فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 بهترین استغفار، عذرخواهی از بدحالیه!
#استوری♥️
༺✾➣♡➣✾༺
http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
💢تیم تخصصی استخدام 100💢
♡﷽♡ #رمان_ضحی♥️ ✍بہ قلمِ #شین_الف🍃 #19 دین برنامه زندگیه خدا هم تو لحظه لحظه زندگی ما حضور داره اث
♡﷽♡
#رمان_ضحی♥️
✍بہ قلمِ #شین_الف🍃
#20
_چرا ولی اینجوریشو ندیده بودم
ممنون که انقدر برات مهمه
ممنون که به زور هم که شده میخوای طناب پوسیده رابطه ما رو گره بزنی!
هیچ کس تا امروز توی زندگیم انقدر بهم کمک نکرده و به فکرم نبوده!
من همیشه مدیون کمکهات میمونم
به زبون آوردن این کلمات برای کوه غروری نظیر کتایون قطعا از کندن همون کوه سخت تر بود
لبخند کوچکی زدم:
_خواهش میکنم قابل نداشت
تا چند دقیقه دیگه گوشیت منفجر میشه...
خندید...
و برای من همین خنده کافی بود
همین که اون از این اتفاق خوشحال بود
و من تونسته بودم به باز شدن این گره کهنه و لجوج کمکی بکنم
در همین اثنا ژانت وارد آشپزخانه شد:باز فارسی چی میگفتید؟
با اخم و خنده اعتراض کردم: دیگه وقتی تو نیستی که میتونیم فارسی حرف بزنیم!
ملیح خندید: باشه قبوله
ولی باید بگید چی میگفتید!
سر بسته ماجرا رو براش توضیح دادم و اونهم با لبخند ابراز شادمانی کرد
ولی خیلی زود ابراز شادمانیش تموم شد و پرسید:
حالا نمیخوای ادامه بدی؟
نگاهی به کتایون انداختم: خسته نیستید؟
ژانت بجای کتایون هم جواب داد: نه نیستیم
ادامه بدیم
چون کتایون هم مخالفتی نکرد دفترم رو از روی کانتر برداشتم و نگاهی انداختم:
_خب... آیه 124... اول یکم درباره حضرت ابراهیم توضیح بدم
کسی که در سرزمین بابل یا بین النهرین(عراق فعلی) به دنیا می آد
جایی که تفکر کفرآمیز شیطان اونقدر ریشه داره که یه برج میسازن که برن خدا رو بکشن پایین توی داستان خلقت گفتم داستان برج نیمه تمام بابل رو
در زمان حکومت نمرود که چیزی شبیه فراعنه مصره، به لحاظ شباهت های فرهنگی و آئینی و اعتقادی و تمدنی
و چون پدرش از دنیا رفته بود عموش سرپرستی ش رو به عهده میگیره شخصی به نام آذر
که بت پرسته
توی یه همچین شرایطی چنین خانواده و چنین اجتماعی رشد میکنه و بزرگ میشه و در نهایت ادعای پیامبری میکنه!!
اولا اصلا با اون تربیت این ادعا رو از کجا آورد؟ ثانیا هر عقلی کم و نزدیک به صفر بودن احتمال استقبال از این آئین در اون فضا رو درک میکنه
هر ادعایی اونجا از این ادعا بیشتر میصرفید
تصور کن جامعه ای رو که سالیان سال چند خدایی داشتن تراشه ها و پادشاهان رو پرستیدن، سر قدرت خدایانشون با تمدن های دیگه رقابت دارن
ملاک رقابتشون هم شکوه و زیبایی و ثروتمندی پیکره ها و پادشاهی ها و سبقه تاریخی پرستش اونهاست
بعد یهو بیان به یه آئین نو ظهور گرایش پیدا کنن که هیچ نمود ظاهری برای فرو کردن تو چشم بقیه نداشته باشه!
تاریخ هم اثبات میکنه که همیشه از پیامبران استقبال نمیشه و همین جواب تکراری رو بهشون میدن که چرا باید دین پدرانمون رو ترک کنیم و به دین نوظهور تو دربیایم؟
خدای یکتای نادیدنی دقیقا دو فاکتور اصلی مدنظر اونها رو نداشت
شکوه بصری و انحصار نژادی و تمدنی
نه میشه مجسمه ش رو ساخت بهش طلا آویزون کرد نه سبقه نژادی تمدنی داره براشون
پس چرا پیامبرا این ادعا رو میکردن؟!
و مهمتر اینکه چی شد که اینا در طول تاریخ انقدر ماندگار شدن در حالی که درمیان قوم خودشون و زمان خودشون به شدت مهجور و تحت ستم بودن؟!
الان عمده مردم کرده زمین ادیان ابراهیمی دارن یعنی چه یهودی باشی چه مسیحی چه مسلمان پیرو مکتب فرزندان ابراهیم هستی و ابراهیم رو قبول داری
خب این موفقیت حاصل چیه؟
بیش از سه و نیم میلیارد جمعیت!
هیچ آدمی روی کره زمین این مقبولیت رو نداره
دستی به صورتش کشید:
_نمیدونم شاید شانس
حالا نوبت من بود که لبخند کج تحویلش بدم: _آخه شانس؟!
_خب آره اینم یه احتماله دیگه همونطوری که یه دوره ای بت پرستی باب بوده یه دوره هم یکتاپرستی باب شده
_اصلا حرف تو درست که البته درست نیست
اما با فرض درست بودن اونا خودشون که نمیدونستن قراره در آینده مکتبشون مورد اقبال قرار بگیره
حتی اگر هم قابل پیش بینی بود که نبود، فرقی به حالشون نمیکرد چون چیزی گیرشون نمی اومد در دنیایی که خدایی و آخرتی نیست این چیزا چه اهمیتی داره باید سعی کنه چیزی به دست بیاره که در زمان حیات خودش به دردش بخوره
پس چرا اینکارو کردن؟!
_نمیدونم
اونجوری نگام نکن قرار نیست که جواب همه سوالا رو من بدونم!
_خوبه پس این جمله یادت بمونه
خلاصه در جوانی به پیامبری میرسه و از خانواده خودش یعنی همون عموی خودش دعوت رو شروع میکنه
واضحه که قبول نمیکنه
بعد میره وارد اجتماع میشه تا با مردم حرف بزنه
مردم خودشون خدایان متعدد اعم از خورشید و ماه داشتن
ایده ابراهیم اینه که برای ارتباط گرفتن با مردم باید باهاشون همراه شد
میره و باهاشون یه صبح تا شب در مراسم نیایش خورشید شرکت میکنه
شب که میشه میگه این خدا چرا رفت؟
من خدایی که افول کنه رو نمیخوام خدایی میخوام که همیشه باشه...
خدایی که افول نمیکنه و غایب نمیشه
قهر نمیکنه که برای بازگشتش مجبور باشید بچه هاتون رو بکشید!!
واضحه که چندان استقبال نمیشه ولی استمرار داره
تا اینکه ماجرای شکستن بت ها پیش میاد
مردم شهر در یک تاریخ خاصی برای برگزاری یه مراسم آئینی از شهر خارج میشن ولی ابراهیم همراهشون نمیره و وقتی اونها از شهر بیرون میرن ابراهیم تمام بت های معبد اصلی شهر رو میشکنه و تبر رو روی شانه بت بزرگ میگذاره
که بعدا اگر ازش به عنوان معدود افرادی که توی شهر بوده و سابقه دشمنی با خدایان رو هم داره بازجویی کردن بگه بت بزرگ خداهای کوچیکتر رو نابود کرده
که اگر قبول کنن نمیتونن مجازاتش کنن و اگر نکنن بگه پس چرا این خدای ناتوان رو که خودتونم میدونید کاری از دستش برنمی آد عبادت میکنید؟!
یعنی یه دو قطبی منطقی میچینه برای ایجاد یک موج آگاهی اجتماعی
با اینکه قطعا میدونه اینکار چقدر خطرناکه
واقعا هم با منطق تو این سوال پیش میاد که این شجاعت از کجا میاد چرا هزینه تولید این موج رو میپذیره؟!
خلاصه وقتی برمیگردن و وضعیت رو میبینن و احضارش میکنن، همون جواب رو به سوالشون میده ولی کتمان نمیکنه که کار من بوده اونا هم همین نتیجه رو میگیرن و دستگیرش میکنن
و چون کار خیلی عجیب و بی سابقه ای کرده نمرود میخواد که ببیندش و میبرنش پیش نمرود...
اونم میپرسه اینکارایی که میکنی چه معنی میده چرا بیخودی با اعتقادات و سنتهای ما در افتادی ابراهیم هم تمام و کمال از رسالتش و از خدای خودش حرف میزنه
خب تصور کن پیش کسی که خودش رو خدا میدونه از یه خدای دیگه صحبت کنی!
فوری میخواد یک تقابل شکل بده که قدرت خودش رو ثابت کنه
میگه از این خدای تو چه کارایی برمیاد؟
ابراهیم میگه خدای من حیات و ممات کل کائنات به دستشه *زنده میکند و میمیراند!*
اونم فوری دستور میده دو تا زندانی بیارن یکی رو آزاد میکنه یکی رو میکشه
میگه منم زنده کرده و میراندم!
ابراهیم دیگه سر این که چقدر این ادعا مضحک بود باهاش بحث نمیکنه چون اگر میفهمید خودش میفهمید دیگه حرف بعدی رو طوری میزنه که دیگه جای مغلطه نباشه میگه خدای من هرروز خورشید را از مشرق به طلوع می آورد تو اگر میتوانی امروز از مغرب بیاور
خب طبیعیه که نمیتونه اما چرا خورشید؟ یه جور تحقیر تفکرشون هم بود که خورشید که خدای شماست هم به فرمان خدای منه
و شما دخل و تصرفی در رفتارش ندارید تو اگر فرزند خدای خورشید بودی باید اینکار ازت برمی اومد و میتونستی مسیر حرکتش رو تغییر بدی!
نمرود هم دیگه بحث نمیکنه سر ضرب حکمش رو میده میگه یه معرکه بزرگ از آتش درست کنید و این کافر رو بسوزونید!
ماهها مردم بخاطر تبرک جستن به این عمل مقدس انتقام گرفتن از دشمن خدایان چوب جمع میکردن و به اون محوطه اعدام می آوردن یعنی کامل مردم رو آماده کرد و تماما همه جا خبرش پیچید
بعد هم اول آتیش رو بپا کردن و بعد ابراهیم رو با منجنیق داخلش انداختن بس که آتیش بزرگ بود!
حالا چرا این معرکه ی بزرگ رو ترتیب میده؟ میخواد آبرویی که از آئینشون رفته برگرده و برتری خدای خودشون برخدای ابراهیم رو خیلی واضح نشون بده
چون اقوام قدیم هیچ خدایی رو انکار نمیکردن فقط میگفتن خدای ما قوی تره!
خلاصه نیتشون این بود که خدا هم جوری این میتینگ سیاسی فرهنگی شون رو نابود کرد که واقعا قابل تصور نبود
تهدید رو به فرصت تبدیل کرد
خبرش مثل بمب پیچید
اون آتش با اون حجم وسیع خاموش شد و ابراهیم زنده موند
اونا میخواستن با این هیبت ابراهیم رو بسوزونن که قدرت خدایانشون رو به نمایش بگذارن که چطور از دشمنشون انتقام گرفتن!
خدا هم هیبتشون رو خاکستر کرد و با یه اتفاق خارق العاده جون پیامبرش رو نجات داد در حالی که اینکار با روش های ساده تر هم میسر بود قطعا
ولی گفتم، این روش خداست
معجزه از جایی که فکرش رو نمیکنی
دقیقا از نقطه ی قوتت بهت ضربه میزنه که ثابت کنه تمام قدرتت پیش قدرتش هیچه
میخواد هیمنه ساختگی کفر رو در نظر مردم بشکنه برای کمک به هدایتشون
بعد از این اتفاق خب نمرود و کل سیستم اعتقادیش خورد شده بود میخواست عجز خدای ابراهیم رو در سوختنش به نمایش بزاره خودش خاکستر شده بود!
