eitaa logo
الإسراء ۳۱۳
1.8هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
5.4هزار ویدیو
3 فایل
لینک دعوت به کانال 👇 @esrae313 ارتباط با خادم کانال 👇 @shahidebrahimehemmat السلام علیک یا اباصالح المهدی، ادرکنی مولا #اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ #کپی حلال💐
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴حتمابخوانید👇👇 😭😭*من حدیث زیاد دیدم از امام کاظم...امااااااا یه نقلی هست از ایشون که دقیقش فراموشم شده.* *هر وقت بهش فکر میکنم، جگررررم میسوزه.* *امام کاظم، از ائمه ای بودن که زندانی شون میکردن هر چند وقتی یکبار...* 🔺*ولی اواخر عمرشون، به مدت ۵تا ۷سال مدااااوما اسیر بودن.* *یه باز زندان، یه زندان معمولیه، خب آدم خیلی دلش نمیگیره...* *اون هفته تو حرم امام رضا میگفت مدل زندانی که امام داخلش بودن، مطامیر بوده.* جائیه که غله نگه میداشتن* *ظلمات محض بوده...* *خب...حالا هم سطح زمین؟* *نه*😭😭😭 *مثلا ۳۰متر زیر زمین...یه گودال پر از پله بوده که تا ۲۰متریش، پله* *بوده...ده متر اخرش پله نبوده* *نردبون میذاشتن زندونی رو منتقل* *میکردن داخل سیاه چال، بعد نردبون رو بر میداشتن که نتونه بیاد بالا*😭😭😭 *فقط همین؟* *نه*😭😭😭 *ته این سیاه چال، اون بوده...که مثل یه خمره بوده که تهش فراخ بوده و بالاش تنگ* *نه میتونستن بخوابن، نه وایسن*😭😭😭 *۷ساااااال...* *همین؟؟؟* *نه*😭😭😭😭 *امام رو، ته اون سیاه چال زندونی کردن در حالیکه غل و زنجیرِ جامعه به دست و پاشون بوده*😭😭😭 *دستور داده بودن که این غل و زنجیر رو، جوش بدن که باز نشه*😭😭😭 *ای خداااااااااااااااااااااااااا*😭😭😭😭 *عجب صبری داری که با بهترین و محبوب ترین بندگانت اینجوری رفتار میکردن*😭😭 *کاظمین هوا گرمه*😭😭😭 *طی ۷سال، این غل و زنجیر، به بدن امام....*😭😭😭😭 *السلامُ علی مُعَذّب فی قَعرِ السُّجون...* *سلام خدا بر اون کسی که در ته زندااااان ها، عذابش میکردن...* *ادامه ی سلام اومده ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ* *مرضوض، توی عربی، به استخون له شده و خورده شده میگن*😭😭😭 *استخون شکسته نه...له شده...*😭😭😭 *این واژه یِ رَض، توی مقتل ۳تا از ۱۴معصوم وارد شده...* *یکیش حضرت زهرا*😭😭😭 *یکیش امام کاظم*😭😭😭 *یکیشم، امام حسین*😭😭😭 *صلی الله علیک یا اباعبدالله* *همه اینا رو گفتم برسم به این روایت از امام...* *یه روز که امام داخل زندون بودن، به مسیب، میگن: من دیگه عمری نمیکنم...* *دلم برا رضام تنگ شده*😭 *میرم مدینه!!!* *مسیب میگه آقااااااااااااا...شما با این غل و زنجیر...کجا میخواید برید؟ اگه مامور زندان بفهمه، بیشتر اذیتتون میکنه*😔 *میبینه امام با دستای مبارکشون باز میکنن غل و زنجیر رو...دیوار شکافته میشه...