.
#دوحكايت كوتاه
🌷 اول 👈 تقاضای بازگشت
ربیع بن خثیم، در منزلش قبری کنده بود و هرگاه قساوتی در قلب خود احساس می کرد، میان قبر می رفت، به پهلو می خوابید و ساعتی توقف می کرد، سپس می گفت:
رَبِّ ارجِعُونِ لَعَلِّی اَعمَلُ صالِحاً.
[سوره مؤمنون، آیه ۹۹ - ۱۰۰]
پس از آن می گفت: ای ربیع! برگشتی، پیش از آن که دوباره نتوانی برگردی، عمل کن.
📚 داستان های بحار، ج ۱، ص ۹۰ - ۹۱
🌷 دوم 👈 همه ثروت يا یك دانه خرما
مرد جوانی از انصار که ثروت فراوانی از حلال جمع کرده بود بیمار شد. رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم با گروهی به عیادتش رفتند.
جوان عرض کرد: ای رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم! وصیت می کنم پس از مرگم تمام دارایی مرا با دست خود به فقرا و نیازمندان انفاق کنید.
بعد فوت او آن حضرت(ص) در حضور مردم اموال او را بين نیازمندان تقسیم فرمودند.
راوی میگوید: با خود گفتم: خیر دنیا و آخرت برای توانگران است.
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به من نگریستند و دانهای خرما از مال او برگرفتند و دست خود را بالا بردند، به حدی که زیر بغل ایشان پیدا شد.
سپس به من نگاه کردند و پرسیدند: در دستم چیست؟
عرض کردم: فدایت گردم! یک دانه خرما است.
حضرت فرمودند:
سوگند به آن کسی که مرا به حق و راستی به پیامبری برگزید، اگر این مرد با دست خویش یک دانه خرما صدقه داده بود، برایش بهتر بود از آن چه از طرف او انفاق نمودم.
📚 ینابیع الحکمة، ص ۴۱۵
#اعتدال 👇👇
«ایتا»، «تلگرام» و «سروش»
ا👈 @etedalhamrah
#انتشار با حذف يا تغيير لينك #آزاد
.
.
#دوحكايت كوتاه
🌷 اول 👈 کار و جوانی
روزی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم با یاران خود نشسته بودند. جوان نیرومندی را دیدند که اول صبح به کار و تلاش مشغول شده بود. کسانی که در محضر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بودند لب به کنایه گشودند و گفتند: اگر این جوان نیرومندی و توان خود را در راه خدا به کار می انداخت شایسته مدح و ستایش بود.
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در پاسخ فرمودند:
این سخن را نگویید. اگر این جوان برای معاش خود کار می کند تا در زندگی محتاج دیگران نباشد و از مردم بی نیاز گردد، با این عمل، در راه خدا قدم بر می دارد.
اگر کاری می کند که زندگی والدین ضعیف یا کودکان ناتوان را تأمین کند و از مردم بی نیازشان گرداند، باز هم در راه خدا می رود؛ ولی اگر کار کند تا با در آمد خود به تهی دستان مباهات نماید و بر ثروت و دارایی خود بیفزاید، او به راه شیطان رفته و از صراط حق منحرف شده است.
📚 داستان های بحار، ج 2، ص 105.
🌷 دوم 👈 نتیجه برخی گناهان
داناترین شاگرد فضیل - ایاز - مریض شد و فضیل با عده ای به عیادت او رفت، سپس شروع کرد به خواندن سوره یس. این بدبخت زیر دست استادش زد و گفت: نمی خواهم قرآن بخوانی. کسی که عمری در مسجد و مدرسه عبادت کرده بود و اهل قرآن بود، گفت: نخوانید و شهادتین را نیز نگفت و مُرد.
فضیل اندوهناک شد، او را در خواب دید و سبب کار را از او پرسید.
گفت: سه چیز در من بود که بی ایمان از دنیا رفتم.
اول: حسد؛ دوم: نمامی؛ و سوم: شرابخواری.
📚 داستان های پراکنده، ص 13.
#اعتدال 👇👇
«ایتا»، «تلگرام» و «سروش»
ا👈 @etedalhamrah
#انتشار با حذف يا تغيير لينك #آزاد
.
.
#دوحكايت كوتاه
🌷 اول 👈 علت بهشتی شدن
روایت شده است که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در مورد مردی از انصار شهادت داد که وی اهل بهشت است و چون حال او را جستجو کردند، عمل فوق العاده ای از او ندیدند، جز این که هرگاه به رختخواب خود می رفت، خدا را یاد می کرد و بر نمی خاست تا هنگام نماز صبح فرا می رسید.
