🌼دو سالہ که از بینمــون رفتی!
اما هیچوقت از قلبمون
بیرون نمیری حاجی♥️
#دلمونتنگہنگاهیڪن
🌹🌹سال نو مباااارک
#استوری_مذهبی ❇️
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
@Story_maazhabi
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تولدت مبارک بابای عزیز ما❤️
عیدت مبارک ❤️
از آسمونا برامون دعا کن🙂
ما زمینی ها خیلی به دعای شماها محتاجیم
دعا کنید ماهم عاقبت بخیر بشیم
#یقینا_کله_خیر
#استوری_مذهبی ❇️
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
@Story_maazhabi
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#الهی که با عشق آشنا شم
#التماس دعای فرج 🌹😭
#پیشنهاد دانلود 👌
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊
#استوری_مذهبی ❇️
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
@Story_maazhabi
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
راوی همسر شهید علی علوی :
شهید علوی مدیر مدرسه روستای پرشکوه یکی از روستاهای همجوار کومله بود.( این روستا به داشتن باغات مرکبات و مرکز فروش این میوه در سطح استان معروف هست)
بعضی مواقع به شوخی بهش می گفتم: این دانش آموزانت،،،،میوه ای ،،،،چیزی ،،،،، مدرسه نمی آرند؟؟؟؟؟
می گفت : چرا؟ولی این وسایل از گلوی ما پایین نمیره ، چون امکان داره یا بدون اجازه اولیا بیارند !!!!یا در قبالش بعدا انتظار نمره داشته باشند!!!! 🍃🍃🍃🍃
اکثر شبها خونه نبود ، یا خیلی دیر وقت می اومد ، یه روز غروب گفت : من امشب دیر میام ، وقتی اومدم برات تعریف میکنم 🌸🍀
صبح که از خواب پا شدم دیدم تو اتاق مقداری پرتقال و نارنج و آب نارنج و تو یخچال هم داخل ظرف مقداری غدا هست!!!!!! 🌺
ازش پرسیدم اینها رو کی داده ،؟؟ گفت : اینها مال یه شام آشتی کنانه !!!!!! ، گفتم : قضیه چیه ، ؟؟؟؟ گفت: دوتا از دانش آموزهای مدرسه که خیلی تو درس زرنگ بودند ، دیدم افت تحصیلی پیدا کردند بعد فهمیدم که پدر و مادرشون اختلاف دارند ، مادر قهر کرده رفته ، چندین جلسه طول کشید ، این پدر و مادر رو آوردم مدرسه،،،،تا باهاشون صحبت کردم ، کم کم سعی کردم ،با پادر میانی و ریش سفیدی حاج آقا صیحانی بزرگ محل اختلافاتشان را حل کنم ،!!!
دیشب به همین مناسبت اونا ما رو برای شام تو خونه شون دعوت کردند این خوراکی ها واقعا خوردن داره 💐💐💐💐
🍀🍀🍀 خیلی حواسش به بچه ها بود چون حیاط مدرسه یه خرده ناهمواری داشت روزهای برفی و بارونی بچه ها رو از سر دروازه تا جلوی ساختمان مدرسه کول می کرد ، زنگهای تفریح با لقمه ای که خیلی تعارف می کردند شریک می شد ، حتی تو ماه محرم که همه مردان جلوی دسته عزاداری می کردند علی ته صف با بچه ها می موند!!!! وهوای بچه ها رو داشت !!!!،
اون موقع ها خانواده هابرای عزاداران توی مسجد از منزل ،،غذا آماده می کردند و با سینی مسی ( مجمعه ) که بر سر می گذاشتند غذا می آوردند،،،،، اولین کاری که می کرد بهترین غذا رو می برد پیش بچه ها بعد کنارشون می نشست براشون غذا می کشید ،،،حتی از اضافه غذا ی آنها
می خورد!!!!!
می گفتم تو حالت بهم نمی خوره غذای اضافی بچه ها رو می خوری؟؟؟؟
می گفت : این چه حرفیه!!! غذای اونها تبرکه!!!! چون عزادار امام حسین (ع) هستند!!،،،
همیشه با با عمل و رفتارش به بچه های مدرسه و محل عشق می ورزید وبه آنها درس انسانیت می داد🌾🌾🌾🌾🌾
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊
#استوری_مذهبی ❇️
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
@Story_maazhabi
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
🌺حتی آن پای مجروح تورا از انجام تکلیف باز نداشت .
