#داستان
💎 مردی ﺑﺪﻫﮑﺎﺭ ﺷده بود، ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ای داشت که مجبور بود بفروشتش.
❌همه میگفتن: ﺍﮔﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮد ۵۰۰ تومن ﻣﯽﺍﺭﺯﯾﺪ، ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﺎ ۱۰۰ تومن ﺑﯿﺸﺘﺮ نمیخریم.
⭕️ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺑﻮﺩ و به ﺍﻣﯿﺪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺨﺮﻥ ﺍﺯ اﯾﻦ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﻐﺎﺯﻩ میرفت.
😍 داخل ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩﻫﺎ، یکی از منصفهای بازار و از ارادتمندان #اهل_بیت (ع) پرﺳﯿﺪ: "قالیِ خوبیه؛ چرا ﻗﺎﻟﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺑﯽ ﺭﻭ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﻧﮑﺮﺩﯾﺪ؟"
❤️😭 ﮔﻔﺖ: ﻣﻨﺰلمون #ﺭﻭﺿﻪ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ،
برای مطالعه ادامه داستان
کافیه روی قلب های زیر کلیک کنین👇
💚💚💚کلیککن💚💚💚
❤️❤️❤️کلیک کن❤️❤️❤️