این مطلب به آن مرد گفته شد، وی گفت: حقیقت همان است که شما دیدید، جز این که در نفس خود به هیچ یک از مسلمانان در خیری که خدا به او داده کینه و حسدی نمی ورزم.
📚 راه روشن، ج 5، ص 447 - 448
🌷 دوم 👈 رشک موسی علیه السلام
روایت شده است: وقتی موسی علیه السلام به سوی پروردگارش شتافت، مردی را در سایه عرش دید. پس بر بلندی جایگاه او رشک برد و با خود گفت: این مرد در پیشگاه خداوند محترم است. از خدا خواست که از اسم او به موسی علیه السلام خبر دهد؛ ولی خداوند از اسم او خبر نداد و فرمود: [ای موسی!] سه کار از کارهای او را برایت می گویم: او به آن چه خدا از بخشش خود داده حسد نورزیده، پدر و مادرش را از خود ناراضی نساخته و سخن چینی نکرده است.
📚 راه روشن، ج 5، ص 249.
#اعتدال 👇👇
«ایتا»، «تلگرام» و «سروش»
ا👈 @etedalhamrah
#انتشار با حذف يا تغيير لينك #آزاد
.
.
#دوحکایت كوتاه
✅ حكایت #اول
هارون پسر جهم نقل كرده است:
هنگامى كه حضرت صادق عليه السلام در ((حيره )) منصور دوانيقى را ملاقات نمود، من در خدمت ايشان بودم .
يكى از سران سپاه منصور پسر خود را ختنه كرده بود. عده زيادى از اعيان و اشراف را براى وليمه دعوت كرد.
امام صادق عليه السلام نيز از جمله دعوت شدگان بودند.
سفره آماده شد و مهمانان بر سر سفره نشستند و مشغول غذا شدند.
در اين ميان ، يكى از مهمانان آب خواست. به جاى آب، جامى از شراب به دستش دادند.
جام كه به دست او داده شد، فورا امام صادق عليه السلام از سر سفره برخواست و حركت كرد و از مجلس بيرون رفت. هر چه خواستند امام را دوباره برگردانند، برنگشت .
فرمود: از رحمت الهى بدور و(ملعون) است آن كس كه بر كنار سفرهاى بنشيند كه در آن شراب باشد.
📚 التهذيب، ج ٩، ص ٩١، حدیث ٣٨٩
📚 کافی ج ۶ ص ۲۶۸
📚 بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۳۹
✅ حكایت #دوم
جوانى به حضور امام صادق عليه السلام آمد و عرض كرد:
سرمايه ندارم.
امام عليه السلام فرمود:
درستكار باش! خداوند روزى را مىرساند.
جوان بيرون آمد. در راه ، كيسهاى پيدا كرد. هفتصد دينار در آن بود. با خود گفت: بايد سفارش امام عليه السلام را عمل نمايم. لذا، به همه اعلام مىكنم كه اگر هميانى گم كردهاند نزد من آيند.
با صداى بلند گفت:
هر كس كيسهاى گم كرده، بيايد نشانهاش را بگويد و آن را ببرد.
فردى آمد و نشانههاى كيسه را گفت و كيسهاش را گرفت و با رضايت خود هفتاد دينار به آن جوان داد.
جوان برگشت به حضور حضرت و قضيه را گفت.
حضرت فرمود:
- اين هفتاد دينار حلال، بهتر است از آن هفتصد دينار حرام و آن را خدا به تو رساند. جوان با آن پول خرید و فروش كرد و بسيار غنى شد.
📚 بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۱۱۷
ا ❣️لطفا ❣️
برای نجات بشریت از #كرونا
و
شرارتهای حاكمان #آمریكا
🤲 دعابفرمائید 🤲
💓 اینجا #نظربدهید👇👇
ا https://t.me/etedal_naghd
#اعتدال 👇👇👇
ا @etedalhamrah
#انتشار با حذف یا تغییر لینک #آزاد
.
#دوحکایت كوتاه
✅ حكایت #اول
احمد بن حوارى گفته است:
بعد از درگذشت سليمان دارانى (يكى ﺍﺯ ﻋﺮﻓﺎﻯ ﻧﺎﻣﻰ ﻗﺮﻥ ۲ ﻭ ۳ ﻫﺠﺮﻯ) آرزو داشتم او را در خواب ببينم .
پس از يك سال، او را در خواب ديدم .