نخواستی از غافله رفیقانت جا بمانی .
هرجور که شد خودت را رسانیدی به پای قلل سربفلک کشیده حاج عمران و آنگاه پیکر مطهرت پای آن قلل ماند و بعدها به وطن بازگشت .
📷شرح عکس:
سردار شهید علی نجفی با عصا در کنارشهید نقی کوچک نیاو صف رزمندگان گردان حمزه سیدالشهداء (ع) لشکر قدس ، قبل از عملیات کربلای۲ ، تابستان ۱۳۶۵ .
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊
#استوری_مذهبی ❇️
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
@Story_maazhabi
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
از خانه زدم بیرون.شب بود.
مشکلی حسابی نگرانم کرده بود. باید ضامنی پیدا می کردم تا مشکلم را با کلانتری حل کند. غرق در فکر و غصه بودم که آریای سفیدرنگ(ماشین) او توجهم را جلب کرد. خودش پشت فرمان نشسته بود. وقتی مرا دید ، دستی برایم تکان داد و رد شد.
با داد و فریاد و اشاره او را نگهداشتم.
او بهترین کسی بود که می توانست کمکم کند .
بعداز سلام و علیکی عجولانه ، گفتم : «یکی دو ساعت وقتت را بده به من ، مشکلی برایم پیش آمده است.»
او سکوتی کرد و گفت :«متأسفانه من هم گرفتارم . فعلاً نمی توانم...»
نگذاشتم حرفش تمام شود. خیلی اصرار کردم . گفتم :« دست از سرت برنمی دارم تا کمکم کنی.»
او وقتی اصرار بیش از حد مرا دید گفت :«تنها با یک شرط قبول می کنم. مشکلت را بگو ، اگر از کار خودم مهمتر بود ، تمام وقتم برای شما. آنقدر می مانم تا حل شود.»
با خوشحالی مشکلم را بازگو کردم .
او هم بی درنگ گفت :«سوار شو بریم.» محمدابراهیم آن شب ساعتها از وقتش را صرف کار من کرد تا مشکلم حل شُد . 😊
وقتی خداحافظی کرد پاسی از شب گذشته بود.
چند روز بعد تازه فهمیدم آن شب ، شبِ عروسی او بوده است . 😔
#شهید_محمدابراهیم_احمدپور
شهردار خوبو ص۳۷
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊
#استوری_مذهبی ❇️
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
@Story_maazhabi
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
جذب به روش ابراهیم
خواهر شهید ابراهیم هادی میگفت :
🔺 یک روز موتور شوهر خواهرم را از جلوی منزل مان دزدیدند،
عده ای دنبال #دزد دویدند و او را زدند زمین.
ابراهیم رسید و دزد زخمی شده را بلند کرد،
🔻 نگاهی به چهره وحشت زده اش انداخت و به بقیه گفت: اشتباه شده! بروید.
ابراهیم دزد را برد درمانگاه و خودش پیگیر درمان زخمش شد.
آن بنده خدا از رفتار ابراهیم خجالت زده شد.
❓ابراهیم از زندگی اش سوال کرد، کمکش کرد و برایش کار درست کرد.
❤️طرف #نماز خوان شد، به #جبهه رفت و بعد از ابراهیم در جبهه #شهید شد...
#جذب_به_روش_ابراهیم_هادی
#شهدا_بهترین_الگو
اَللّٰهُمَ عَجْل لوَلِیِّکَ اَلفَرَج
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊
#استوری_مذهبی ❇️
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
@Story_maazhabi
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
💠 خاطرات شهدا
🌹زیارت عاشورا
مدتی از شهادت سید گذشته بود.
قبل از محرم سید را درخواب دیدم،پیراهن مشکی به تن داشت.
گفتم:سید چرا مشکی پوشیدی؟!گفت:محرم نزدیک است.
بعد ادامه داد:اینجا همه جمع هستند.شهدا ،امام (ره) و..