باید یه کار خیلی خاصی انجام میداد که اون افتضاح رو بپوشونه
بخاطر همین تصمیم میگیره حمله کنه به درخت حیات طبق همون افسانه اساطیری که گفتم
فکر میکردن خدا تو آسمونه و اون درخت هم توی عرشه و شیشه عمرشه که اگر انسان فتحش کنه کار خدا تمومه
گفت میخوام برم بالا با خدای ابراهیم بجنگم بکشمش پایین
حالا روشی که داشت چی بود؟
برج خیلی بلندی ساخته بود گفت براش یه سبد بزرگ حصیری ببافن و به دو سه تا عقاب وصلش کنن که از بالای اون برج پروازی بره تا برسه به ملکوت
یه تیر کمونم داشت با خودش برد که خدا رو بکشه!
هیچ درکی از خدا نداشتن همه چیز رو با همون خطکش مناسبات انسانی خودشون اندازه میگرفتن فکر میکرد اگر از ابرا رد بشه میرسه به ملکوت خدا و شکستش میده و دیگه تمام!
اون روزی که بنا بود بره رفت بالای برج ایستاد اون ظرف پرنده ای که براش حاضر کرده بودن رو هم از بیرون با طناب مهار کشیدن بالا و باید میرفت سوار میشد از لبه برج که بپره!
حالا احتمالا موقع سوار شدن از شدت شکوه خودش هیجان زده میشه یه نفس عمیقی میکشه و یه مگسی اون دور و بر بوده با هوا میکشه داخل بینیش!
مگسه حرکت میکنه اینم گیج میشه سرش رو تکون میده بجای اینکه سوار بشه میفته از بالای برج پایین! با کاردک میان از رو زمین جمعش میکنن
میخواست با بزرگترین پرنده بره خدا رو پایین بکشه
خدا با کوچیکرترین پرنده ی عالم کشیدش پایین
خدا خیلی خوب با کسایی که ادعای خدایی دارن کل کل میکنه!
مثل بزرگ کردن موسی تو خونه ی فرعون!
اونهمه بچه رو کشت فقط یکی رو نکشت که همونی بود که باید میکشت!
تازه خودش بزرگش کرد تو خونه خودش با خرج خودش
خدا اینجوریه دیگه باهاش بازی کنی باهات بازی میکنه
خلاصه نمرود میمیره ولی ابراهیم اونجا نمیمونه میره از اون شهر
با همسرش ساره میرن کنعان
یعنی از عراق میرن فلسطین
اونجا اعلام رسالت میکنه بین قبایل بیابان نشین اونا حرفش رو قبول میکنن و موندگار میشه
اونجا زندگی میکنن منتها ساره باردار نمیشه بخاطر همین خودش پیشنهاد میده که بیا با کنیزم ازدواج کن که به عنوان پیغمبر بی نسل نمونی
ابراهیم هم با هاجر ازدواج میکنه و اسماعیل به دنیا میاد
اینجا خدا دستوری داره
میفرماید هاجر و ابراهیم رو ببر به سرزمین حجاز!
ابراهیم هم همینکارو میکنه اما دستور بعدی عجیب تره
وقتی میرسن به اونجا دستور خدا اینه؛
زن و بچه ت رو اینجا بذار و برو
تو بیابون خالی مثل کف دست نه شهری نه آدمیزادی نه حتی دار و درخت و چشمه ای!
_خب این چه دستوریه اینکه با عقل جور درنمیاد یعنی خدا هر دستور غیر عقلانی ای داد بنده ها باید عمل کنن؟!
_آره اصلا هیچ آدمی نباید سر خود همچین تصمیمی که خلاف عقله بگیره آدم باید همیشه با فرمون عقل جلوبره ولی نه کسی که به وحی متصله!
کلام خدا عقلاتیت بیشتری داره یا پیام مغز من و تو؟!
شاید ما حکمت عقلانیتش رو درک نمیکنیم
مثل همین اتفاق مگه بد شد برای هاجر و اسماعیل؟
ابراهیم به خداش اعتماد و اعتقاد داره میدونه خداوند همواره بهترین صلاحش رو برای بنده مطیعش در نظر میگیره و هیچ جا بدون توجه و نگاه خدا امن نیست و هیچ جا با وجود نگاه خدا ناامن نخواهد بود
*همین بس که خدا نگهدار انسان باشد*
دیگه بیشتر از این چی میخوای؟
وقتی خدا مستقیم میگه بسپرشون به من و برو ابراهیم بگه نه خدایا تو نمیتونی من خودم باید مراقبشون باشم؟
درک ما از خدا همینه فرق من و تو با ابراهیم همینه چرا گفتم بنده خاص خدا بود
حتی بین پیامبران هم متمایز بود
خدا هم هر وقت حکم عجیب و غریب میکنه میخواد کار مهمی بکنه
تاریخ هم گواهی داد که خدا بهترین نگهدار هاجر و اسماعیل بود و بهترین تدبیر رو براشون انجام داد
یه چشمه ی زیر زمینی بر اثر حیات هاجر و اسماعیل اونجا سر باز کرد
و حولش یک شهر شکل گرفت
مکه!
چون لازم بود اون شهری اونجا پدید بیاد
جزئی از برنامه خدا برای آینده ی زمین بود
و اسماعیل و هاجر هم شدن ابزار تحقق این برنامه که در نگاه اعتقادی افتخار بزرگی محسوب میشه
هاجر بخاطر همون سختی چند ساعته ای که کشید شد الگوی یکی از مهمترین مناسک حج جهان اسلام
هر سال دو میلیون نفر آدم توی مثل حاجر ۷ بار طول صفا و مروه رو طی میکنن تا زحمت این مادر پاس داشته بشه!
ببین چه شکوهی بهش میده
بخاطر اینکه برای رضای خدا و اجرای حکم خدا چند ساعتی هول تشنگی بچه اش رو کشید و دنبال آب گشت
اونقدر سعی و تلاش این مادر برای خدا ارزش داره که شمرده!
میگه شمام باید دقیق ۷ بار برید و بیاید که خوب حالش رو درک کنید!
تازه بچه چیزیش نشد با معجزه چشمه سیرابش کرد
زمزم... که تا همین امروز هم هست
و تنها دلیل شکل گیری شهر مکه با اون همه خشکی و کوه فقط همون یه چشمه ست
که وجودش تو دل بیابون به لحاظ جئوگرافی جالب توجهه!
یعنی خیلی طبیعی نیست
حالا سالها میگذره تقریبا ۱۴ سال و ابراهیم خبری از زن و بچه ش نداره و دستوری هم داده نمیشه در این باره
عجب صبری بعد کلی حسرت یه بچه خدا بهت بده بعد دو سال که به شیرینی افتاد بگه ببر بذارش تو بیابون چون من واسه اون بیابون برنامه دارم!
واقعا هر کسی میتونه پیغمبر باشه؟
هر کسی میتونه از اولیا الهی و مطیع بی چون و چرا و ابزار انجام اوامر خدا باشه؟
خدا در نسل انسان اینطور بنده ها رو میدید که کل بشریت رو خلق کرد
که با اراده و #اختیار کامل بندگی میکنن و واقعا هم زیباست
شیطان از پس یه سجده برنیومد!
ولی خودش رو عابد میدونست و معتقد بود بهش ظلم شده
اما پیامبران و اولیای صالح خدا تمام زندگی و علایقشون رو در راه خدا و به عشق خدا خرج میکنن و باز هم فروتن ترینن میگن ما هیچ کاری برای خدا نکردیم!!
و نتونستیم حق بندگی ش رو بجا بیاریم
عشق واقعی اینه
مقام انسان کامل اینه!
بگذریم
بعد از ۱۴ سال یک شب توی خواب بهش گفته میشه که حالا باید برگردی و زن و بچه ت رو ببینی
خدا چند سال دورش کرد بعد گفت حالا بیا ببین چقدر خوب نگهشون داشتم!
دورشون شهر درست کردم!
دیدی به من اعتماد کردی ضرر نکردی!
البته که ابراهیم در این قضیه شکی نداره این برای ثبت در تاریخه
برای ماهاست در واقع
خلاصه ابراهیم راه میفته و وقتی میرسه میبینه اونجا یه سری قبیله ساکن شدن!
طبیعتا خیلی هم خوشحاله که دوباره همسر و پسرش رو میبینه
ولی توی همون سفر بهش وحی میشه که باید پسرت رو قربانی کنی!
_آخه این چه آزمونیه هیچ عقلی توش نیست عین ظلمه تو که گفتی خدا مخالف ظلمه مخالف قربانی کردن انسانه این که دقیقا شد همون!
دیگه ظلمی بالاتر از اینکه به پدری بگی بچه ت رو سر ببر؟
و اون پدر چطور قبول میکنه!
_اگر سر میبرید حرف تو درست بود
بنا نبود اصلا این اتفاق بیفته
اتفاقا این ماجرا طعنه به ماجرای قربانی کردن انسان میزنه
خدا اسماعیل رو تا قربانگاه می آره و بعد رها میکنه که این خبر رو بسازه و تا ابد به همه بگه من که خداتونم ازتون نمیخوام بچه هاتون رو قربانی کنید این خواست من نیست اون کس دیگه ایه که اینو از شما میخواد
چون این رو به خدا نسبت دادن خدا از خودش رفع اتهام کرد!
میخواد این سنت غلط رو بشکنه که این سناریو رو میچینه میگه مگه شما نمیخواید برای خشنودی خدا هدیه بیارید و قربانی کنید نیازی به انسان نیست حیوانات رو قربانی کنید تا برای اطعام و کمک مورد مورد استفاده قرار بگیره
_به هر حال قصد قربانی کردن انسان رو داشته یا نداشته که تو میگی نداشته، اینکه انتظار داشته ابراهیم این کار رو قبول کنه و اینکه اونهم قبول کرده خیلی بی رحمانه است
_اینکه ابراهیم چرا قبول میکنه رو گفتم چون به خداش اعتماد داره میدونه خداش هرگز راضی به ظلم نمیشه و مطمئنه هر چی که بخواد عین عدله
به تجربه اینو فهمیده!
مثل همین قضیه ی آوردنشون به مکه که نتیجه ش رو دید
اینکه خدا چرا از ابراهیم توقع داره هم بخاطر همین فهم و شناختیه که در ابراهیم نسبت به خدا به وجود اومده قطعا خدا هیچ وقت از من و تو چنین توقعی نمیکنه!
به هر حال چیزی که واضحه اینه که آدمی قربانی نشد تو این ماجرا
اینم بگم که تورات میگه قربانی اسحاقه و قرآن میگه اسماعیله
اما شواهد با تاریخی اصلا جور درنمی آد که اسحاق باشه!*
اصلا اسحاق اونموقع هنوز بدنیا نیومده بود یعنی یک سال بعد از ماجرای قربانی تازه خداوند وعده اسحاق رو به عنوان یک معجزه به ابراهیم میده در حالی که هردوشون هم ابراهیم و هم ساره پیر شدن کاملا
و بعد نبوت از شاخه ی اسحاق ادامه پیدا میکنه یعقوب و یوسف و بقیه پیامبران بنی اسرائیل
_مگه نبوت سلطنته که موروثی باشه؟ تو که میگفتی شایسته سالاریه!