* *میرن و بعد یه مدت، بر میگردن و تو این زمان، مسیب مداااام به این فکر میکرده که اگه مامور زندان بیاد، چی میشه؟!!* *امام برمیگردن و شکاف دیوار بسته میشه* *بعد مسیب میگه آقا...شما که میتونید ازینجا برید بیرون، خب چراااا اینجا موندین؟* *دقیقِ عبارت رو یادم نیست...* *شنیدم که امام میگن من، از طرف خدا، بینِ تحمل این زندانِ مطامیر و سختی هاش وووووووو کم شدن رنجِ شیعیانم مختار شدم!!!* *یعنی یه چیزی تو این مایه ها که خدا گفته زندون رو تحمل میکنید یا رنجِ شیعیانتون رو؟* *و امام گفتن زندون رو*😭😭😭😭 *و بواسطه ی تحملِ زندان، خدا یه بخشی از رنج و عذاب شیعیان رو برداشتن ازشون...* *اینجاست که تو زیارت جامعه کبیره خطاب به همه ی ائمه اومده:* *عااااااادتکم الاحسان...و سجیتکم الکرم...* *اصلا خوبی کردن و بزرگوااااری تو خووووووووووونِ این خاااااندانه...* ✅ *أین الرجبیون*👇👇 ✅ *نشر این پیام است"* التماس دعا به ما 👇👇 ┈┉┅━❀🔸❀━┅┉┈‌┄ @esrae313 👈 لینک کانال ما
الإسراء ۳۱۳
. #زندان_مطامیر چیست؟ 😭😭😭😭😭😭 🏴#شهادت_امام_موسی کاظم علیه السلام تسلیت باد #نَشـــــــر=صَــــدَقِ
. 👇بخوانید...😭😭😭 اواخر عمرشون، به مدت ۵تا ۷سال مداوم اسیر بودن.😔 مدل زندانی که امام داخلش بودن، بوده. جائیه که غله نگه میداشتن ظلمات محض بوده. مثلا ۳۰متر زیر زمین.یه گودال پر از پله بوده که تا ۲۰متریش، پله بوده.ده متر اخرش پله نبوده نردبون میذاشتن زندونی رو منتقل میکردن داخل سیاه چال، بعد نردبون رو بر میداشتن که نتونه بیاد بالا😭 ته این سیاه چال، اون مطامیر بوده.که مثل یه خمره بوده که تهش فراخ بوده و بالاش تنگ نه میتونستن بخوابن، نه وایسن😭 ۷سال امام رو، ته اون سیاه چال زندونی کردن در حالیکه غل و زنجیرِ جامعه به دست و پاشون بوده😭 دستور داده بودن که این غل و زنجیر رو، جوش بدن که باز نشه کاظمین هوا گرمه السلامُ علی مُعَذّب فی قَعرِ السُّجون. سلام خدا بر اون کسی که در ته زندان ها، عذابش میکردن. ادامه ی سلام اومده ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُود مرضوض، توی عربی، به استخون له شده و خورده شده میگن😭 این واژه یِ رَض، توی مقتل ۳تا از ۱۴معصوم وارد شده. حضرت زهرا😭 امام کاظم امام حسین یه روز که امام داخل زندون بودن، به مسیب، میگن: من دیگه عمری نمیکنم. دلم برا رضام تنگ شده میرم مدینه! مسیب میگه آقا.شما با این غل و زنجیر.کجا میخواید برید؟ میبینه امام با دستای مبارکشون باز میکنن غل و زنجیر رو.دیوار شکافته میشه. میرن و بعد یه مدت، بر میگردن شکاف دیوار بسته میشه مسیب میگه آقا.شما که میتونید ازینجا برید بیرون،خب چرا اینجا موندین؟ امام میگن من، از طرف خدا، بینِ تحمل این زندانِ مطامیر و سختی هاش و کم شدن رنجِ شیعیانم مختار شدم😭 و من تحمل زندان را انتخاب کردم =صَــــدَقِہ جاریِہ 😉به ما 👇👇 ┈┉┅━❀🔸❀━┅┉┈‌┄ @esrae313 👈 لینک کانال ما