با سید خیلی درد و دل کردم
گفتم سید ما رو تنها گذاشتی و رفتی.
گفت:چرا این حرف را میزنی؟هر مشکل و غمی دارید ،با نام مبارک مادرم برطرف میشود.
بعد ادامه داد:اگر دردی دارید ،حاجتی دارید عاشورا بخوانید.زیارت عاشورا درد شما را درمان میکند ،توسل پیدا کنید و اشک چشم داشته باشید
🌷شهید سید مجتبی علمدار🌷
راوی:از دوستان شهید
🥀🥀🥀🥀
#استوری_مذهبی ❇️
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
@Story_maazhabi
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
✍آیتالله بهجت(ره):
اینهمه ابتلائات و گرفتاریهای ما، در اثر ناشکری و کفران نعمتهای ماست؛ زیرا خداوند سبحان میفرماید: «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ؛ اگر سپاسگزاری کنید، قطعاً نعمت خود را برای شما زیاد میکنم؛ و اگر ناسپاسی کنید، بهراستی که عذاب من سخت و شدید است». (إبراهيم:٧)
📚 در محضر بهجت، ج۱، ص ۳۵۸
👈 کمی تا بهجت🌷
#استوری_مذهبی ❇️
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
@Story_maazhabi
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
#نماز_خوبان
✍خیلی هنر کنیم، نصفهشب دل از رختخواب می کنیم؛ اگر خسته و کوفته نباشیم؛ اما حاجی مثل ما نبود.
روز درگیر مبارزه با اشرار شرق بود، دل شب هم بلند میشد. از آخر شب به وقت استراحت بود تا اذان صبح چند بار بیدار می شد دو رکعت نافله می خواند و می خوابید.
دوباره بلند می شد وضو می گرفت دو رکعت نماز می خواند و می خوابید. یازده رکعت را یکجا نمیخواند، بخش بخش میکرد مثل پیامبر که نیمه های شب چندین بار برای نماز از خواب برمیخاست.
📚 کتاب سلیمانی عزیز، نشر حماسه یاران، صفحه ۳۱. راوی حجتالاسلام عسگری امام جمعه رفسنجان
#استوری_مذهبی ❇️
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
@Story_maazhabi
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
#سردار_شهیدم🌱♥️
ما خيــر نديديـم
از اين خانہ تکانۍ
اے کاش ڪسے بود،
کھ دل را بتـكاند...
#شبتون _شهدایی
#سردار_سلام
سلیـ❤️ــمانے عزیز🌷
#استوری_مذهبی ❇️
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
@Story_maazhabi
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
1_386552774.mp3
844K
🌸تحفه ها
#استوری_مذهبی ❇️
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
@Story_maazhabi
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
🌸ابوالفضل
کل جبهه ها رسم بود که شبها قبل از خواب سوره "واقعه"را دست جمعی میخواندند
میان چادر ما "ابوالفضل نقاد"بود سوره را می خواندیم ، تا میرسیدیم به
"و حورالعین. ..کامثال اللولو المکنون..."
ابوالفضل شیطنت میکرد و "حورالعین "را کش میداد و "به به "میگفت
همان شد که تصمیم گرفتیم کاری کنیم تا این عادت از سرش بپرد ، علت فقط این نبود ، بعضی وقتها بحث های کش دار و طولانی او سر همه را درد می آورد و تا نیمه شب مزاحم خواب دیگران میشد
تصمیم گرفتیم تا دهان او به صحبت باز میشود همه با هم صلوات بفرستیم و این کار را کردیم
ابوالفضل سلام میکرد صلوات می فرستادیم خداحافظی میکرد صلوات می فرستادیم
خلاصه تا لبانش میجنبیدند کل جمع صلوات می فرستادند ، یک هفته این وضع ادامه داشت تا اینکه نقادتسلیم شد و گفت
باشه...باشه...دیگه حورالعین رو کش نمیدهم ...چشم...فهمیدم. ...دیگه بحثای طولانی راه نمی اندازم ...باشه دیگه ساعت 9 شب خاموشی بزنید منم ساکت میشم. قبول؟
ابوالفضل یک سال بعد در ملکوت عراق جادوانه شد
#استوری_مذهبی ❇️
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
@Story_maazhabi
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
🎥سخنرانی استاد عالی
✍ موضوع: اگر گناه هم کردید از ما رو برنگردونید
#استوری_مذهبی ❇️
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
@Story_maazhabi
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
✍سخنرانی آیتالله جوادی آملی
🎥موضوع: چگونه مزه شیرین ایمان را بچشیم؟
#استوری_مذهبی ❇️
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
@Story_maazhabi
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
#سنگینی_بار_گناه...