به او گفتم:
استاد! خداوند با تو چه كرد؟
گفت:
اى احمد! روزی از جايى مىگذشتم، قدرى هيزم در آنجا ديدم، بهاندازه چوب خلال از آنها برداشتم، نمىدانم خلال كردم يا نه ؟!
اكنون يك سال است كه براى حساب همان چوب معطل هستم .
📚 کتاب «داستانهای بحار»
از 👇
📚 بحارالانوار جلد ۷۷ صفحه ۱۶۹
✅ حكایت #دوم
از امام محمد باقر(ع) نقل شده كه فرمودهاند:
در ميان بنى اسرائيل، عابدى به نام جريح بود. او همواره در صومعهاى به عبادت مىپرداخت .
روزى مادرش نزد وى آمد و او را صدا زد، او چون مشغول عبادت بود به مادرش پاسخ نداد، مادر به خانهاش بازگشت .
پس از ساعتى، بار ديگر به صومعه آمد و جريح را صدا زد، باز جريح به مادر اعتنا نكرد. براى بار سوم باز مادر آمد و او را صدا زد و جوابىنشنيد.
از اين رفتار فرزند دل مادر شكست و او را نفرين كرد.
فرداى همان روز، زن فاحشهاى كه حامله بود نزد او آمد و همان جا درد زايمانش گرفت و بچهاى را به دنيا آورده و نزد جريح گذاشت و ادعا كرد كه آن بچه فرزند نامشروع اين عابد است .
اين موضوع شايع شد و سر زبانها افتاد. مردم به يكديگر مىگفتند: كسى كه مردم را از زنا نهى مىكرد و سرزنش مىنمود، اكنون خودش زنا كرده است .
ماجرا به گوش شاه وقت رسيد كه عابد زنا كرده است .
شاه فرمان اعدام عابد را صادر كرد. در آن هنگام كه مردم براى اعدام عابد جمع شده بودند، مادرش آمد و وقتى او را آن گونه رسوا ديد، از شدت ناراحتى به صورت خود زد و گريه كرد.
جريح به مادر گفت:
مادرم ساكت باش ! نفرين تو مرا به اينجا كشانده است، و گرنه من بىگناه هستم .
وقتى كه مردم اين سخن را از جريح شنيدند به عابد گفتند:
ما از تو نمىپذيريم، مگر اينكه ثابت كنى اين نسبتى كه به تو مىدهند دروغ است .
عابد (كه در اين هنگام مادرش ديگر از او نارضايتى نداشت ) گفت:
طفلى را كه به من نسبت مىدهند، پيش من بياوريد!
طفل را آوردند و او با زبان واضح گفت:
پدرم فلان چوپان است .
به اين ترتيب، پس از رضايت مادر، خداوند آبروى از دست رفته عابد را بازگردانيد، و تهمتهايى كه مردم به جريح مىزدند برطرف شد.
پس از آن، جريح سوگند ياد كرد كه هيچ گاه مادر را از خود ناراضى نكند و همواره در خدمت او باشد.
📚 کتاب «داستانهای بحار»
از 👇
📚بحارالانوار جلد ۱۴ ص ۴۸۷
❣️لطفا ❣️
برای نجات بشریت از #كرونا
و
شرارتهای حاكمان #آمریكا
🤲 دعابفرمائید 🤲
💓 اینجا #نظربدهید👇👇
ا https://t.me/etedal_naghd
#اعتدال 👇👇👇
ا @etedalhamrah
#انتشار با حذف یا تغییر لینك #آزاد
.
#دوحکایت كوتاه
✅ حكایت #اول
جوانى محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيد و عرض كرد:
يا رسول الله ! خيلى مايلم در جهاد فی سبیل الله شركت كنم.
حضرت فرمود:
همراه برادران مسلمانت به دفاع در مقابل دشمنان دین خدا برو كه اگر كشته شوى زنده و جاويد خواهى بود و از نعمتهاى بهشتى بهرهمند مىشوى و اگر در مسیر دفاع بميرى، اجر تو با خداست و چنانچه زنده برگردى، گناهانت بخشيده شده و همانند روزى كه از مادر متولد شدهاى از گناه پاك مىگردى ... .
عرض كرد:
يا رسول الله! پدر و مادرم پير شدهاند و مىگويند، ما به تو اُنس گرفتهايم و راضى نيستند من با رفتن به جهاد از آنان دور شوم.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
در محضر پدر و مادرت باش. سوگند به آفريدگارم! يك شبانه روز در خدمت پدر و مادر بودن بهتر از يك سال جهاد در جبهه جنگ است.