_نبوت در ذریه حضرت ابراهیمه چون توی دعا کردن زرنگ بود قشنگ دعا میکرد
گفت خدایا ذریه من رو از صالحان قرار بده
بقیه ابناء بشر که اینو نخواستن این زرنگی ابراهیم بود خدا هم به عوض اینهمه امتحان سخت این دعاش رو پذیرفت ارزون نبود اصلا
وگرنه پیامبری مورثی نیست و شایسته ی صالحانه به هر کسی هم نمیرسه و انتخاب میشن توی همین ذریه ابراهیم هم کلی آدم جهنمی داریم اتفاقا بدترین مردم جهان و بهترین مردم جهان هر دو از نسل ابراهیم هستن
اینطور هم نیست که کسی فرزند حضرت ابراهیم به لحاظ ژنتیکی نباشه نتونه آدم خوب و خاصی باشه فرزند ابراهیم
یعنی کسی که تفکرش رو قبول داره و برعکس کسی بچه ابراهیمم باشه ولی منحرف، خدا لعنتش میکنه و نژادش کمکی بهش نمیکنه
در انجیل هست که حضرت عیسی خطاب به سران یهود میگه انقدر به فرزند ابراهیم بودنتون افتخار نکنید خداوند قادر است از این درختان برای ابراهیم ذریه پدید آورد!
خب این یعنی این عامل به تنهایی تضمین هیچ چیز نیست و مایه فخر هم نیست
ملاک عمل انسانه هر کس عملش به ابراهیم شبیه باشه فرزند ابراهیمه شباهت این درختها به مکتب ابراهیم از شما بیشتره!
حالا این آیه میفرماید ابراهیم بعد از اینکه از اون ماجرای قربانی سربلند بیرون اومد خداوند بهش فرمود ابراهیم مبارکت باشه امام شدی!
ظاهرا امامت مقامیه که بالاتر از پیغمبریه چون اینجا سالها از پیامبری حضرت ابراهیم میگذره
حالا این چه مقامیه؟
همون مقامیه که اگر کسی بهش رسید گفتم الگو میشه
حضرت ابراهیم و پیامبر ما به این جایگاه رسیده بودن
ولی باقی پیامبرا فقط پیامبر بودن
توی تورات هم به این جایگاه اشاره شده
فرق قائل میشه بین مقام ناوی(نبی) و ناصی(امام)*
بعدا دقیق تر براتون توضیح میدم...
آیه 137 هم به یکی از سنتهای الهی اشاره میکنه
اصولا خدا امتی که باهاش عهد میبندن رو از شر قدرت خارجی یعنی کفر محافظت میکنه
کفر دربرابر امت الهی هیچ کاری از دستش برنمیاد و محکوم به شکسته همونطور که فرعون با اون شوکتش حریف بنی اسرائیل نشد
تنها چیزی که میتونه این انقلاب های الهی رو زمین بزنه و نقطه ی آسیب پذیریشه عامل درونیه
که ما بهش میگیم نفاق
چیزی که درون سیستمیه و خدا در مقابلش سکوت میکنه تا خودمون حلش کنیم یعنی آزمون رشد و بلوغ امته
اینم یه سنته...
خب فکر میکنم جزء اول تموم شد
کتایون با بازدم نفس عمیقش گفت: چقدر طول کشید!
خندیدم: نترس!
من توی این جزء داستانهایی رو تعریف کردم که توی بخشهای مختلف قرآن قسمت به قسمت نقل شده
جزء های بعدی انقدر طول نمیکشه!
حالا با یه دمنوش بهارنارنج چطورید؟
ژانت صورتش رو جمع کرد و پرسید: چی؟!
_یه نوشیدنی دم کردنی از یه گیاه خوش عطر و با خاصیت
_خب اگر اینطوره که خیلی ممنون میشیم!!
لبخندم عمیقتر شد و از جا بلند شدم: الان دم میذارم و میام بعد ادامه بدیم...
کپی مجاز🦋
اینستاگرام
https://instagram.com/shin_alef_official?igshid=bqnda3ccs7ry
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
تلگرام
https://t.me/joinchat/AAAAAEqkD75BmgrtSeKTpA
🍃تالار نقد
https://eitaa.com/joinchat/1914306642Ce8f8367977
∞♥∞
#آیههایعشق 🌱
░ألَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ░
آیا نمیدانی که خداوند آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمین است میداند
#مجادله ۷
༺✾➣♡➣✾༺
https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
Clip-Panahian-DeletKojast.mp3
1.63M
❣️با کی صفا میکنی؟ دلت کجاست؟
༺✾➣♡➣✾༺
https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
•|بِسمِربِّالشُهدا|•
هميشہ
مآنـدن
دلیـلبرعآشقبودنْنیست
خیلےهآمےروند
تآثآبتڪنندڪہعآشـقند...🕊🍃
༺✾➣♡➣✾༺
https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
💢تیم تخصصی استخدام 100💢
♡﷽♡ #رمان_ضحی♥️ ✍بہ قلمِ #شین_الف🍃 #20 _چرا ولی اینجوریشو ندیده بودم ممنون که انقدر برات مهمه ممنو
♡﷽♡
#رمان_ضحی♥️
✍️بہ قلمِ #شین_الف🍃
#21
دمنوش رو که دم گذاشتم و نشستم نگاهی به دفترم انداختم و گفتم: خب توی جزء دوم...
کتایون حدفم رو قطع کرد:
آیه 155 رو ببین
چرا واقعا خدا با اذیت کردن بنده هاش باید امتحانشون کنه؟
_قبلا در این باره حرف زدیم
اذیتی در کار نیست خدا نمیخواد کسی رو بچزونه
ماهیت امتحان با تلاش عجین شده
هر کی نمره بهتری میخواد باید بیشتر تلاش کنه
تو سیستم آموزشی ژاپن هر دانش آموزی قوی تر و درسخون تر باشه تمرینات سخت تری بهش میدن
روش درستی هم هست چون هدف آموزش و رشده دیگه
هدف خدا از خلقت رو همون روز اول گفتم
رشد
تعالی...
پس منطقیه که به اونایی که زرنگ ترن تمریتای سختتری میده که بهتر پرورش پیدا کنن
مثل برنامه بدنسازی که هرچی قویتر بشی تمرینات سنگینتر میشه
ضمنا هر چی امتحان سختتری رو قبول بشی افتخارش بیشتره
حیفه بعضیا همین جور الکی پاس کنن باید توانمندی هاشون متجلی بشه
خدا هم مثل یه معلم دلسوز یه امتحان سختتر ازشون میگیره که وقتی قبول شد به همه بگه دیدید این خیلی بلد بود؟
هر که در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش میدهند یعنی همین...
پس آدم عاقل دنبال فرار از امتحان نیست تازه اگر احساس چالش نکنه باید بترسه بگه چرا انقدر همه چی عادی و کسل کننده میگذره چرا من امتحان نمیشم حتما عملکرد بدی داشتم که خدا دیگه تمرین درست و حسابی بهم نمیده!
_ولی این یعنی فقط امتحان پاس کن و خوب سختی بکش که بری بهشت این عامل رباتیزه کردن بشره
_امتحان مصیبت نیست چالشه خیلی هم هیجان انگیز و جذابه حتی مومن از امتحانش لذت هم میبره ولو ظاهرش سختی باشه
به زاویه دیدت بستگی داره
این همون فرمول خوشبختیه که همه دنبالشن و ایدئولوژی ما رو از بقیه مکاتب متفاوت کرده
اما این تفکر ماتریالیسم که بیشتر بشر رو رباتیزه کرده!
صبح تا شب همه مثل ربات کار میکنن که پول دربیارن که بعدش مثلا خوش بگذرونن ولی چون خوشی هاشون اصالت نداره بالاخره دلشونو میزنه اینهمه آمار خودکشی و افسردگی مال چیه؟
مثلا همین ژاپنیا که گفتم ساختار آموزشی خوبی دارن و خوب هم کار میکنن، ولی چون نمیدونن دقیقا برای چی انقدر زحمت میکشن یا اهداف بسیار پایینی دارن انقدر زود به پوچی میرسن و آمار خودکشی و افسردگیشون بالاست
عامل رباتیزه کردن بشر اینه و باز هم تجربه بشری و آمارها اینو تایید میکنن...
خب...
آیه 170 هم به پذیرش دین آبا و اجدادی اشاره میکنه که هم کنایه ایه به یهود و هم به مشرکین مکه
حالا یه سوال مهم
قرآن این حرف رو کجا میزنه؟ جایی که خون عشیره و نژاد حرف اول رو میزنه
جایی که شیخ عشیره همون خداست! چرا؟
زدن این حرف چه سودی براش داره؟
نفی نژادپرستی در دل فرهنگ عشیره ای عربی؟
تازه خطرناک هم هست!
اصلا خودش چرا این رو ارزش میدونه مگه خودش هم یک عرب تربیت شده توی این فرهنگ نیست؟!
جوابی نداد
ادامه دادم: بگذریم جوابی ندارید قطعا...
آیه 171 میفرماید خدا در روز قیامت با جهنمی ها حرف نمیزنه! بدترین عذاب جهنم به نظر من همینه
ترسناک ترین تهدیده...
یه دعایی داریم ما به نام دعای کمیل
دعا از همون صحابی پیامبر که گفتم؛ امیرالمومنین علی بن ابی طالب که پسر عمو و داماد پیامبر هست و خلیفه چهارم مسلمین و امام اول شیعیان، از ایشون نقل شده که این دعا رو به کمیل صحابی خودش یاد میده که اینطوری با خدا مناجات کن
مضامین دعا به شدت عاشقانه و زیباست عربیش که به شدت تاثیر گذاره توی بخشی از این دعا ایشون یه جمله ای داره که؛
"خدایا گیرم آتش جهنم رو طاقت آوردم؛ دوری تو رو چطور تحمل کنم؟"
چون جهنم یعنی قهر خدا
جایی که نگاه خدا معطوفش نیست
دوری از آغوش و رافت خدا
ژانت کمی گنگ لبخند زد و بعد آهسته گفت: چه تعبیر قشنگی...
کمی سکوت شد و بعد کتایون به حرف اومد:
_آیه 178 حکم قصاص به ازای قتله
من اصلا برام این حکم جا نمی افته هر چی ام بگی میگم قصاص ظالمانه است
به نظر من که در کنترل جرم و جنایت هم موفق نیست آمارا هم همینو میگه قوانین باید مبتنی بر روانشناسی انسانی باشه
_چی ظالمانه است اینکه کسی که یک نفر رو کشته جونش رو گرفته باید جونش گرفته بشه؟
برابری از این بیشترم مگه داریم؟
بعدم میشه یه دلیل منطقی بگید که اعدام موجب اشاعه خشونته؟
نه ترس از عقوبت؟ مجرمی به سزای عملش میرسه چه خشونتی؟
_تو بیبینی یکی رو تنبیه میکنن حس طغیان بهت دست میده یا فروکش؟
_بستگی داره حقانیت القا شده باشه یا نه
در مجموع یه بخشی از آدما اینجوری ان و یه بخشی هم اونجوری
ولی در هر حال آدما عزیزتر از جونشون که ندارن
پس بازدارنده ترین هم قطعا همینه نه چیز دیگه ای
حالا واضحه که هیچ قانونی نمیتونه صددرصد برای همه آدما بازدارنده باشه ولی اکثریت باید لحاظ بشه دیگه همون بحث روانشناسی که گفتی
کسی که از مرگ نترسه از پونزده سال حبس میخواد بترسه؟
پس چرا عملا جرم و جنایت در ممالک با قوانین اینجوری سازمان یافته تره؟
عقل میگه مرگ یعنی پایان همه چیز پس بالاترین تهدید همینه اگر قرار باشه آدم از چیزی بترسه اون همینه مگر اینکه سالم نباشه
قانون برای اقلیت ها نوشته نمیشه برای اکثریت نوشته میشه
آماری و موثق هم مقایسه کنیم جرم و جنایت در کشور های اسلامی نسبت به کشور های غربی بسیار بسیار کمتره
میبینی که عینا این احکام باز دارندگی دارن
اما در مورد رافت عمومی هم هیچ وقت نمیتونید ادعا کنید جایی در دنیا هست که مردمش بیشتر از کشور های اسلامی هم رو دوست دارن و بهم کمک میکنن
پس تحلیلت اشتباهه این احکام هم بازدارنده ست و هم اگر درست اجرا بشه صدمه ای به رافت اجتماعی نمیخوره
ایراد تحلیل شما اینه که متوجه نیستی این یک سیستمه که همه چیزش کنار هم مثل ساعت کار میکنه و خوبم کار میکنه تو فقط یه چرخ دنده رو گرفتی زیر ذره بین و میخوای تحلیلش کنی
ضمنا مثلا اسلام اعمال شاقه در زندان رو نمیپذیره ولی شماها میپذیرید
این ظالمانه ست
طرف رو یه بار بکشی بهتره تا اینکه روزی صد بار بمیره!