🍃آیت الله مجتهدی: دیدید بعضی ها تا میخواهند دو رکعت نماز بخوانند ، انگار یک کوه پشت آنها افتاده ، اینھا همه بر اثر گناهان زیاد است...
#استوری_مذهبی ❇️
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
@Story_maazhabi
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
☘ جهت تعجیل در فرج و برآورده شدن حاجات حضرت #ولی_عصر(علیه السلام) هدیه کنیم ۱۴ مرتبه #صلوات
#استوری_مذهبی ❇️
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
@Story_maazhabi
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
✍استاد فاطمي نيا:
اینکه به امام کاظم (ع) باب الحوائج گفته ميشود ، فقط مختص ما شيعيان نیست ، بلکه قدمای اهل تسنن هم به این مطلب قائل هستند.
در جلد اول تاریخ بغداد از قول يكي از بزرگان حنبلي می نویسد :" هرگز نشد مشكلي برايم پيش آيد و در کنار قبر موسی بن جعفر حاضر شوم و این مشکل برایم حل نشود."
#استوری_مذهبی ❇️
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
@Story_maazhabi
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
✨﷽✨
🌼عبد خـدا باشید
اگر عبد خدا باشيد آزاد ، آرام و شجاع هستيد ،در زندگي خود عزيز بوده و رشد مي کنيد . براي اينکه عبد خدا باشيم بايد به سوره ي فرقان مراجعه کرده و ويژگي هاي اين افراد را ببينيم . اگر همه ي اين مجموعه رعايت شود انشاء الله ما عبد خدا مي شويم . در روايت داريم که امام کاظم (ع) از مقابل خانه اي عبور مي کردند که از آن صداي موسيقي شنيده مي شد . از کنيزي که مقابل آن خانه بود سوال کردند : اين خانه ي چه شخصي است ؟ آن کنيز اسم صاحب خانه را گفت . سپس پرسيدند : عبد است يا آزاد است ؟ کنيز فکر کرد که منظور امام اين است که برده است يا ارباب. در جواب امام گفت که آزاد است . امام فرمودند : اگر عبد بود اين کارها را نمي کرد . وقتي اين عبارات را به بُشر که صاحب خانه بود گفتند ، تکاني خورد . به دنبال امام کاظم (ع) رفت و تحول يافت. واقعاً اگر کسي عبد خدا باشد تقيد ديني دارد . اين تقيد مانع انحراف و سقوط براي فرد است . اگر تقيد در هر کاري نباشد عالم از هم پاشيده مي شود . تقيد يعني مديريت بر روي برنامه هاي زندگي انسان . اگر کسي عبد خدا باشد از همه چيز آزاد است. رسول خدا (ص) فرمودند که در اين ماه شعبان من را با عبادت ياري کنيد . در صلوات شعبانيه هم به اين موضوع اشاره مي کنيم که اين ماهي است که در آن پيامبر تلاش زيادي در عبادت و روزه داشتند . در حديثي آمده که منادي در اول ماه شعبان ندا مي دهد که اي بندگان خدا ماه شعبان رسيده ، ماهي که متعلق به پيامبر است، آن حضرت را در اين ماه ياري کنيد .
〖از بیانات حجت الاسلام رفیعی〗
#استوری_مذهبی ❇️
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
@Story_maazhabi
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
آیت الله بهجت (ره) :
✨بعضی شروع به اوراد و اذکاری میکنند
تا امام زمان«عج» را ببینند،
چه اصراری بر دیدن آن حضرت دارید؟
شماسعی کنید اعتقادتان به حضرت زیاد شود
وایشان از شما خشنود باشند.
#استوری_مذهبی ❇️
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。
@Story_maazhabi
。.。:∞♡*♥♥*♡∞:。.。