سوراخ دعا را گم کرده ایم
در دین اسلام استمرار عزاداری برای اموات و درگذشتگان، عملی مذموم و ناپسند است، اما با این حال، این موضوع استثنائی نیز دارد و آن عزاداری برای امام حسین(ع) است، چنانچه در روایاتی از امام صادق(ع) نقل شده است: «كُلُّ الْجَزَعِ وَ الْبُكَاءِ مَكْرُوهٌ سِوَى الْجَزَعِ وَ الْبُكَاءِ عَلَى الْحُسَيْنِ، عَلَيْهِ السَّلَامُ؛ همة عزاداریها و گریستنها ناپسند است مگر عزاداری و گریستن برای امام حسین، علیهالسلام.» (شیخ طوسى، امالي، ص162)
همچنین در کتابِ معروف کامل الزیارات از امام صادق(ع) نقل شده است: «إِنَّ الْبُكَاءَ وَ الْجَزَعَ مَكْرُوهٌ لِلْعَبْدِ فِي كُلِّ مَا جَزِعَ- مَا خَلَا الْبُكَاءَ وَ الْجَزَعَ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍ علیهماالسلام فَإِنَّهُ فِيهِ مَأْجُورٌ. براى بنده، عزاداری و گريستن در تمام امور مكروه و ناپسند است مگر گريستن و عزاداری كردن بر حسين بن علىّ(ع) که شخص در اين گريستن مأجور و مُثاب میباشد.» (ابن قولويه قمی، كامل الزيارات، ص100.)
این روایات انحصار برپایی عزاداری را برای امام حسین(ع) بیان میکنند، افزون بر این، سیرهٔ اهل بیت(ع) نیز به گونهای بوده است که به غیر از امام حسین(ع)، به عزاداری مستمر در سوگِ دیگر عزیزان خویش نمیپرداختند.
با این حال در قرنهای اخیر، شیعیان به احترام دیگر ائمه(ع) روز شهادت آنها را نیز مورد تعظیم قرار داده و با برپایی مجالسی، ضمنِ بیان مناقب آن بزرگواران و رنجهای مبارزه آنها با طاغوتها، به بزرگداشت ایشان میپردازند. بیشک این موضوع امری پسندیده و مطلوب بوده و موجب تعظیمِ شعائر الهی خواهد شد. اما همیشه صورتِ عزاداری این ایام با مجالسی که در ایام محرم تشکیل میشده، متفاوت بوده است و هدف از تشکیل این مجالس بیشتر آگاهی از مقام و منزلت ائمه(ع) و پستی دشمنان آنها میباشد. همچنانکه این مجالس به روز شهادت اختصاص داشته و از آن روز فراتر نمیرفته است.
اما در سالهای اخیر اعلام عزای عمومی و عزاداری، تنها به سوگ و عزای ائمه(ع) اختصاص نیافته و سالگرد وفات شخصیتهای محترمی، همچون: حضرت ابوطالب، حضرت خدیجه، حضرت امالبنین، حضرت زینب، حضرت امکلثوم و...(ع) نیز به ایام سوگواری اضافه شدهاند.
جالب اینجاست که کیفیت عزاداری این مناسبتها نیز نباید چیزی کمتر ازعزاداری ایام محرم و عاشورا داشته باشد، آنگونه که هر سال شاهد گسترش کاروانهای زنجیرزنی و عزاداری برای امامزادگان و منسوبان به اهلبیت(ع) هستیم.
در این راستا برای ترغیب مردم به این عزاداری گاهی عنوان رحلت این بزرگواران تبدیل به شهادت میشود. همچون شهادت حضرت زینب، شهادت امکلثوم و...
مشکل هنگامی وسعت پیدا میکند که عدهای به صورت تحکمی و زورگویانه از عموم مردم میخواهند که آنها را در برپایی عزاداری همراهی نموده و با پوشیدن لباس سوگ، از هرگونه شادی در این ایام خودداری کنند.
صدا و سیما و متولیان فرهنگی کشور نیز برای آنکه از تیرس انتقادات دور باشند، به این سوگواریها رسمیت بخشیده و آنها را پررنگ میکنند.
البته در اینجا ممکن است عدهای دچار سوءتفاهم شوند که شاید شما با تکریم این شخصیتهای مذهبی مخالفید، از این رو صراحتا میگوییم: هرگز مخالف برپایی مجلس بزرگداشت در سالگرد وفات امامزادگان یا حتی یادآوری حوادثی همچون تخریب بقیع یا بارگاه عسگریین(ع) نیستیم، ولی آیا واقعاً باید برای تمام این مناسبتها اعلام عزای عمومی کنیم؟!
آیا تبیین عظمت افرادی همچون حضرت زینب، ابوطالب و خدیجه(ع) تنها از طریق اعلام عزای عمومی در وفات آنها و عزاداری ممکن است؟!
آیا نمیتوان با برپایی همایشها و جلسات علمی و فرهنگی، به تبیین جایگاه و نقش آنها در اسلام پرداخت؟!