قطعا خیلی بیشتر هم باعث اشاعه خشونته
کلی آدم الان تو همین زندان های آمریکا بخاطر شرایط بدشون روزی هزار بار آرزوی مرگ میکنن
چند وقت پیش فیلم یه زنی اومد بیرون که توی زندان تنها زایمان کرد نه دکتری اومد بالا سرش نه هیچی آخرش نگهبان زندان اومد کمکش!
کسی به اینا گیر نمیده نه حقوق بشر نه حقوق زنان نه هیچ نهاد دیگه ای
اعدام میشه حکم ظالمانه که به بهانه ش جمهوری اسلامی تحریم شه ولی عربستانی که هنوز گردن میزنه چون آمریکاییه کسی باهاش کار نداره
احساس کردم دمنوش دم اومده به همین خاطر بلند شدم و فنجونهایی که روی میز گذاشته بودم رو پر کردم
همین که نشستم کتایون سرش رو از روی دفترش بلند کرد:
آیه 183 حکم روزه است
اینکار چه فایده ای داره؟
گرسنه بمون از صبح تا غروب هزارجور بیماری بگیر که مثلا اعمال عبادی انجام دادی؟
نمیشد یه عبادت سالمتر و کم زحمت تر انجام داد؟
_روزه یه فلسفه است
دریایی از حکمته
_ولی به بدن ضرر میرسونه!
_به هیچ وجه به هیچ بدن سالمی صدمه نمیزنه
برای بدن بیمار هم که اگر محرز بشه روزه برای اون بیماری ضرر داره نه تنها واجب نیس حرام هم هست
گرسنگی به طور کلی اصلا برای بدن ضرر نداره
اگر مراقبت تغذیه ای بین افطار و سحر درست باشه هیچ مشکلی به وجود نمی آد
برعکس مفید هم هست کلی خاصیت فیزیولوژیک هم داره
یه پژوهشگر ژاپنی تازگی ها برای یه پروژه تحقیقاتی نوبل پزشکی رو گرفته
موضوع مقاله بررسی تاثیر فستینگ بر انهدام سلول های سرطانیه
توی مقاله ش استدلال میکنه که چون سلول های سرطانی به نسبت سلول های سالم چندین برابر بیشتر قند(گلوکز) مصرف میکنن، پرخوری شرایط رشد این سلول ها رو فراهم میکنه
و برعکس روزه داری مثل کاری که شیمی درمانی میکنه که به همه سلولا سم میده ولی به سرطانیا بیشتر،
به همه سلول ها گرسنگی میده ولی به سلول های معیوب و سرطانی بیشتر چون اون بیشتر غذا میخوره بیشترم گرسنگی میکشه و تضعیف میشه
ضمنا در شرایطی که سطح گلوکز بدن میاد پایین سیستم ایمنی بدن یه عیب یابی میکنه خودش به سلولهایی که مصرفشون زیاده حمله میکنه که ذخیره غذایی رو برای سلولهای حیاتی تر حفظ کنه و به اصطلاح هومئوستازی میکنه
اما خب به غلظت شیمی درمانی نیست و صدمه به بدن نمیزنه و یه روش خیلی خوبه که دائم بدنت رو به تنظیمات کارخانه برگردونی
یه چیز جالب دیگه اینکه وقتی بدن طولانی مدت گرسنه ست اولین غذایی که به بدن برسه صرف رشد و ترمیم میشه
یعنی در کل روزه داری به زیبایی و جوانسازی هم کمک میکنه چون رشد توی انسان های بالغ بیشتر مربوط به سلول های پوستیه
اما هدف مسلمون ها از روزه گرفتن اینه آیا؟
نه این هدف نیست این اثره
این جایزه ایه که خدا توی همه اعمال عبادیش برا بنده هاش گذاشته
همه اعمال عبادی کلی خاصیت فیزیولوژیک دارن اما هدف اطاعته
ما میخوایم حرف خدا رو گوش کنیم هر چی که بگه
چون در اثر بررسی و مطالعه و شناخت و کمک گرفتن از عقل به نقطه ی اطمینان رسیدیم که خدا عادله و همیشه صلاح ما رو میخواد و یه برنامه و هدفی از طراحی این چارچوب ها داره
فلذا در جاهایی که علممون هم فعلا قد نمیده که کمم نیست(چون علم ما محدوده) اگرچه نفهمیم چرا حرفش رو گوش میدیم وگرنه مثلا تا چند سال پیش که این چیزا رو نمیدونستیم نباید روزه میگرفتیم؟!
تمام حرف اینه که تو هر چیزی جای اینکه به خدا شک کنی به دانش خودت شک کنی منطقی تره چون محدود بودنش بارها بهت ثابت شده
فلسفه روزه تمرین اطاعت و بندگی و همون طی مراتب رشده
رابطه خدا و انسان در اعمال عبادی خیلی خیلی زیباست
روزه یعنی تو یه سختی خفیفی میکشی برای خدا
بعد میگی خدایا من بخاطر حرف تو (که البته حتما کلی هم منطق پشتشه) گرسنگی کشیدما!
خدا هم میگه باشه تو برادریتو ثابت کردی منم برادریمو ثابت میکنم
رابطه شکل گرفت!
بچه ای که خوب به حرف پدرش گوش میکنه پدرش هم براش همه کار میکنه
مهمتر از همه محبتش هم نسبت بهش بیشتر میشه
مخلص کلام اینه که بنده های خاص خدا فقط دنبال این محبتن
محبتی که واقعا با هیچی تو دنیا قابل قیاس نیست فقط باید درک کنی و بچشی
خدا البته همه رو دوست داره
اما بعضیا دنبال بیشتر شدن این محبتن
میخوان خدا بیشتر دوستشون داشته باشه
همش در تلاشن حجم محبت بین خودشون و خدا رو افزایش بدن برای همین دوست دارن حتما خدا ازشون یه کادی بخواد و اونا براش انجام بدن!
در نگاه معرفتی فلسفه تمام احکام اینه
این اعمال رابطه رو شکل میده
یادتونه درباره ماهیت روح و توجهش به جسم صحبت کردیم؟
روحی که در جسم حبس بشه و بیش از حد به جسم و خواسته هاش توجه کنه دریافت ادراکی خاصی نخواهد داشت
اما اگر کمک کنی که روح کمتر متوجه جسم باشه میتونه یه تکون هایی بخوره
روزه یه ریاضت خفیفه که توجه روح به جسم رو کاهش میده و چون این وجه کم میشه انسان در روزه حال روحانی خوبی رو تجربه میکنه
خصوصا دم افطار
اینا تجربه است قابل انتقال نیست برای فهمش حتما باید تجربه کنی. حس بیان شدنی نیست منتقل شدنی هم نیست هر کس یکبار با نیت قربه الی الله روزه گرفته باشه میفهمه حرف منو
قبلا هم گفتم هدف از خلقت انسان اینه که به سرمنشا و مهمترین موضوع هستی توجه پیدا کنه دنبالش بگرده پیداش کنه باهاش ارتباط برقرار کنه و در نهایت درش حل بشه. هر چیزی جز بینهایت رو هدف اصلی قرار دادن تنزل دادن شان انسانیه
چون روح انسان از خداست و بهش تمایل داره وقتی شما با نیت نزدیک شدن به خداوند و ارتباط برقرار کردن باهاش از طریق گوش کردن حرفش، روزه میگیری، اون خلسه ی بیحالی و سستی ناشی از گرسنگی، اون لب های خشکیده از تشنگی همش میشه رنج مقدسی که واقعا ازش لذت میبری و عاشقانه سرش با خدا معامله میکنی
مثل کسی که بخاطر معشوقش یه کار سختی میکنه و بعد توقع توجه داره ازش
فرهاد چرا کوه بیستون رو کند! یه کار سخت! برای اینکه توجه شیرین رو جلب کنه
ژانت_فرهاد کیه؟
_قهرمان یه افسانه ایرانی که بخاطر عشقش کوه بیستون رو می کَنه!
این گرسنگی و تشنگی و بی حالی هم با این زاویه دید میشه یه حس شیرین که نوید نگاه خدا رو بهت میده
و این خیلی زیباست
خصوصا خود ماه رمضان که هم تاثیر جوی مغناطیسی و هم خاصیت معنوی خاصی داره
جامعه اسلامی در ماه رمضان عبادت اجتماعی داره همه هم رو میبینن که در حال عبادتن
چهره هایی که اثر گرسنگی درش نمایانه
همه مثل هم میشن!
و این خیلی جذابه
حس معنوی در جامعه جاری میشه و همه واقعا مهربون ترن اینم آماری بگم که در کشورهای اسلامی توی ماه رمضان آمار جرم و جنایت به شدت کاهش پیدا میکنه
ضمنا روزه کمک میکنه مثل یه مشق یا یه تمرین که همه امت معنای گرسنگی رو درک کنن و حداقل یه تجربه ای ازش داشته باشن
با نفس عمیقی که کشیدم ژانت به حرف اومد:
ببین آیه 186 میگه بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را
یعنی هر چی از خدا بخوایم بهمون میده؟
کتایون پوزخندی زد: آره حتما
رو به ژانت جواب دادم:
اگر شرایط استجابت دعا فراهم باشه چرا که نه
کتایون عصبی حرفم رو قطع کرد:
همین جملات گیج کننده و گول زننده تونه که اعصاب آدم رو خورد میکنه اولش میگه دعا کنید تا اجابت کنم بعد میگه شرط و شروط داره
مثل کلکایی که تو بازار واسه جذب مشتری میزنن
آخرش هم هر دعایی برآورده نشد با خیال راحت میگید حتما شرایطش فراهم نبوده
اینجوری کسی که دعا میکنه هم هیچ وقت به برآورده شدن دعاش امید نداره
دعا مال یه سری آدم ضعیف که از پس برآورده کردن آرزوهاشون برنمی آن و خودشون رو گول میزنن
انگار از دعاهای اجابت نشده ش دل پری داشت!
گفتم:
_برآورده شدن همه ی دعاهای همه ی مردم روی کره زمین بدون هیچ پیش شرطی به نظر خودت در فضای ماده چند درصد امکان داره؟
ممکنه بعضی دعا ها با هم در تضاد باشن اصلا
خب اینجا اولویت بندی معنا پیدا میکنه
باز برای بار چندم باید یاد آوری کنم که دنیا قانون داره و خدا خودش قانون گذاره پس طبیعتا از قوانین عدول نمیکنه که اعتبارشون ساقط بشه وگرنه اصلا چرا این سازوکار رو خلق کرد میتونست همینطوری دیمی و دستی کار کنه
تمام زیبایی این خلقت به این نظم و سیستماتیک بودنشه
توی این فضاست که چالش شکل میگیره ما به این دنیا اومدیم برای قرار گرفتن درون فضای همین چالش ها
اما در مورد دعا، پس با فرض این مطلب مجموعه ای از شرایط لازمه تا یه دعا به اجابت برسه
یکیش شرایط دعا کننده ست
دعا کننده ای که خدا رو به خدایی قبول نداره که نمیتونه انتظار داشته باشه دعاش اجابت بشه
کتایون_این چه حرفیه خب معلومه کسی که دعا میکنه قطعا خدا رو باور داره دیگه
کافر که دعا نمیکنه.