📚 داستانهای بحارالانوار
از 👇
بحارالانوار ج ۷۴ ص ۵۲
✅ حكایت #دوم
رسول خدا صلى الله عليه و آله در كنار بستر جوانى حاضر شدند كه در حال جان دادن بود. به او فرمود:
بگو ((لا اله الا الله )).
جوان تلاش كرد كه بگويد، اما زبانش بند آمد و نتوانست .
زنى در كنار بستر او نشسته بود. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از او پرسيدند: اين جوان مادر دارد؟
زن پاسخ داد: من مادر او هستم .
فرمود: تو از اين جوان ناراضى هستى؟
گفت:
آرى ! ولی شش سال است كه با او قهرم و سخن نگفتهام !
فرمود: از او بگذر!
زن گفت : خدا از او بگذرد، به خاطر خوشنودى شما اى رسول خدا!
سپس پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به جوان فرمود: بگو ((لا اله الا الله )).
جوان، به راحتی گفت : ((لا اله الا الله ))
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: چه مىبينى ؟
- مرد سياه و بد قيافهاى را در كنار خود مىبينم كه لباس چركين به تن دارد و بدبوست . گلويم را گرفته و میخواهد خفهام كند!
حضرت فرمود:
بگو «اى خدايى كه اندك را مىپذيرى و از گناهان بسيار مىگذرى، اندك را از من بپذير و تقصيرات زيادم را ببخش! تو خداى بخشنده و مهربان هستى» = (يا من يقبل اليسير و يعفو عن الكثير اقبل منى اليسير و اعف عنى الكبير، انك الغفور الرحيم)
جوان گفت . حضرت فرمود:
حالا ببين چه مىبينى ؟
مردى سفيد رو و خوش قيافه و خوشبو را مىبينم . لباس زيبا به تن دارد. در كنار من است و آن مرد سياه چهره از من دور مىشود!
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: دوباره آن دعا را بخوان .
جوان بار ديگر دعا را خواند.
حضرت فرمود حالا چه مىبينى ؟
گفت:
مرد سياه را ديگر نمىبينم و فقط مرد سفيد در كنار من است . اين جمله را گفت و از دنيا رفت .
📚 داستانهای بحارالانوار
از 👇
📚بحارالانوار ج ۷۴ ص ۷۵ و ج ۸۱ ص ۲۳۲ و ج ۹۵ ص ۳۴۲
❣️لطفا ❣️
برای نجات بشریت از #كرونا
و
شرارتهای حاكمان #آمریكا
🤲 دعابفرمائید 🤲
💓 اینجا #نظربدهید👇👇
ا https://t.me/etedal_naghd
#اعتدال 👇👇👇
ا @etedalhamrah
#انتشار با حذف یا تغییر لینك #آزاد
.
#دوحکایت كوتاه
✅ حكایت #اول
ابن عباس (پسرعموى پيغمبر اسلام) مىگويد:
هرگاه پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله كسى را مىديد و او توجه حضرت را به خود جلب مىكرد مىفرمود:
او تخصص دارد؟ یا حرفهاى بلد است؟ (كاری یا حرفهای بلد است كه بتواند مخارج زندگی خود را تأمین كند؟)
اگر مىگفتند: نه ! مىفرمود: از نظر من افتاد.
وقتى از ايشان سؤال مىكردند: چرا؟
حضرت مىفرمود:
چون آدم خداشناس اگر حرفهای برای تأمین زندگی بلد نباشد، ممكن است دين خدا را وسيله تأمین نیازهای دنياى خود قرار دهد.
📚 داستانهای بحارالانوار
از 👇
📚 بحارالانوار ج ۱۰۳ ص ۹
✅ حكایت #دوم
روزى پيامبر اسلام از محلى مىگذشت ، مشاهده كرد گروهى از جوانان سرگرم مسابقه وزنه بردارى هستند. آنجا سنگ بزرگى بود كه هر كدام آن را به قدر توانايى خود بلند مىكردند.
رسول خدا صلى الله عليه و آله پرسيدند: چه مىكنيد؟
گفتند:
زورآزمايى مىكنيم تا بدانيم كدام يك از ما نيرومندتر است ؟
فرمود:
مايليد من بگويم كدامتان از همه قويتر و زورمندتر است ؟
عرض كردند:
بلى ! يا رسول الله (صلى الله عليه و آله). چه بهتر كه پيامبر خدا بگويد چه كسى از همه قويتر است ؟
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:
از همه نيرومندتر كسى است كه هرگاه از چيزى خوشش آمد علاقه به آن چيز او را به گناه و خلاف حق وادار نكند و هرگاه عصبانى شد طوفان خشم او را از مدار حق خارج نكند. دروغ يا دشنام بر زبان نياورد و هرگاه قدرتمند گشت به زياده از اندازه حق خود دست درازى نكند.
