eitaa logo
『 استوری مذهبی 』🇵🇸
1.9هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
14.9هزار ویدیو
118 فایل
بِسْمِ‌اللّٰهِ‌الرَحْمٰنِ‌الرَحیمْ @soada_ir @rahe_enqelab @khamenei_ir @ansomarg1402 @taammogh @hosin159 کپی‌حلال😍 تندخوانی سی جز قرآن👇 @qooran30 ارتباط با مدیر👇 @Shahr_e_yar ناشناس بگو https://harfeto.timefriend.net/17050879870754
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 🌱 📝 من زود تر از جنگ تمام می شوم: وقتی به خانه می آمد من دیگر حق نداشتم کار کنم. بچه را عوض می کرد، سفره را می انداخت و جمع می کرد، پا به پای من می نشست لباس ها را می شست، پهن می کرد، خشک می کرد، جمع می کرد.🙂 آنقـــدر محبت به پای زندگی می ریخت که همیشه به او می گفتم: درسته کم می آیی خانه؛ ولی من تا محبت های تو را جمع کنم برای یک ماه دیگر وقت دارم. نگاهم می کرد و میگفت: تو بیش تر از این ها به گردن من حق داری.🌹 یکبــار هم گفت: من زود تر از جنگ تمام می شوم وگرنه، بعد از جنگ به تو نشان می دادم تمام این روز ها را چطور جبران میکردم...🍃 🧡 💫 ╭⊰•❀✨🍃🌹🍃✨❀•╮ @estoory_mazhabi ╰⊰•❀✨🍃🌹🍃✨❀•╯
🌹 🌱 📝 زورو بازی در جبهه: از روزی که اومد اتفاقات عجیبی در اردوگاه تخریب افتاد. لباس های نیروها که خاکی بود و در کنار ساک هایشان قرار داشت، شبانه شسته میشد و صبخ روی طناب وسط اردوگاه خشک شده بود. ظرف های بچه ها هر دو سه تا دسته ، نیمه های شب خود به خود شسته می شد.😊 هر پوتینی که شب بیرون از چادر می ماند ، صبح واکس خورده و براق جلوی چادر قرار داشت... او که از همه کوچکتر و شوخ تر بود ، وقتی این اتفاقات جالب را میدید، می خندید و می گفت: بابا این کیه که شب ها زورو بازی درمیاره و لباس بچه ها و ظرف غذا رو می شوره؟😁 بعد از عملیات وقتی «علی قزلباش» شهید شد، یکی از بچه ها با گریه گفت: بچه ها یادتونه چقدر قزلباش زوروی گردان رو مسخره میکرد....🍃 زورو خودش بود و به من قسم داده بود به کسی نگم•😢 💛 ╭⊰•❀✨🍃🌹🍃✨❀•╮ @estoory_mazhabi ╰⊰•❀✨🍃🌹🍃✨❀•╯