_آخه ایمان سه تا مرحله داره هر سه تا رو باید پاس کنی تا بشه بهت گفت مومن
ایمان زبانی، قلبی و عملی
بعضیا فقط اولی رو دارن یا نهایتا دومی رو ولی مهمترینش اون سومیه
اگر تو که بنده ی خدایی حرفش رو گوش ندی میتونی انتظار داشته باشی اون گوش به فرمان تو باشه ببینه کی یه دعایی از دلت میگذره فوری بگذارتش تو دامنت؟
وقتی رابطه ای هست درخواست هم معقوله اما برای کسی که قهر کرده پشتش به خداست دعا کردن چه معنایی داره؟
حالا اگر بنده ای با ایمان و نیت خیر دعا کرد به خدا میرسه و حتما اجابت میشه
کتایون_ولی همه آدما با گناه و بی گناه توی زندگیشون کلی دعای برآورده نشده دارن
_گفتم حتما اجابت میشه
اجابت میشه یعنی حتما جواب داده میشه ولی نه حتما دقیقا اون جوابی که تو خواستی
فرض کن قراره نامه بزنی به یه اداره ای اونا برای پذیرش نامه یه سری شرایط دارن که اگر نامه نداشته باشه اصلا توی سیستم خونده نمیشه
مثلا فونت این باشه تعداد کارکتر حداکثر انقدر باشه و...
همه اینا تازه شرایط قرائت نامه ست کسی نگفت اگر نامه تو خونده شد حتما جوابش مثبته این دیگه بستگی به محتوای نامه ت داره
دعای تو اگر این ویژگی ها رو داشته باشه حتما خدا بهش توجه میکنه و جواب میده اما اینکه چه جوابی بستگی به این داره که دعای تو چقدر عقلانیت داره و چقدر برای تو توجیه داره گاهی ما آدمها یه چیزی از خدا میخوایم که واقعا به دردمون نمیخوره و حتی ضرر هم داره چون نگاه کلی نداریم همون مقطعی که توش هستیم رو میبینیم ولی خدا که کل پروسه زندگی ما رو میبینه میگه این دوسال دیگه از این درخواستش پشیمون میشه
خدا به دعاهایی که پذیرفته میشن به سه صورت جواب میده
یا عین چیزی که خواستن
یا اگر اون چیز خوب نبود براش یا وقتش نبود یا هر چی یه چیز بهتر بهش میده که راضی بشه
یا اون دعا رو به عنوان یک ذخیره براش نگه میداره و معادلش حسنه به اعمالش اضافه میکنه
اونقدر تو زندگی همه مون پیش اومده چیزی از خدا خواستیم نداده داد و بیداد کردیم و رد شدیم رفتیم بعدا یه خیر بزرگتری اومده تو زندگیمون که جای اون دعا خدا بهمون داده ما هم هیچ وقت نفهمیدیم
صدای کتایون در اومد:
_از کجا بفهمیم؟ مگه بهمون میگه که ما بفهمیم
_اینجا گفته دیگه
بحث باور خیرخواهی خداست که اگر باور کنی دیگه غر نمیزنی میگی خدا حتما میخواد یه کار بهتر برام بکنه
تو هر پدیده ای هم شکر گزاری
اصلا هم دلیلی نداره از دعا کردن ناامید بشی چون دعات گم که نمیشه به یکی از این سه صورت بهت برمیگرده
اما مگه میشه انتظار داشته باشی هفت میلیارد جمعیت هر خواسته ای به ذهنشون رسید فوری محقق بشه و اگر نشد داد و بیداد راه بندازی که چرا نشد و پس دروغ بود و...
_نه هر خواسته ای اما بعضی وقتا یه چیزایی هست که تو از درست بودن و منطقی بودن و شدنی بودنش مطمئنی و با تمام وجود از خدا میخوای ولی جوابت رو نمیده خب اگر خدا اینجور مواقع خودش رو نشون نده پس دیگه من کی باید ببینمش؟
_تو تشخیص حق بودن و خیر بودن و به موقع بودنش به کی رجوع میکنی؟ خودت؟
تویی که فقط و فقط زندگی خودت رو میبینی و هیچی از زندگی بقیه آدمای کره ی زمین نمیدونی
و اصلا نمیدونی مناسبات بین آدمها چیه و با یه تغییر چه اتفاقی تو زندگی بقیه می افته چطور با این اطمینان میگی من تشخیص دادم این تقاضا دقیقا درست و به موقع بود
اصلا تو چه تعریفی از زمان داری تویی که فقط حال رو درک میکنی از یک ثانیه بعدت هیچ اطلاعی نداری؟ً اونم در مقابل خدا!
_پس با این حساب دعا نکنیم بهتره!
_حالا باز برگرد سر خونه اولت
بخواه هر چیزی که به ذهنت میرسه رو از خدا بخواه اگر نخوای که حیف کردن موقعیته
ولی اول اینو باور کن که خدا دشمنت نیست و نمیخواد بچزوندت!
اگر اون چیز به صلاحت باشه حتما بهت میده ولی اگر نباشه باز هم خدا یه طور دیگه جوابت رو میده
اصلا گاهی اوقات تو یه خواسته ی درست و به حق داری ولی هنوز وقتش نرسیده
خب یکم صبر کن!
این برمیگرده به اون فضای حسن ظن که آیا باور داری خدا خیرخواهته یا نه؟
کمی مکث کردم و چون کسی حرفی نزد خودم ادامه دادم:
خب... آیه 187 آیه درباره ازدواجه
یه تعبیر قشنگی هم داره
میفرماید زن و شوهر لباس هم هستن
یعنی ایرادات هم رو پوشش میدن و با هم کامل میشن
زن و مرد دو موجود کاملا متفاوت به لحاظ جسمی و روحی هستن
دو دنیای متفاوت
به لحاظ جسمی و روانی که واضحه اما به لحاظ روحی زنها تجلی گاه صفات جمال خداوند هستن و مردها تجلی گاه صفات جلال خدا...
صفات خداوند دو دسته ان صفات جلال و جمال
صفات جلال خدا صفات صلابت گونه مثل غیرت و شوکت و عزت و اینها و صفات جمال صفات رحمانی مثل رافت و رزاقیت و اینها
برای اینکه انسان کامل بشه و به کمال برسه لازمه که تمام این صفات رو در خودش پرورش بده
بنابراین نیاز داره به صفاتی که در جنس مخالف خودش بروز کرده و بهش کشش هم داره مثلا خانمها غیرت مردان رو میپسندن آقایون هم ظرافت و زیبایی رفتار خانمها و دلسوزی و مهربانیشون رو میپسندن البته این به این معنا نیس که خانمها عزت و شکوه ندارن یا آقایون احساس ندارن نسبیه و نسبتها متفاوته
در مرد ها صفات جلال و در زنها صفات جمال پررنگه
خب ازدواج یعنی به هم رسیدن این صفات و کامل شدن و به خدا نزدیک شدن
یکی از دلایلی که ازدواج دو سوم دین رو کامل میکنه همینه
ازدواج آرامش روانی با خودش به همراه داره زنها که ذاتا مایل هستن که ستایش بشن و محبت ببینن یکی پیدا میشه که بهشون علاقه داره و زیبایی هاشون رو تحسین میکنه و مردها که ذاتا علاقه دارن قدرت نمایی کنن چیز باارزشی برای حراست و محافظت پیدا میکنن و احساس مهم بودن پیدا میکنن و آرامش پیدا میکنن
البته این اقل ماجراست خیلی فراتر از اینهاست
محبت بین زن و مرد منجر به ایجاد یه فضایی به نام خانواده میشه که برای اسلام نسبت به همه چیز در اولویته و به شدت بهش اهمیت میده
چون نهاد انسان سازیه...
هم واسطه تولد و هم مامن پرورش و تربیت انسانه
هدف خلقت هم که گفتم تربیت و رشد انسانه پس طبیعیه که خانواده نهاد مهمی باشه
یه چیز دیگه هم هست
آدمها در مجردی یه مدل سلوک الی الله دارن در متاهلی یه مدل بسیار پیشرفته ترش رو تجربه میکنن چون با مفاهیم جدیدی آشنا میشن
زندگی مشترک یعنی از خود گذشتگی و تعامل
چون تو یاد میگیری بخاطر دیگران کمی کمتر به خودت توجه کنی مراتب معنوی جدیدی رو طی میکنی گفتم تو وقتی از توجه روحت به جسمت کم میکنی تازه میتونی یکمی ادراکاتت رو تقویت کنی
آیه 193 خیلی مهمه میفرماید جنگ ها ناگذیر هستن علت نیستن معلولن
چون دشمنت میجنگه تو هم مجبوری بجنگی. اگر تو عرضه دفاع ازخودت از اعتقادت و از مردم مظلوم دیگه رو نداشته باشی اونا دنیا رو میبلعن و دیگه حتی یه عبادتگاه روی زمین نمیمونه
این یه نماده ها یه عبادتگاه روی زمین نمیمونه یعنی حق روی زمین نمیمونه
دیگه مثل برده هر رفتاری باهاتون میکنن هر کی رو لازم شد میکشن بقیه رو هم به بیگاری جسمی و روانی میکشن چون دلسوزی که برای بشر ندارن مثل خدا، هر چی منفعت خودشون ایجاب کرد سرتون میارن
آخر آیه هم یه فاکتور برای جنگ ذکر میکنه که شاهکاره
"تعدی جز به ظالم روا نیست" ما فقط با ظالم ها میجنگیم ولا غیر...
نه با کافرا ها
با ظالم ها
پس تا کسی مرتکب ظلم نشه خطری از جانب اسلام و مسلمین تهدیدش نمیکنه اسلام یک معنیش سلمه یعنی امنیت و صلح!
صلح با همه دنیا اعم از انسان و حیوان و طبیعت
بجز ظالم...
چون اگر با ظالم مصالحه کنی به همه اینایی که الان گفتم ظلم میکنی
نگاهی به استکان های خالی مقابلشون انداختم: چطور بود؟
ژانت زودتر به خودش اومد:
خوب بود... ممنون
کتایون اما جوابی نداد
نگاهی به گوشیش انداخت و باز به من خیره شد
انگار صدام رو نشنیده باشه
حدس میزدم درگیر پیامهاییه که احتمالا مادرش براش فرستاده
دستی مقابل صورتش تکان دادم:
هستی؟ ادامه بدم؟
ابروهاش بلند شد و چشمهاش بازتر از قبل بهم خیره شد: ...آره آره... بگو
_ خیلی خب... آیه 196 کلا به احکام حج میپردازه
حج یه نمونه از اعمال عبادیه که واقعا با فکر طراحی شده
تبعیض از هر نوعش در این عبادت منکوب شده
خوب نگاه کنید بهش
همه ی مسلمان ها با هر میزان ثروتی و هر جنسیتی و هر نژادی و هر رنگی باید یه پارچه ی سفید به تن کنن و بی ریا به پیشگاه خدا بیان و همه با هم یک عمل خاص رو انجام بدن
حالا حول این مراسم یه وقایع حاشیه ای هم اتفاق میفته که به نظر ما مسلمون ها کاملا طبیعیه ولی به نظر بقیه مردم جهان نه
کاملا جدید و خاصه
مثلا یه نمونه ش رو اشاره میکنم
رمان آرزوی بزرگ** یک رمان واقعی از زندگی یک وکیل سیاهپوست استرالیاییه
کسی که برای اولین بار به عنوان یک سیاهپوست موفق شد توی رژیم آپارتاید استرالیا وارد نظام آموزشی و بعد آموزش عالی بشه
سر ماجرای یک پرونده درباره اسلام تحقیق میکنه و چیزی که براش خیلی عجیب بوده عکسی از مراسم حج بوده
اینکه دیده سیاها و سفیدا کنار همدیگه نشستن و دارن غذا میخورن از یه سفره براش خیلی عجیب بوده
چون سالها توی مدرسه تقریبا هیچ سفیدی حاضر نمیشد با اون حرف بزنه چه برسه باهاش یه جا غذا بخوره!