📚 داستانهای بحارالانوار
از 👇
📚 بحارالانوار ج ۷۵ ص ۲۸
❣️لطفا ❣️
برای نجات بشریت از #كرونا
و
شرارتهای حاكمان #آمریكا
🤲 دعابفرمائید 🤲
💓 اینجا #نظربدهید👇👇
ا https://t.me/etedal_naghd
#اعتدال 👇👇👇
ا @etedalhamrah
#انتشار با حذف یا تغییر لینك #آزاد
.
#دوحکایت كوتاه
✅ حكایت #اول
از «ام كلثوم» دختر اميرالمؤ منين عليه السلام نقل شده كه گفته است:
در شب نوزدهم ماه رمضان دو قرص نان جو، يك كاسه شير و مقدارى نمك در يك ظرف براى افطار خدمت پدر آوردم . وقتى نمازش را به اتمام رساند. براى افطار آماده شد.
هنگامى كه نگاهش به غذا افتاد به فكر فرو رفت . آنگاه سرش را تكان داد و با صداى بلند گريست
و فرمود:
- عزيزم ! براى افطار پدرت دو نوع خورش (شير و نمك)، آن هم در يك ظرف آماده ساختهاى؟
مىخواهى فرداى قيامت براى حساب در محضر خداوند بيشتر بايستم!؟
من تصميم دارم هميشه دنباله رو برادر و پسر عمويم رسول خدا صلى الله عليه و آله باشم كه تا پایان عمرش هرگز براى آن حضرت دو نوع خورش در يك ظرف آورده نشد.
دختر عزيزم! هر كس در دنيا خوردنيها، نوشيدنيها، و لباسهاي بیشتری از راه حلال و پاك تهيه كند، روز قيامت در دادگاه الهى بيشتر خواهد ايستاد و چنانچه از راه حرام باشد علاوه بر بيشتر ايستادن عذاب هم خواهد داشت زيرا كه در #حلال اين دنيا #حساب و در #حرام آن #عذاب است.
📚 داستانهای بحارالانوار
از 👇
بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۲۷۶
✅ حكایت #دوم
حضرت على عليه السلام مردى را ديد كه آثار ترس و خوف در سيمايش آشكار است . از او پرسيد:
- چرا چنين حالى به تو دست داده است ؟
مرد جواب داد:
- من از خداى مىترسم
امام فرمود:
- بنده خدا! (نمىخواهد از خدا بترسى ) از گناهانت بترس و نيز به خاطر ظلمهايى كه درباره بندگان خدا انجام دادهاى . از عدالت خدا بترس و آنچه را كه به صلاح تو نهى كرده است در آن نافرمانى نكن ، آن گاه از خدا نترس ؛ زيرا او به كسى ظلم نمى كند و هيچ گاه بدون گناه كسى را كيفر نمى دهد.
📚 داستانهای بحارالانوار
از 👇
📚 بحارالانوار، ج ۷۰، ص۳۹۲
🤲 پروردگارا، ای آمرزنده
ای بخشنده، ای مهربان
🤲 تقاضا میكنم:
به ما و والدین و حقداران ما و فرزندان و نسل ما و دوستان ما توفیق توبه و جبران مرحمت بفرمایی و با لطف و كرمت پناهمان بدهی و اسباب بخشایش گناهان ما را فراهم فرمایی و از ما درگذری.
❣️لطفا ❣️
برای نجات بشریت از #كرونا
و
شرارتهای حاكمان #آمریكا
🤲 دعابفرمائید 🤲
💓 اینجا #نظربدهید👇👇
ا https://t.me/etedal_naghd
#اعتدال 👇👇👇
ا @etedalhamrah
#انتشار با حذف یا تغییر لینك #آزاد
.
#دوحکایت كوتاه
✅ حكایت #اول
شخصى در محضر امام زين العابدين (عليه السلام) عرض كرد:
- الهى ! مرا به هيچ كدام از مخلوقاتت محتاج منما!
امام (عليه السلام) فرمود:
هرگز چنين دعايى مكن ! زيرا كسى نيست كه محتاج ديگرى نباشد و همه به يكديگر نيازمندند.
بلكه هميشه هنگام دعا بگو:
خداوندا! مرا به افراد پست فطرت و بد نيازمند نساز!
