eitaa logo
کلبه استیکر‌ومتن مذهبی‌
271 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
278 ویدیو
29 فایل
ایدی ادمین جهت تبادلات @saeid1036
مشاهده در ایتا
دانلود
اشعار مسیر کوفه تا شام - حضرت رقیه(س) قافله رفته بود و من بيهوش روي شن زارهاي تفتيده ماه با هر ستاره اي مي گفت: بي صدا باش! تازه خوابيده قافله رفته بود و در خوابم عطر شهر مدينه پيچيده خواب ديدم پدر ز باغ فدك سيب سرخي براي من چيده قافله رفته بود و من بي جان پشت يك بوته خار خشكيده بر وجودم سياهي صحرا بذر ترس و هراس پاشيده قافله رفته بود و من تنها مضطرب، ناتوان ز فريادي ماه گفت:اي رقيه چيزي نيست خواب بودي ز ناقه افتادي قافله رفته بود و دلتنگي قلب من را دوباره رنجانده باد در گوش ماه ديدم گفت: طفلكي باز هم كه جامانده قافله رفته بود و تاول ها مانعي در دويدنم بودند خستگي،تشنگي،تب بالا سد راه رسيدنم بودند قافله رفته بود و مي ديدم مي رسد يك غريبه از آن دور ديدمش-سايه اي هلالي شكل- چهره اش محو هاله ای از نور ازنفس هاي تند و بي وقفه وحشت و اضطراب حاكي بود ديدم او را زني كه تنها بود چادرش مثل عمه خاكي بود بغض راه گلوي من را بست گفتمش من يتيم و تنهايم بغض زن زودتر شكست و گفت: دخترم،مادر تو زهرايم
همراه با کاروان حسینی تا اربعین | بیست و پنجم محرم نسیم می وزید و باد شعله های مشعل را بازی می داد. و پیرمرد، از پس پنجره ناظر بود. در تابش نور مشعل، بازماندگان کاروان را دید، که در غم و ماتم، سر به گریبان برده اند. مشک آب را برداشت و سوی آنان آمد. کاسه پُر آب کرد و به آنان داد. گفت؛ خوشا بحال ماتم زدگان، زیرا تسلّی خواهند یافت، خوشا بحال تشنگان عدالت، زیرا که این عطش، فرو خواهد نشست. و نگاه اش به سر آویخته بر نیزه خیره ماند. مشک را به آنان داد و به تندی رفت. لحظه ای بعد، با دو شمعدان نقره برگشت. به نگهبان نزدیک شد و زمانی با او به گفتگو پرداخت، عاقبت دو شمعدان را به او داد، سر را تا صبح، به امانت گرفت و رفت. پیرمرد وارد دِیر که شد، دستی به محراب کشید و سر را صدر محراب گذاشت، و مقابل سر زانو زد. لحظه ای ساکت ماند، همه تن چشم شد و چشم خود را به او سپرد، و سپس، آیات انجیل را تلاوت کرد. دوباره ساکت شد. در کور سوی پیه سوز، سر خونین خودنمایی کرد، دلش به درد آمد و روح اش فغان کشید. برخاست و رفت، و زمانی بعد، با کاسه ای از آب برگشت. از پارچۀ محراب، قدری به امانت گرفت، نگاه به سر سپرد و گریه کرد. خس و خاشاک از سر گرفت و روی او را از خون شُست، دوباره سر را، صدر محراب گذاشت، مقابل آن زانو زد، آرام آرام زمزمه کرد. به زمزمه تسکین نیافت، لب به سخن گشود، گفت؛ مگر نه آنکه راهی که به سوی خدا ختم می شود، تنگ و باریک است، پس تو چگونه از آن عبور کردی؟ دنیا، این پیرزن هزار شوی را، چگونه طلاق گفتی و خود را به خدا رساندی؟ یا نه، شاید خدا خود را به تو رسانده باشد! به کدامین گناه، موی سر به خون خضاب کردی؟ کدامین تیغ بُرّا بود، که گلویت را بُرید؟ با کدامین عشق، قربانی معشوق شدی؟ با کدامین خُلق، قصۀ نیمه تمام اسماعیل را به پایان بُردی؟ ملتهب بود و منقلب، اشک امانش را بُرید، به شدت گریست و حسرت کشید، از آنکه او را نمی شناخت. لحظاتی گذشت تا دوباره آرام شد. گفت؛ کدامین رقاصه، با عشوه گری سرت را به بالای نی بُرد؟ کدامین پدر ناشناس در انتظار سر بی پیکرت بود؟ سرنوشت یحیی دوباره تکرارشد، یا یحیی با سر بُریدۀ خود، سرگذشت ترا از پیش سروده بود؟ پیرمرد، لحظاتی ساکت شد و فقط گریه کرد. و سپس خدا را خواند. گفت؛ یا رب! بحق عیسی مسیح، این سر را اجازه فرما تا با من سخن بگوید. بیکباره محراب نور باران شد، سر به سخن آمد و لب گشود. گفت؛ راهب! چه می خواهی بدانی؟ و او در تمنّا به محراب نزدیک شد، گفت؛ بگو تو کیستی؟ لحظاتی سکوت بود و سکوت. وسپس سر به سخن آمد. گفت؛ أَنَا الْمَظْلوُمُ، أنَا المَهْمُومُ، أنَا المَغْمومُ، أَنَا اِبْنُ مُحَمَّدٍ المُصطَفی، أَنَا اِبْنُ علىٍّ المُرْتَضى، أَنَا اِبْنُ فاطِمَهَ الزَّهراءِ، أَنَا اِبْنُ خَدیجهَ الکُبْرى، أَنَا ابْنُ العُرْوَهِ الوُثْقى، أنَا شَهِیدُ کَرْبَلاء، أنَا قَتیلُ کَرْبَلاء، أنَا مَظْلومُ کَرْبَلاء، أنَا عَطْشانُ کَرْبَلاء. 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 زمزمه نوحه بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا تشنه ی یک بوسه بر قبر حسینم ای خدا تا بگیرم در بغل قبرِ شهیدِ کربلا از امام صادق این نکته بیان گردیده است زائر قبر حسین (ع) صد حج و عمره کرده است باز میگوید امام صادقِ ( ع) آل عبا گر بگو یم من ثوابش ، کعبه گردد کربلا باز بالاتر به روز سرنوشتِ محشراند زائرانش در بهشت صاحب مقامِ ویژه اند روز محشر مادرش چون پا گذارد در حریم این ندا آید ، حسینیون بیایید در حریم قطره ی اشکی به دریای غمِ زینب چنان تیر بر چله کمان ست و بسوی دشمنان مادرش زهرا بفرموده شفاعت می نما هر که ریزد قطره اشکی در عزای کربلا التماس دعا .شادی روح امام و شهدا و اموات صلوات 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
مداحی آنلاین - نماهنگ ای بی مروت بارون - رسولی.mp3
4.23M
ببار ای آسمون که بی‌قرارم منم مثل تو خیلی گریه دارم است و دورم از ضریحش ببار ای آسمون من هم ببارم ببار آسمون جای رقیه به یاد داغ بابای رقیه 🔊 🔄 💔 تا 🏴 رسولی