و این فضایی که ذره ای تبعیض نژادی توش وجود نداره براش تعریف نشده بوده
ژانت پرسید: این خاطره کاملا واقعیه؟
چطور میشه خوندش؟!
_بله
کوتاهه سعی میکنم سر فرصت برات ترجمه ش کنم
دوباره نگاهم برگشت روی دفترم:
خب...
آیه 219 درباره حرمت شراب و قماره
خود قرآن میگه این دو تا یه سری نفع هم دارن ولی ضرر و گناهشون بیشتره
درباره شراب که بعید میدونم کسی شک داشته باشه در زیان رسان بودنش
آسیبی که به سلول های مغزی و مجاری گوارشی و کبد و سلول های تولید مثلی میزنه یه چیزی تو مایه های خودکشیه سیستم ایمنی بدن رو هم نابود میکنه بعد یه عده بند کردن که کلیه رو تصفیه میکنه
خیلی بامزه است واقعا
هر نوع سرطانی رو دلایل ابتلاش رو چک کنی مصرف الکل هم توشون هست
تو همه نوع بیماری دست داره!
کپی مجاز🦋
🍃تالار نقد
https://eitaa.com/joinchat/1914306642Ce8f8367977
♥️🍃
فریادزنممحــــشر،ازعمقدلمســـتم
ازطایفهیعشقم،مجنونحسنهستم
༺✾➣♡➣✾༺
https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
قلیلٌ منك یکفیني
ولکن قلیلُك لایقالُ له قلیل!
اندکی از تو مرا کفایت میکند
اما اندڪ تو را نمیتوان اندڪ خواند...!♥️
#محمود_درویش
༺✾➣♡➣✾༺
https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
💢تیم تخصصی استخدام 100💢
اگر تو که بنده ی خدایی حرفش رو گوش ندی میتونی انتظار داشته باشی اون گوش به فرمان تو باشه ببینه کی یه
🚨
دوستان به دلیل تعدد مباحث حین ویرایش بخشی جا افتاده بود که اضافه شد لطفا دو بخش آخر این قسمت رو مجدد مطالعه فرمایید♥️🙏
#رمان_ضحی
『💙͜͡🌿』
رو به #قبله مینشینم خسته با حالیعجیب
از تهدل میگم أنتفیقلبی #حسین
#السلامعلیالحسین...
༺✾➣♡➣✾༺
https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
•••
رنج عشقهـای کوچك را فقط بـا عشق های بزرگ یعنی «عشـق به خدا 🌱»
میتـوان سبك کرد ..
| #حرفحق |
🚨🚨🚨
اهالی امشب پارتهای تاریکخانه حاضر نشده
امشب یک پارت از ضحی تقدیمتون میشه تا فردا شب بجای ضحی تاریکخانه تقدیمتون بشه🌸🍃
💢تیم تخصصی استخدام 100💢
♡﷽♡ #رمان_ضحی♥️ ✍️بہ قلمِ #شین_الف🍃 #21 دمنوش رو که دم گذاشتم و نشستم نگاهی به دفترم انداختم و گفت
♡﷽♡
#رمان_ضحی♥️
✍بہ قلمِ #شین_الف🍃
#22
سوخت و ساز رو میبره بالا سلولای مغزی رو منهدم میکنه
با هربار مصرف الکل صدمه ای که به بافت مغزی میخوره 10 سال باید بگذره تا جبران شه
آخه مگه آزار داری اینجوری به خودت صدمه بزنی!
بعدم فقط آثار فیزیولوژیکش نیست
اصولا خداوند با چیزی که عقل رو زایل کنه و از موضع فرماندهی تنزل بده و افسار کنترل انسان رو از دست عقل بگیره مخالفه چون تنها تفاوت ما با حیوانات همینه
عقلانیت
و وقتی کنترل عقل نباشه همه جور رفتار حیوانی از انسان انتظار میره!
از این جهت شراب و قمار به هم شبیه میشن. چون هر دو کنترل رو از عقل شیفت میکنن روی هورمون و اعصاب خودمختار
کتایون_قمار کجا اینطوریه بازی و شرط بندیه دیگه
_حتما درباره مفهوم شرطی شدن شنیدید
مغز جانوران و انسان ها این خاصیت رو داره که قواعد و روابط بین پدیده ها رو پیدا کنه و بشناسه و کد گذاری کنه
مثلا بدن ما کافیه یک بار لواشک بخوره از اون به بعد هر بار لواشک ببینه یا حتی اسمش رو بشنوه بزاق دهان ترشح میشه چون میدونه یعنی یادشه که برای بلع این ماده به بزاق زیادی احتیاج هست!
یا ارتباط بوی الکل و احساس ترس!
که ناشی از درد آمپوله!
حتی وقتی آمپولی درکار نیست این بو میتونه دلهره ایجاد کنه چون کنار یک اتفاق درد آور تکرار شده. روی حیوانات این رو به روش های مختلفی تست میکنن تحت عنوان شرطی سازی
برای اینکه از این روش در تربیت و استفاده از حیوانات استفاده کنن
خب واضحه که چیزی که باشرطی سازی مدیریت بشه زیر نظر عقل نیست
ممکنه شما براساس تکرار یه حس خوشایند و ترشح یه هورمون به یکی علاقه مند بشی!
یعنی این محبت رو عقل کنترل نمیکنه خب ممکنه تو با این اتفاق عاشق آدم ناجوری بشی آره خب ممکنه! خیلی بده!
قمار هم از جنس شرطی سازیه
اونم ازنوع ششم
بدترین نوعش...
شرطی سازی نوع ششم وقتی صورت میگیره که نمیتونی قواعد رویداد ها رو کشف کنی
اونوقت میدونی چه اتفاقی می افته؟
بی نهایت بار میل پیدا میکنی به تکرار اون کار
قمار یعنی همین
چون بردن که حالت مطلوبه عمدتا قاعده ای نداره که کشف کنی بازیه دیگه یه بار میبری دو بار میبازی سه بار میبری یه بار میبازی هیچ قاعده ای نداره
سیستم مغزیت میریزه بهم و تو میل پیدا میکنی که بی نهایت بار اون کار رو تکرار کنی
برا همینم قمار بازا وقتی میشینن پای میز دیگه پا نمیشن تا هر چی دارن و ندارن ببازن
نمیتونه رها کنه میگه من باید ببرم شده ده دست هم ادامه میده شده سر نداشته هاش هم قمار میکنه دیدی دیگه از این شرط بندی های جنایی طرف تو حال خودش نیست هر چیزی رو شرط میکنه که فقط بازی کنه و شانسش رو امتحان کنه بلکه ببره و اعصابش آروم شه
خب این یه خطر خیلی بزرگه برای آدم
یهو دیدی طرف کل زندگیشو سر یه میز باخت!
این چه عقلانیتیه چقدر میشه رو همچین آدمی حساب باز کرد دزدم نمیشه دستش داد معلومه که اسلام اجازه نمیده پیروانش اینطوری خفیف و بی اعتبار بشن اسلام مکتب آدم سازیه میخواد قهرمان تربیت کنه نه یه آدم بی عقل غیر قابل اعتماد
ژانت_خب چرا برای کسی که مشروب بخوره جریمه در نظر میگیرن شاید کسی به این دین اعتقاد نداشته باشه؟
_خب حد مال کسیه که مستیش رو توی انظار به نمایش بگذاره یا با اون حالت به کسی آسیبی برسونه
که طبیعیه دیگه هر دستگاهی باید بتونه وجهه قانونش رو حفظ کنه و از حقوق شهروندی مردمش دفاع کنه
تو میتونی توی حکومت اسلامی زندگی کنی و اصلا معتقد نباشی و در حریم خصوصی خودت بدون مزاحمت برای بقیه هر کار خواستی بکنی ولی حق نداری جامعه رو به گند بکشی و حق نداری قوانین حاکمیت اسلامی رو به سخره بگیری این حقیه که همه حاکمیت ها برای خودشون محفوظ میدونن
آیه 221 رو ببینید؛
اینجا داره میگه شما خواستی ازدواج کنی یه زن کنیز مومن از یه زن آزاد مشرک شایسته تره برای همسری! میدونید این حرف یعنی چی؟
باید تو اون جامعه زندگی کرده باشی تا بفهمی میدونی بابت همین حرف چقدر هزینه داده؟
اصلا تو اون جامعه کنیز آدم حساب نمیشه جزء اموال سیاهه میشه کسی با کنیز ازدواج نمیکرد. نگاه کنید یکم به جامعه ای که این حرفا داره توش زده میشه
داره کم کم مرز های ذهنی رو تغییر میده داره میفهمونه زن کنیز میتونه از زن آزاد بهتر باشه
اصلا میدونید تغییر دادن پیش فرض های ذهنی آدمها یعنی چی؟ میدونید چقدر سخت و زمان بره چه کار تربیتی سخت و سنگینیه؟
کتایون_اگر انقدر دلسوزه اصلا چرا برده داری رو به رسمیت میشناسه و تایید میکنه؟
_اولا هیچ جا اسلام به برده داری سفارش نکرده و برعکس مدام به آزاد کردن برده ها سفارش کرده
مثلا برای هر گناه یا ترک واجبی که خواسته جزا تعیین کنه یکیش آزاد کردن برده بوده
یعنی به جامعه هدفش فهمونده که یکی از کارای مورد پسند خدا مثل اطعام فقیر آزاد کردن برده است. چیزی که تا قبل از اسلام در اون فرهنگ اصلا وجود نداشت
نتیجه صریح اینه که اسلام مخالف برده داری به اون معنای مصطلح کلمه است
اما برای برده داری قوانین تعیین کرده
دلیلشم واضحه چون دراون جامعه و در اون زمان شرایط پذیرش لغو برده داری اصلا وجود نداشت باید آستانه تحمل اجتماع رو هم در نظر گرفت دیگه باید گوشه چشمی به شرایط داشته
نه فقط اون جامعه برده داری در اون زمان همه جای دنیا مرسوم بود 1300 سال بعد از اون تازه موفق شدن قانون لغو برده داری بذارن با کلی مصیبت!
حالا در اون جامعه و با اون شرایط اگر یه تصمیم هیجانی گرفته میشد و کاری که از قدرت سیستم خارجه رو روی روال می انداخت اولا برده دارها قطعا شورش میکردن و ثانیا برده ها هم آماده این تحول ناگهانی نبودن بخاطر ظلمهایی که بهشون شده بود ممکن بود اونها هم یک طغیان اجتماعی داشته باشن
خب یه آنارشی پدید می اومد...
پس به زمان نیاز بود
و حالا که نمیشه یکباره لغوش کرد باید پروسه طراحی کرد در گام اول هم باید سعی بشه با وضع قوانین حداکثر حقوقی که میشه رو به این طبقه برگردوند
که در اسلام حقوق برده ها تقریبا با یه آدم آزاد تفاوتی نداره
حتی پیامبر یه حدیثی دارن که میفرمایند کنیز و غلامانتون رو دخترم و پسرم خطاب کنید!
اینهم یکی از فاکتور هاست گفتم که در فرهنگ اسلام الگو خیلی اهمیت داره پیامبر در امت خطکش و سنجه ست
مسلمانها باید همواره رفتار خودشون رو نسبت به پیامبر در همه زمینه ها بسنجن و سعی کنن بهش نزدیک بشن
خب در اینجا هم رفتار پیامبر خیلی اهمیت داره میتونم تا فردا سند بیارم از حسن خلق و رفتار رئوفانه پیامبر و اولادش با برده ها**
خب اینا همش بخشی از اون پروژه فرهنگ سازیه دیگه
خدا و پیغمبر و اولاد و اعوانش مردم رو آزاد میخوان نه اسیر
امیرالمومنین علی(ع) میفرمایند بنده کسی نباش که خداوند تو را آزاد آفریده است
_مگه اختیاری دارن در برده بودن و نبودن؟
_با روش های مرسوم برده گیری که هر جا زورشون میرسید برده میگرفتن نه ولی با متد اسلامی آره چون در فرهنگ اسلامی فقط کسی اسیر میشه که مقابل اسلام شمشیر زده یا فتنه کرده مجبور که نیستی علیه حق توطئه کنی!