📚 داستانهای بحارالانوار
از
📚 بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۱۳۵
✅ حكایت #دوم
نقل شده است كه امام زين العابدين (عليه السلام) به فرزندش (امام محمد باقر (عليه السلام) ) فرمود:
فرزندم! با پنج كس همنشينى و رفاقت مكن!
۱- با #دروغگو؛ زيرا او مطالب را برخلاف واقع نشان مىدهد. دور را نزديك و نزديك را به تو دور جلوه مىدهد.
۲- با #لاابالی (كسی كه نگران گناهكار شدن خود نيست) زيرا او تو را به بهاى #يك_لقمه يا كمتر از آن (مثلا به #وعده یك لقمه) مىفروشد.
۳- با #بخيل، زیرا آن گاه كه بسيار به او نيازمندى از كمك مالى به تو، مضايقه مىكند. (در نيازمندترين وقتها، تو را يارى نمىكند.)
۴- با #احمق (كسیكه اهل تعقّل و اندیشیدن نیست و به راحتی فریب میخورد)؛ زيرا او مىخواهد به تو سود برساند ولى به تو زيان مىرساند.
۵- با #قاطع_رحم (كسى كه با خويشاوندش قطع ارتباط كرده يا هیچ به فكر آنان نیست) زیرا او در سه جاى قرآن ( سورههاى «محمد، آيه ۲» و «رعد، آيه ۲۵» و «بقره ، آيه ۲۷») مورد لعن و نفرين قرار گرفته است .
📚 داستانهای بحارالانوار
از
📚 بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۹۶
📚 بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۱۳۷
❣️لطفا ❣️
برای نجات بشریت از #كرونا
و
شرارتهای حاكمان #آمریكا
🤲 دعابفرمائید 🤲
💓 اینجا #نظربدهید👇👇
ا https://t.me/etedal_naghd
#اعتدال 👇👇👇
ا @etedalhamrah
#انتشار با حذف یا تغییر لینك #آزاد
.
#دوحکایت كوتاه
حكایت #دوم، توضیحی است برای سوالات احتمالی حكایت #اول
✅ حكایت #اول
حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) وارد مسجد الحرام شد و با احترام برخی افراد مواجه گردید.
گروهى آنجا بودند، كه حضرت را نمیشناختند. چون احترام بسیار، توسط برخی افراد را دیدند، از شخصی پرسیدند:
اين آقا كيست ؟
گفت:
پيشواى اهل عراق (شيعيان) است.
يكى از آنان گفت:
خوب است از ايشان سؤ الى بپرسیم.
سپس جوانى را فرستادند تا از امام (عليه السلام) پرسيد:
از بین گناهان، كدام گناه از همه بزرگتر است ؟
جوان خدمت آن حضرت علیه السلام رسید و سوال جمع را پرسید.
امام (عليه السلام) فرمود:
شرابخوارى از همه گناهان بزرگتر است.
جوان برگشت و پاسخ حضرت را به رفقاى خود گزارش داد.
بار ديگر او را فرستادند تا همان سوال را تكرار كند [شاید میخواستهاند توضیح بيشتری بگیرند].
جوان مجددا خدمت حضرت علیه السلام رسید و همان سوال را تكرار كرد.
حضرت فرمود:
مگر نگفتم «شرابخوارى!»
سپس، ادامه دادند:
شرابخوارى از همه گناهان بزرگتر است. زيرا شراب، شرابخوار را به زنا، دزدى و آدم كشى وادار مىكند و باعث شرك و كفر به خدا مىگردد. شرابخوار كارهايى را انجام مىدهد كه از همه گناهان بزرگتر است.
📚 داستانهای بحارالانوار
از
📚 بحارالانوار ج ۴۶ ص ۴۵۸
✅ حكایت #دوم
✍️رضا صابری
برای اینكه پاسخ برخی از سوالات احتمالی در مورد حكایت #اول (داستان بالا) داده شود، به خاطره زیر توجه فرمایید:
چندی قبل، سازمان بهداشت جهانی، قرص «رانی تیدین» را سرطانزا و مصرف آن را ممنوع اعلان كرد.
همان روزها، برای تهیه دارو به يكی از داروخانهها رفته بودم، پیر مردی برای تهیه همان قرص «رانی تیدین» آمده بود.
مستقیم به جلو ویترین رفت و گفت:
یك بسته صدتایی «رانی تیدین» بدهید
متصدی داروخانه به او گفت:
مصرف «رانی تیدین» ممنوع شده!
