#خدا_روزی_رسان_است
پیــرمـردی ته کوچـه ی بن بســت مغــازه داشت. جوانی آمـد گفت عمو خدا عقلت بده. مـردم نبــش چهـار راه #مغازه دارند فروش نمیکنند بعــد تو اومـدی ته کوچه بن بست ...
پیرمرد گفت پسرم، اگر فرشته مرگ خدا جنــاب عزرائیل همیــن الان بخــواد جان من رو بگیـره ، آیا ته کـوچۀ بن بست من رو پیدا می کنه یا نمی کنه؟؟
جــوان گـفت معلومـه که پیـدات میکنه. پیرمــرد گـفت بعد چه جـوریه که فرشته مرگ خدا منو پیدا می کنه ولی #فرشته ی رزق و روزی خــدا منـو پیدا نمی کنه؟
📚 نکته های ناب کـوتاه
استکبار ستیزان
#خدا_میبیند_و_ملائکه....
اگر به فرزندانِ خـود به جای گفتنِ دیوار موشداره، موش هم گوش داره. بگوییم خـدا می بیند و #ملائکه در حـال نوشتن هستند. نسلی ازما متولد خواهد شد ، که به جای مراقبتِ از مردم ، مراقبتِ خدا و ملائکه را در نظر دارد
ششدُنگ حواسمون روجمع کنیم. ملائک مشغول نوشتن هستن وخدادرحالِ دیدن لَقَــدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَ نَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُــهُ ۱۶ وَ نَحـُـــنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مـِــنْ حَبْلِ الْوَرِیــدِ ، إِذْ یَتَلَقَّی الْمُتَلَقِّیَانِ عَنِ الْیَمِینِ وَ عَـنِ الشِّمَالِ قَعِیـدٌ۱۷ مَّا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ ۱۸
ماانسان را آفریدیم، و وسوسههای نفس او را می دانیـم ، و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم! به خاطـر بیـاورید هنگامی را که ، دو #فرشته راست و چپ که ملازم انسانند، اعمالِ او را دریافت میدارند، و ثبت می کنند. انسـان هیـچ سـخنی را بر زبان نمی آورد ، مگر ایـن که ، فرشته ای مـراقـب و آمـاده بـرای ثـبتِ آن ، نـزد او حاضـر اسـت! ســوره ق ، آیـات ۱۶ تـا ۱۸
📚 نکته های ناب کـوتاه
استکبار ستیزان
#فرق_حرف_با_عمل
شخصی در مجالس سیدالشهدا علیه السلام خدمت می کرد و زیر لب این #شعر را می خواند: حسین دارم چه غم دارم؟! شیخ رجبعلی با دیدن این شخص در دل گفت : خوش بحال این شخص ، سید الشهدا علیه السلام به این شخص تفضل خواهد کرد و او را از هم ها و غم های قیامت نجات خواهد داد
پس از مدتی شیخ رجبعلی شبی در خواب دید که محشر به پا شده و امام حسین علیه السلام به #حساب مردم رسیدگی می کند و آن شخص هم در ابتدای صف ، نزدیک حضرت قرار دارد
شیخ رجبعلی می گفت: با خود گفتم: امروز روز توست ؛ گوارایت باد! ناگهان دیدم که امام حسین علیه السلام به #فرشته ای امر می کند که آن مرد را به انتهای صف بیندازد؛ در آن هنگام حضرت نگاهی به من کرد و با ناراحتی فرمود: شیخ رجبعلی! ما رئیس دزدها نیستیم!
از سخن حضرت تعجب کردم و پس از بیداری جستجو کردم که شغل آن مرد چیست و فهمیدم که #عامل توزیع شکر است و شکر را به جای این که با قیمت دولتی به مردم بدهد ، آزاد می فروشد
🏴 نکته های ناب کـوتاه