_اصلا چرا باید اسیر بگیرن؟
_مگه میشه تو جنگ اسیر نگیری همین الانشم تو جنگها اسیر میگیرن دیگه
اصلا منطقا بگو داری با یه گروهی میجنگی یعنی تقابل ماهیتی دارید دیگه اون اگر دستش برسه میخواد تو رو ساقط کنه
در مکتب ما هم که فقط با کسی میجنگی که خودش دعوا رو شروع کرده باشه
حالا فرض کن از این گروه توی جنگ چند نفری مجروح شدن یا محاصره شدن یا تسلیم شدن یا به هر طریقی دست شما افتادن
باید چکارشون کنی؟ بکشی همه رو؟ کشتن اسیر بی سلاح عادلانه ست؟ معلومه که نه
آزاد کنی برن دوباره علیهت بجنگن و توطئه کنن؟
نمیگن عقلت کمه؟
پس چکار کنی؟
تنها راهی که میمونه اسارته که حکم عادلانه ای هم هست
بعدم این احکام همه هزینه حمله به شما رو زیاد میکنه و بازدارندگی ایجاد میکنه
تازه اسارت در اسلام سقف داره مثل بقیه جاها الی الابد نیست
نهایت 7 سال
تمام این قوانین در زمان خودش انقلابی محسوب میشده کلی بابت تک تک اینها اشلام هزینه داده و پیامبر زحمت کشیده تا شده سنت و فرهنگ
یکم از دمنوشم رو خوردم و ادامه دادم:
آیات 225 تا 227 احکام زناشویی رو بیان کرده
طلاق منفور ترین حلال خداست
فکر میکنید چرا؟
کتایون_خب معلومه چون مردا اذیت میشن دیگه هر کاری کردن باید زنا تحمل کنن!
_من از تو توقع ندارم انقدر بی منطق و غیرمستدل صحبت کنی و بی دلیل احساساتی بشی مهندس
طلاق دوسر داره برای هر دو سر هم مکروهه
علت مکروه بودن طلاق اینه که هر نوع ایراد شناسی و تحلیل و تصمیم در ازدواج از منظر اسلام باید قبل از ازدواج صورت بگیره نه بعدش که پیوند و دلبستگی شکل گرفته و خانواده ها اتصال پیدا کردن و بعضا بچه ای هم در میانه
اسلام اصولا میخواد جلوی هرگونه سرخوردگی اجتماعی برای نفرات جامعه رو بگیره و برای مدیریتش از خانواده که مهمترین و تاثیر گذار ترین تشکله شروع میکنه چون کم جمعیته و اداره ش ساده تر و اگر همه خانواده شون رو درست مدیریت کنن تمام جامعه از آسیب حفظ میشه
طلاق مثل شکافتن قالی میمونه تارو پود روان دو طرف و بچه ها و خانواده ها رو جدا میکنه
پس نباید قبل از ازدواج با هورمون شرطی بشی و چشم بسته بری توی یه زندگی که از فرداش که میلت ارضا شد تازه چشمات باز بشه و تفاوت ها و ایرادات رو ببینی و هر ایرادی دیدی راحت بگی خداحافظ
جامعه ای که این نوع پیوند و گسستن شد عادت و روالش فاتحه روح و روان مردم توش خونده ست. سرخوردگی ها سر به فلک میزنه
دوما مفهوم خانواده با ایثار شکل میگیره
فقط وقتی دو نفر میتونن مدت طولانی با هم زندگی کنن که محبت و احترام و ایثار بر اون رابطه حاکم بشه
وقتی که طرفین بتونن از خود محوری شون کم کنن و گذشت و چشم پوشی رو یاد بگیرن نه که تا یکی گفت بالا چشمت ابرو خداحافظ
فرهنگ فردگرای غربی چیزی به نام گذشت تعریف نکرده و برای همینم وضعیت جامعه الان اینه
انحطاط در حوزه خانواده!
اگر در جامعه ای طلاق و جدایی اصل شد دیگه کسی از ترس شکست اصلا به ازدواج فکر نمیکنه
طلاق راه پله اضطراری ساختمونه برای مواقع آتیش سوزی!
بعضیا کلا از اون راه پله استفاده میکنن!
بعدم اگر خدا میخواست طرف مردا رو بگیره اصلا حکم طلاق نیابد وجود میداشت
زن که نمیتونست مرد رو ترک کنه حالا تحت هر شرایطی مرد هم اگر زن رو نمیخواست ولش میکرد زن هم هزار سال نمیتونست از اون زندگی بیاد بیرون تو بلاتکلیفی میمرد!
چیزی که در زمان جاهلیت مرسوم بود و از اون رسمایی بود که اسلام از بین برد
به متن آیه دقت کنید مشخصه به این کارشون هم اعتراض میکنه میگه اگر زنی رو نمیخواید ولش کنید بره چرا تو بلاتکلیفی نه طلاقش میدی نه باهاش زندگی میکنی لااقل بزار بره
دوباره نگاهش برگشت روی دفترش و طلبکار گفت: خواهشا از حقوق زن توی اسلام اصلا حرف نزن
دیگه چجوری باید بگه تو همین آیه 227 صراحتا داره میگه مردان به زنان برتری دارن
_اینجا داره میگه حقوقشون نه خودشون و شان انسانیشون به مرجع ضمیر دقت کن قبلش داشت راجع به چی حرف میزد؟! درباره حقوق
_دیگه بدتر عذر بدتر از گناه!
برای چی باید حقوقشون بیشتر باشه؟
_چون وظایفشون بیشتره
هر که بامش بیش برفش بیشتر
ااسلام تمام وظایف مالی یک خانواده رو به عهده مرد ها میگذاره
طبیعیه حقوق مالیشون بیشتر باشه
اصلا همین که زن بدون مسئولیت مالی ذی حقوقه کلی صدای مردها رو در آورده بود چیزی که تا قبلش سابقه نداشت
_خب چرا اینکارو میکنه چرا همه چی عادی نباشه کار برابر مسئولیت برابر حقوق برابر
_این یه جور فرصت مطالعاتیه که خدا به زنها داده
بخاطر اینکه زنها نقش تربیتی دارن
نسل آینده رو تربیت میکنن
آدم سازی و مدیریت خانواده مهمترین کار دنیاست!
پس دیگه وظیفه مالی بهشون محول نمیشه بقیه جورشون رو میکشن که اونها هرگونه کسب فضیلتی که به این وظیفه خطیر مربوط میشه رو راحت بتونن پیگیری کنن
زمان برای مطالعه و ارتقای سواد و کسب معنویت و...
چون قراره خانواده حول وجود زن بچرخه همه به واسطه اون تغذیه بشن و رشد کنن باید این وجود رشد کنه تا دیگران رو درست تغذیه کنه که دچار سرخوردگی نشن
این مدل طراحی خدا برای تربیت انسانها درون خانواده ست
این به این معنی نیست که زنهای مسلمان فعالیت اجتماعی ندارن فقط وظیفه تامین مالی برعهده شون نیست که یک امتیاز بزرگه
در مجموع نگاه کنی حقوق مالی زنها بیشترم هست چون مقابلش توقعی تعریف نشده
تازه اگر ما بتونیم توی دغدغه هامون پول رو بگذاریم کنار قطعا فعالیتهامون رو هم راحتتر دنبال میکنیم!
آیه 223 هم به حقوق مادر اشاره داره
در ازای همه چی حتی شیر دادن به بچه خودش هم حق تعیین کرده
در تاریخ کجا قبل از اسلام به این دقت به حقوق زنان پرداخته شده بود و براش منشور تهیه شده بود؟
_حقوق زنان فقط بچه شیر دادنه؟
تو اون بخشی که خودش میخواد فقط حقوق رو تعیین میکنه
_اولا واضحه که فقط این نیست این فقط یه بخششه تو همین قرآن کلی حق اقتصادی و اخلاقی دیگه هم برای زنها تعریف شده
ثانیا بچه شیر دادن چیزی نیست که خودش که نمیدونم منظورت کیه میخواد
چیزیه که هر زن سالمی میخواد
همونطور که جسمش این امکان رو داره روحش هم اون رو طلب میکنه
این انجمنای رادیکال تمام تلاششون رو میکنن که جابندازن بچه آوردن هم ظلم به حقوق زنه
چون درد و سختی و زحمت داره!
ولی اگر دقت کنی برعکس همه عناوین دیگه این یکی رو خود زنها عمدتا نمیپذیرن چون حسی که دارن و درکش میکنن رو که نمیتونن منکر بشن
مادر شدن جزئی از روح و حتی فیزیولوژی زن
بهش انرژی و حیات تزریق میکنه محبت رو در وجودش به جریان میندازه
زنها خودشون میفهمن که با مادر شدن حالشون بهتر میشه و کلی از نیازهاشون پاسخ میگیره
حتی برای سلامتی جسمشون هم بسیار مفیده
بله البته که سختی هایی داره ولی عجیبه که درد زایمان و تحمل بارداری ظلم به حقوق زنهاست و بچه وبال و وقت گیر ولی شب بیداری شب امتحان و کار سنگین و طولانی مدت سخت نیست
و مدلینگ و رژیم های غذایی وبال و وقتگیر نیستن
_خب اینها رسیدگی به خودته بهت روحیه میده لازمه
_دقیقا مادر شدن هم رسیدن به خودته نیازیه که اگر پاسخ ندی هم مریض میشی هم زود پیر میشی
بچه ده برابر همه اینا بهت روحیه میده نمیگم اون نباشه باید باشه متعادلش ولی این از اون خیلی واجب تره برای زن
من نمیگم کار سختی نیست ولی قبلا هم گفتیم آدم تا کار سخت نکنه که آدم نمیشه همه ما توی زندگی به کارای سختی که انجام دادیم افتخار میکنیم غیر از اینه؟
انسانهای قوی هیچ وقت از تحمل سختی ابایی ندارن اگر نتیجه رو مطلوب ببینن
همه اینا برمیگرده به اینکه چه هدفی داری
آره اگر قراره بچه تهش بشه این بچه های اروپایی که پدر و مادر رو آدم حساب نمیکنن طرف حق داره میگه یه عمر وقت بذارم برای کی برای چی؟
ولی اگر بتونی نسلی تربیت کنی که تا ابد بجای تو روی زمین زندگی کنه و خوبی از خودش بجا بگذاره اونوقت برای تو مثل
یه سرمایه گذار تولید منفعت میکنه چون اولاد صالح باقیات الصالحاته و برای والدین بعد از مرگ هم تولید خیر و ثواب میکنه
این روش تربیتیه که مهم و تعیین کننده است.
ضمنا اگر درست بهش نگاه بشه مادر قله تمام صفات بشریه
و به شدت قابل احترام
جایگاهی که فقط زن بهش میرسه
اینم امتیازیه که خدا به زنها داده
نمایندگی خدا در ساخت و پردازش(تربیت) انسان
به نظر من که این فرایند اصلا یه جور معجزه ست!
از وجود خودت یکی شبیه خودت در اشل کوچیک تر به این دنیا می آری
تو... واسطه ی خلق آدم ها هستی...
به یک نفر دیگه امکان حیات میدی!
و خودت رشدش میدی
همه ابزار آلات پیشرفته رو متخصص ها میسازن برای خدمت به بشر بعد تو کاملا ذاتی بلدی خود بشر رو بسازی!
خیلی هیجان انگیزه
حتی روزیش رو هم خدا به تو سپرده
خالق و مربی که بودی رزاق هم شدی
تمام صفات خدا در تو متجلی میشه
خیلی زیباست...