گفت:
یعنی ندارید؟
پاسخ داد:
داریم، ولی فروشش ممنوع شده! باید مرجوع كنیم!
گفت: چرا؟!!
پاسخ داد:
عرض كردم، سازمان بهداشت جهانی، قرص «رانی تیدین» را «سرطانزا» اعلان كرده و فروشش ممنوع شده.
پیر مرد با عصبانیت گفت:
این بازیهای چیه درآوردند! من سی سال است هر روز حداقل سه عدد «رانی تیدین» مصرف میكنم، اگر سرطانزا بود، من حالا اصلا خودم سرطان شده بودم! و...
حرف پیرمرد یكی دو نفر را به حرف گرفت و...
همان زمان یك آقای دیگری وارد داروخانه شد و متوجه بحث داغ مراجعین گردید.
با خونسردی پیر مرد را آرام كرد و گفت:
پدرجان، اگر از بین صد نفر مصرف كنندهی چیزی، فقط یك نفر مبتلا و گرفتار عواقب آن شود، مسئولین بهداشتی، مصرف آن را برای همه ممنوع میكنند. چون معلوم نیست چه کسی مبتلا میشود و چه کسی مبتلا نمیشود.
و ادامه داد:
به همین دلیل خوردن چیزی كه موجب مستی و مختل شدن عقل میشود (مثل مشروبات الكلی)، حتی برای كسیكه ممكن است مست نشود ممنوع است.
بعد ادامه داد:👇👇
در #قانون_احتمالات آمده است:
تعداد درصد احتمال وقوع در خطر، ضرب در میزان خطر
لذا
وقتی خطر احتمالی، بسیار بزرگ باشد (مثل «مرگ» یا «از کار افتادن عقل»)، حتی اگر درصد احتمال مبتلا شدن به آن خیلی كم باشد، به حکم عقل باید از آن پرهیز كرد. مخصوصاً که یا استفاده و خوردن آن ضروری نیست، یا جایگزین دارد.
❣️لطفا ❣️
برای نجات بشریت از #كرونا
و
شرارتهای حاكمان #آمریكا
🤲 دعابفرمائید 🤲
💓 اینجا #نظربدهید👇👇
ا https://t.me/etedal_naghd
#اعتدال 👇👇👇
ا @etedalhamrah
#انتشار با حذف یا تغییر لینك #آزاد
.
#دوحکایت كوتاه
✅ حكایت #اول
روزى سلمان، اباذر را به مهمانى دعوت كرد و اباذر نيز دعوت سلمان را قبول نمود و به خانه وى رفت.
هنگام صرف غذا، سلمان چند تكه نان خشك را از كيسه بيرون آورد و آنها را تر كرد و جلوى اباذر گذاشت. هر دو با هم مشغول خوردن غذا شدند.
اباذر گفت:
اگر اين نان نمك نيز داشت خوب بود.
سلمان برخاست و از منزل بيرون آمد و ظرف آب خود را در مقابل مقدارى نمك گرو گذاشت و براى اباذر نمك آورد.
اباذر نمك را بر نان مىپاشيد و هنگام خوردن مىگفت: شكر و سپاس خداى را كه چنين صفت قناعت را به ما عنايت فرموده است.
سلمان گفت:
اگر قناعت داشتيم، ظرف آبم به گرو نمىرفت.
📚 داستانهاى بحارالانوار
از 👇
📚 بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۳۲۱
✅ حكايت #دوم
از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كردهاند (بعد از شنیدن ماجرای رفتار صبورانه همسر ابوطلحه بعد از فوت فرزندش) فرمود: سپاس خداى را كه در ميان امت من زنى همانند زن بردبار بنى اسرائيل قرار داد.
از حضرت سؤ ال شد شكيبايى آن زن چگونه بود؟
فرمود:
در بنى اسرائيل زنى بود كه دو پسر داشت. روزی تعدادی میهمان به منزل آنها آمدند.
شوهرش دستور داد براى مهمانان غذا تهيه كند و.. غذا آماده شد و بچهها مشغول بازى بودند كه ناگهان هر دو به چاه افتادند و فوت كردند. زن نخواست مهمانان ناراحت شوند و مهمانى به هم بخورد و...
جنازه بچهها را از چاه بيرون آورد و در پارچهاى پيچيد و در كنار اتاق گذاشت پس از رفتن میهمانها خود را آرايش كرد و براى همسرش آماده شد پس از فراغت از بستر، مرد پرسيد: بچهها كجايند؟ زن گفت: اتاق ديگرند.
