.
🏖قطره #عسلی بر زمین افتاد،👇
#مورچه کوچکی آمد و از آن چشید و خواست که برود اما مزه ی عسل برایش اعجاب انگیز بود، پس برگشت و جرعه دیگری نوشید...
باز عزم رفتن کرد، اما احساس کرد که خوردن از لبه عسل کفایت نمی کند و مزه واقعی را نمی دهد، پس بر آن شد تا خود را در عسل بیندازد تا هر چه بیشتر و بیشتر لذت ببرد...
مورچه در عسل غوطه ور شد و لذت می برد...
اما افسوس که نتوانست از آن خارج شود، پاهایش خشک و به زمین چسبیده بود و توانایی حرکت نداشت...
در این حال ماند تا آنکه نهایتا مرد...
🩸دنیا چیزی نیست جز قطره عسلی بزرگ!
پس آنکه به نوشیدن مقدار کمی از آن اکتفا کرد نجات می یابد، و آنکه در شیرینی آن غرق شد هلاک می شود...
❗️این است حکایت دنیا...
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
😉به ما #بپیوندید 👇👇
┈┉┅━❀🔸❀━┅┉┈┄
@esrae313 👈 لینک کانال ما
.
داستان:#جوان و #مورچه👇
🏖در روستایی که #مردمانش_شاد و #خندان بودند جوانی زندگی می کرد که تمام زندگیش اندوه و ماتم بود .
☀️#جوان که از زندگی خود خسته شده بود به نزد مردم رستا رفت و گفت:
ای مردم این جفا است که شما همه شاد و من اندوهگین باشم می خواهم چاره ای برای من بیندیشید.
☀️پیر دانا که در جمع روستاییان بود به جوان گفت:
چرا تمام غم و اندوه خود را نمی بری به کوه بزرگ بسپاری؟
☀️جوان که این حرف را شنید سمت خانه خود رفت کوله خود را باز کرد و تمام غم و اندوه را درون کوله ریخت و راهی شد.
رفت تا نزدیک کوه
کوه را صدا زد و گفت :
می خواهم کوله بار غم و اندوه را از من بگیری
تا من همیشه شاد و خندان باشم
☀️کوه گفت: ای جوان با اینکه من از سنگ هستم
اما در کوله من جز جنگل سبز و ابر های سفید چیزی دیگری نیست توان اندوه را ندارم
به نزد دریا برو
جوان رو به سمت دریا کرد و رفت تا رسید به دریا
☀️رو به دریا گفت :آیا تو حاضری کوله اندوه و ماتم را از من بگیری ؟
در یا گفت: ای جوان با اینکه درون من تاریک و سرد است
ولی من مهد زندگی هستم و تحمل غم و اندوه را ندارم
به آسمان بگو که از من وسیع تر است
☀️جوان رو به آسمان کرد
گفت :ای آسمان تو کوله اندوه را از من می گیری
آسمان گفت:
ای جوان با آنکه من وسیع هستم اما قلبی بسان خورشید فروزان دارم
پس جایی برای اندوه نیست
جوان ناامیدانه بر زمین نشست مورچه ای از آنجا رد میشد
☀️از جوان پرسید چرا ناراحتی؟
جوان گفت: کوله ام پر از اندوه است از کوه و دریا و آسمان خواستم تا کوله را از من بگیرند
تا شاد زندگی کنم ولی قبول نکردند
☀️ مورچه گفت : کوله ات را بسپار به من
جوان گفت: آخر چگونه وقتی کوه و دریای و آسمان قبول نکردند
تو با جسم کوچکت قبول میکنی؟
مورچه گفت: جسمی کوچک دارم ولی اراده ای به بزرگی و وسعت جهان دارم
☀️جوان فهمید برای شاد بودن کافیست قلبی بزرگ داشته باشی با اندکی اراده!
ما که از #مورچه کمتر نیستیم،پس همت کنیم!
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
😉به ما #بپیوندید 👇👇
┈┉┅━❀🔸❀━┅┉┈┄
@esrae313 👈 لینک کانال ما