آه ژانت متوجهم کرد که دارم براشون روضه باز میخونم!
فوری نگاهم برگشت روی دفترم:
خب...
آیه 231، زنها را آزار ندهید
این جمله الان شاید خیلی درخواست عادی و روالی باشه ولی برای اون زمان و مکان که زنها اصلا توش مطرح نبودن موضوعیت نداشتن کسی درباره شون صحبت نمیکرد نه!
این فرد توی کتابی که به قول شما برای جذب مردم آورده چرا انقدر درباره زنها حرف میزنه!
یه سوره داره به اسم زنان
شما تواریخ عرب رو بخونی تو چهارصد سال تاریخ نگاری اسم دو سه تا زن رو بزور بتونی پیدا کنی اصلا نه زنها جایگاه اجتماعی خاصی داشتن نه حرف زدن ازشون برای کسی جذابیت داشت
کلا حوادث مربوط به زنان توی تاریخ نقل نمیشد یعنی اونها هم میدانی برای خلق حادثه نداشتن
طرف اسمش ام فلان بود
مادر فلان بچه
اصلا کانه به عنوان یک شخصیت مستقل تعریف نشده بود!
تازه توی همین آیه میگه حکم خدا رو به مسخره نگیرید قشنگ معلومه اینحکمها که می اومد یه عده میخندیدن میگفتن این حرفا چیه!
اصلا عادت نداشتن
بذار یکم از ساختار اجتماعی عرب عشیره ای اون زمان براتون بگم بلکه دوهزاری مبارک جا بیفته
توی اون ساختار کلا زنها نه هیچ وقت نقشی میپذیرن نه تاثیری میگذارن نه حتی حرفی برای گفتن دارن حتی تصمیمی درباره خودشون هم نمیتونن بگیرن مطیع محض
و کاملا کالا
چرا میگم کالا
چون وسیله ای برای داد و ستد و تحکیم روابطه. دو تا قبیله با هم درگیر میشن برای رفع دعوا میگن فامیل شیم یکی از اینور یه دختر بده به اونور حالا کی به کی؟
اصلا مهم نیست
با چقدر اختلاف سنی؟
ابدا اهمیتی نداره
ممکنه یه دختر دوازده ساله رو بدن به یه مرد 60 ساله اصلا هم براشون عجیب نبود
مثل زنده به گور کردن دخترا که اصلا براشون عجیب نبود
عادی شده بود
فرهنگ شده بود
ازدواج هم براشون به سادگی آب خوردن بود راحت ازدواج میکردن و زیاد هم ازدواج میکردن!
نقل تاریخی هست که قبل از اسلام یکی از شیوخ عشایر 200 تا زن داشته
مثل کسی که کلکسیون تمبر داره
کالا! کاملا کالا...
مرد هر کاری دلش میخواست در قبال زنها انجام میداد هر بلایی که دلش میخواست سرشون می آورد اعتراض اصلا تعریف نشده بود
کوچکترین مشکلی پیش می اومد یه فرهنگی داشتن که ظهار میکردن
یعنی مرد به زنش میگفت تو دیگه برای من مثل مادرمی!
و دیگه بهش نزدیک نمیشد
و طلاقشم نمیداد!
نابود میکرد اون زن رو
نمیفهمید که خودش چند تا زن مثل اون داره ولی اون بیچاره فقط همین یه شوهر رو داره
اسلام اومد زد زیر کاسه و کوزه ی کل این رسوم با اینکه خیلی خیلی براش هزینه داشت ولی اینکار رو کرد
توی سوره نساء هست آیه ش که این رسم ظهار رو نهی میکنه و میفرماید هیچ کس نمیتونه با کلام همسرش رو حرام کنه و بگه تو مادرمی اصلا معنی نمیده!
توی این جامعه ای که اصلا زنها حتی به اندازه طلاق دادن هم ارزش ندارن!
اسلام اینهمه قانون در حوزه ی زنان میاره
اسلام اولین مکتبیه در طول تاریخ که برای زنها مجموعه ای از حقوق رو طراحی میکنه
ارث نفقه دیه مهریه و...
حتی تمدن ها هم در اون زمان از این جهت انقدر پیشرفته نبودن
تو جامعه ای که از این جهت از همه عقبتر بود این قوانین شاهکاره واقعا...
اصلا اون موقع زنها نه تنها ارث نمیبردن بلکه به ارث هم میرسیدن
مردی میمرد همسرانش به پسر بزرگترش ارث میرسیدن!
تمام قوانین اسلام در حوزه زنان رو یکبار دیگه با در نظر گرفتن این شرایط اجتماعی بسنج و ببین بابت همینش هم تا چه حد هزینه داده و بعد از خودت بپرس چرا؟!
با نگاه شما این کارا به چه درد این پیامبر میخوره چرا بیخود هزینه میده که این تغییرات رو ایجاد کنه؟
کمی سکوت کردم و بعد باز به دفترم رجوع کردم:
خب... آیه 245 میفرماید به خدا قرض بدید!
چیزی که مالکشه رو قرض میگیره!
مثل پدری که خودش پول تو جیبی بچه ش رو میده ولی اگر یه جا کم بیاره پول بخواد عزت نفس بچه رو حفظ میکنه میگه باباجون یکم پول بده برسیم خونه بهت میدم!
_خدا کم میاره؟
_خدا سنتش اینه که مستقیم در تدبیر امور مداخله نکنه و انسانها دنیا رو بچرخونن
با اعمالشون
خدا که نباید دستگاه اسکناس بزنه پول توزیع کنه
از بنده ها میخواد که به هم کمک کنن
اینجوری امتحان و پرورش شکل میگیره
مثل پدری که میخواد سخاوت یاد بچه ش بده میگه یکی از این شکلاتات بده به دوستت
میتونه خودش شکلات بخره و بده دست اون بچه اما اینجوری با یه تیر دو نشون زده
هم اون بچه شکلات گیرش اومده و خوشحال شده هم این یکی بچه سخاوت رو یاد گرفته یکم رشد کرده
انسان ها در هر موقعیتی که هستن وسیله آزمون و ابتلای همن
همه چیز امتحانه همه چیز...
متاسفانه این سیستمای آموزشی اسم امتحان رو توی ذهن ما خراب کردن انگار اتفاق ترسناکی باشه وگرنه امتحان به معنای چالش باید خیلی هم لذت بخش باشه شاگرد زرنگا در به در دنبال اینن امتحان بدن سوادشون رو نشون بدن
خب... به جزء دوم هم تموم شد
فکر کنم خیلی خسته شدید
بهتره ژانت بره بخوابه که از مراسم فرداش نمونه...
ژانت با لبخندی از پشت میز بلند شد:
_آره الان بخوابم بهتره
شبتون بخیر
ژانت که رفت رو به کتایون گفتم: تو نمیخوابی؟
گوشیش رو برداشت و باز کرد:
من نمیخوابم تو هم نمیخوابی!
گوشیم داره منفجر میشه از پیام
کلی ویس فرستاده
بشین ببینم چی میگه!
_خب من چرا باید بشنوم برا تو فرستاده
بجای جواب صوت اول رو باز کرد:
+تو نمیتونی اصلا شرایط منو درک کنی دخترم
من واقعا از پدرت میترسیدم هنوزم میترسم
تمام این سالها بهت فکر می کردم هیچ وقت از زندگی لذت نبردم همیشه نبود تو اذیتم کرده ولی کاری از دستم بر نمیومد
مادر نیستی که بفهمی چقدر سخته بچه ت رو ازت دور کنن و تو هیچ کاری نتونی بکنی
پدرت به من بد کرد به تو بد کرد چون اصلا عاطفه و انسانیت نداره فقط منافع خودش براش اهمیت داره
تا وقتی که براش جذاب بودم منو نگهداشت بعد مثل یه دستمال کاغذی پرتم کرد بیرون و طلاقم داد
آخرین جمله ای که بهم گفت این بود که اصلاً ازدواج با تو بزرگترین خریت زندگیم بوده در حالی که صد تا خوشگل تر از تو بدون هیچ شرطی حاضرن باهام باشن
الان دوستت داره معلومه وقتی به دنیا اومدی مهرت به دلش افتاد ولی تا قبل از به دنیا اومدنت هر روز دعوا داشتیم چندین بار برام آمپول و قرص سقط خرید ولی من مقاومت کردم تا تو به دنیا بیای چون دوستت داشتم از همون اول ولی اون نذاشت بمونم پیشت حتی نذاشت از دور ببینمت
پیامها ها یکی یکی پشت هم باز می شدن و کتایون هم انگشت اشاره ش رو روی لبش فشار میداد و گوش می کرد
معلوم بود که حسابی درگیر شده گوشی رو برداشتم و ویس رو قطع کردم:
_خب؟
_خب من الان باید باور کنم؟
_ چرا از پدرت سوال نمی کنی
_ خب همون حرف های همیشگی رو تکرار می کنه دیگه میترسم بگم پیداش کردم
_ از چی میترسی
_ از این که راست بگه و بلایی سرش بیاد
_ اون که اینجا نیست
نفس عمیقی کشید:
بابا تو ایران هنوزم دوست و رفیق زیاد داره اگر بخواد میتونه هر کاری بکنه
با دست چندتا خط فرضی روی میز کشیدم:
_ خب... شخص ثالثی که ماجرا رو بدونه وجود نداره؟
_ نه کسی نیست
_ مثلاً کسی که هم پدر و هم مادرتو بشناسه دوست خانوادگی فامیل
_ هیچ کس
_ از کسایی که توی خونتون کار میکنن
_ همه جدیدن... به جز...
چشم هاش ریز شد و خودش نیم خیز
_ به جز مهناز...
من از وقتی یادم میاد مهناز بوده
_خب خیلی خوبه ازش سوال کن
بی حوصله گفت: اگر هم چیزی بدونه نمیگه میترسه
_ خب خیالش رو راحت کن مطمئنش کن که به پدرت چیزی نمیگی
_ سعی خودم رو می کنم ولی اول باید مطمئن بشم مهناز قبل از رفتن مامانم توی خونه کار می کرده یا نه
گوشی رو برداشت و تند تند چیزهایی برای مادرش تایپ کرد
بعد نگاهش برگشت روی صورتم: خیلی گیجم
نمیدونم اگر این حرفا راست باشه باید چکار کنم!
بلند شدم و با کشیدن بازوش اون رو هم ناچار به بلند شدن کردم:
انقدر فکر و خیال نکن یه طوری میشه دیگه
بیا بریم بگیریم بخوابیم فردا کلی کار داریم!
وارد اتاق شدم و رختخواب مسافرتیم رو روی زمین پهن کردم
کتایون که وارد شد نگاهی بهش انداخت و گفت:
آخه اینجوری که بده بذار من رو زمین بخوابم
لبخندی زدم:
نفرمایید علیاحضرت فقط همینمون مونده شما رو زمین بخوابید کمر همایونی عادت نداره خشک میشه دیگه خر بیار و باقالی بار کن!
من عادت دارم خیلی هم راحتم فقط بی زحمت اون چراغ رو خاموش کن
چراغ رو خاموش کرد و روی تخت دراز کشید...
به دنبال بهانه ای برای سرگرم کردنش گفتم:
یه سوال
چی شد با ژانت رفیق شدی؟
_گفتم که دو سال پیش به یه شرکت تبلیغاتی...
همونطور که توی جام دراز میکشیدم حرفش رو قطع کردم: اونو که گفتی منظورم اینه که چی شد رفیق شدید آخه یکم بعیده
نفس عمیقی کشید:
آره میدونم به نظر خودم هم خیلی عجیب و بعید بود
من کلا تو دوران مدرسه م با هیچکس درست و حسابی دوست نشدم تو دوره دانشگاه هم فقط یه رفیق ایرانی داشتم اونم مهاجرت کرد کانادا
با تنهاییم راحتم اما خب...
ژانت وقتی از دفترم برای کاتالوگ عکس می انداخت خیلی توجهم رو جلب کرد