مرد بچهها را صدا زد ناگهان آن دو كودك زنده شده و به سوى پدر دويدند زن كه اين منظره را ديد گفت:
- سبحان الله! به خدا سوگند اين دو كودك مرده بودند و خداوند به خاطر شكيبايى و صبر من و منتقل نكردن حزن و اندوه خودم به میمانان، آنها زنده كرد.
📚 داستانهاى بحارالانوار
از 👇
📚 بحارالانوار، ج ۸۲، ص ۱۵۰
❣️لطفا ❣️
برای نجات بشریت از #كرونا
و
شرارتهای حاكمان #آمریكا
🤲 دعابفرمائید 🤲
💓 اینجا #نظربدهید👇👇
ا https://t.me/etedal_naghd
#اعتدال 👇👇👇
ا @etedalhamrah
#انتشار با حذف یا تغییر لینك #آزاد
.
#دوحکایت کوتاه
✅ حکایت #اول
از «اسماء دختر عُمَيْسْ»، که همسر عبدالله بن جعفر بوده، نقل شده که گفته است:
روزى كه جعفر در جنگ موته به شهادت رسيد، پيامبر صلى الله عليه و آله به خانه ما آمد. من تازه از كار خانه ، شست و شو و نظافت بچه ها فارغ شده بودم ، به من فرمود: فرزندان جعفر را پيش من آور. آنان را پيش آن حضرت بردم ، بچه ها را در آغوش گرفت و شروع به نوازش آنان كرد، در حالى كه اشك از ديدگان آن بزرگوار سرازير بود.
من پرسيدم:
اى رسول خدا، پدر و مادرم فدايت باد. چرا گريه مىكنى ؟ مگر درباره جعفر و همراهانش به شما خبرى رسيده است ؟ فرمود:
آرى ، آنها امروز به شهادت رسيدند.
📡ا https://b2n.ir/m61106
از 👇
📚 يكصد و بيست درس زندگى از سيره حضرت محمد (ص )
از 👇
📚 ترجمه سيره ابن هشام، ج۲ ص۲۵۲
✅ حکایت #دوم
حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) به عيادت شخصی به نام «علاء بن زياد حارثى» تشريف بردند. وقتى كه وسعت خانه او را دیدند. فرمودند:
خانه به اين وسيعى براى چه مىخواهى با آنكه احتياجات به اين خانه در آخرت بيشتر است.
سپس ادامه دادند:
اگر بخواهى در آخرت نيز به خانه وسيعى برسى در اينجا «حقوق را ادا کن» و «صله رحم بجا آور» و «میهمان نوازى كن».
علاء عرض كرد:
«برادرم عاصم بن زياد از دنيا كناره گيرى نموده و بر خود و خانوادهاش سختگیری میکند و...» و از حضرت خواست او را نصیحت نماید.
آنجناب امر نمود «عاصم بن زياد» را آوردند.
وقتی عاصم شرفياب شد، فرمود:
اى دشمن نفس خود، شيطان گمراهت نموده، بر خانواده و اولادت رحم نمىكنى؟ خيال مىكنى خداوند که طيبات و چيزهاى حلال را كه براى شما مباح كرده، بدش مىآيد از آنها استفاده كنى...
عاصم گفت:
پس چرا شما لباس خشن مىپوشى و غذاى ساده مىخورى؟
فرمود:
من مثل تو نيستم. [من پیشوای مردم هستم] و خدا بر پيشوايان لازم نموده خودشان را شبيه تنگدستان قرار دهند تا فقر و تنگدستى براى فقراء دشوار نباشد و بدين وسيله تسلى يابند.
✍️ آری
امام على (عليه السلام ) در عين حال كه علاء را متوجه آخرت مىنمايد و وسعت خانه را در صورتى كه انفاق ننمايد برايش عيب مىداند، برادرش عاصم را به استفاده كردن از نعمتهاى حلال دنيا دستور مىدهد تا اعتدال حاصل شود.
📡ا https://b2n.ir/y82493
از 👇
📚آگاه شویم، حسن امیدوار،ج۹
از 👇
📚بحارالانوار، ج۱۵ قسمت دوم، ص۵۳
❣️لطفاً ❣️
برای نجات بشریت از #کرونا
و
شرارتهای حاکمان #آمریکا
🤲 دعابفرمایید 🤲
اینجا #نظربدهید 👇
ا https://t.me/etedal_naghd
#اعتدال👇👇
ا @etedalhamrah
#حذف یا تغییر لینک #آزاد