بیشک شیعیان وظیفه دارند برای شهادت امام حسین(ع) سوگواری کنند ولی آیا این عزاداری را میتوانیم بدون هیچ ضابطهای به دیگر ایام و مناسبتها نیز تعمیم دهیم؟ با این رویکرد نهایتِ سوگواریها تا کجا خواهد بود؟! محققاً در هر روز و زمانی از سال که فرض شود، به اهلبیت(ع) رنج و مصیبتی وارد شده است، آیا باید برای همه این مناسبتها اعلام عزا کنیم؟
متأسفانه در فرهنگ کنونی شیعه بهترین راه برای بزرگداشت شخصیتهای دینی برپایی سوگواری و عزا است. در حالی که در میلاد این افراد نیز میتوان شخصیت آنها را گرامی داشت. چرا عدهای هیچگاه اعتراض نمیکنند که اعیاد مذهبی و جشن میلاد بزرگان دینی، در جمهوری اسلامی خوب برپا نمیشود ولی همواره عدهای معترضند که در برپایی سوگ و عزا کمکاری میشود؟!
به نظر میرسد عزاداری که اختصاص به عاشورا داشته، برای عدهای از شیعیان تبدیل به هدف شده است و آنها سوراخ دعا را گم کردهاند.
⛔️
کانال برداشت های نادرست اعتقادی👇
http://eitaa.com/joinchat/2691956738Cec06dd8967
قتل خلیفه دوم
بسیاری از مردم روز نهم ربیع را روز قتل خلیفه دوم می دانند.
در حالی که بنابر اجماع تاریخنویسان قتل خلیفه دوم در ماه ذیالحجه بوده و بسیاری از علمای شیعه نیز همین نظر را دارند و قتل خلیفه دوّم را در روز نهمربیع نادرست و غیر واقعی دانستهاند.
مصباح کفعمی ص510
⛔️
کانال برداشت های نادرست اعتقادی👇
http://eitaa.com/joinchat/2691956738Cec06dd8967
حدیث رفع القلم
برخی از افراد با استناد به یک حدیث نامعتبر و برداشت نادرست از آن، تصور می کنند از روز نهم ربیع الاول به دلیل قتل خلیفه دوم به مدت سه روز، قلم از شیعیان برداشته شده و گناهی برایشان نوشته نمی شود، به همین جهت در انجام گناهان آزاد می باشند!
در حالی که این حدیث در منابع اولیه و اصلی روایی نیامده است و منظور از رفع قلم؛ پاک شدن گناهان شیعیان به جهت رنج ها و مشقاتی است که در این دنیا می بینند و معنای آن به هیچ وجه آزاد بودن در انجام گناهان نیست.
پرسش:
نظر حضرت عالی درباره حدیث «رفع القلم» که مجوز انجام بعضی گناهان می باشد چیست؟
پاسخ: اولاً روایتی با عنوان رفع قلم در آن ایام مخصوص در منابع معتبر نداریم.
ثانیاً بر فرض چنین چیزی باشد که نیست مخالف کتاب و سنت است و چنین روایتی قابل پذیرفتن نیست و حرام و گناه در هیچ زمانی مجاز نیست هم چنین سخنان رکیک و کارهای زشت دیگر
ثالثاً تولّی و تبرّی راه های صحیحی دارد نه این راه های خلاف.1
1. استفتائات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
⛔️
کانال برداشت های نادرست اعتقادی👇
http://eitaa.com/joinchat/2691956738Cec06dd8967
C__Documents and Settings_Administrator_Local Settings_Application Data_Opera_Opera_cache_g_0038_opr00UVN.pdf
2.01M
📕 دانلود کتاب " #نهم_ربیع_جهالت_ها_و_خسارت_ها "
نویسنده: مهدی مسائلی
البته تنها جهت نشر الکترونیکی و استفاده تحقیقاتی
http://eitaa.com/joinchat/2691956738Cec06dd8967
سانسور سالروز امامت توسط برخی جریان ها
نهم ربیع الاول، نخستین روز امامت امام عصر حضرت مهدی موعود(عج) است. ولی همانگونه که همه میدانیم عدهای برای این روز مناسبتی دیگر _سالروز قتل خلیفه دوم_در نظر گرفتهاند و به خاطر دلبستگیشان به آن عنوان، به هیچ وجه نمیپذیرند که روز نهمربیع به عنوان روز آغاز امامت امام عصر(عج) نامگذاری شود.
از این رو شبهاتی را در این زمینه مطرح میکنند. در ادامه به بررسی دو شبهه دراینباره میپردازیم.
☝️شبهه اول:
«در سیره ائمه (ع) هرگز نداریم که توصیه به بزرگداشت آغاز امامت آنها شده باشد. جشن آغاز امامت یک بدعت است. اين روش فرزندان پادشاهان و سلاطين ظلم و جور است كه به دنبال مرگ پدر بودند تا خود به فرمانروايي برسند، در كجای تاريخ ديده ايد فرزندان ائمه از شهادت پدر بزرگوارشان خوشحالي كنند؟!»
🔺در پاسخ میگوییم:
این افراد در حالی جشن آغاز امامت امام عصر(عج) را بدعت میدانند که با تمسک به قاعده «تعظیم شعائر الهی» و بسط مفهوم آن، بسیاری از رفتارهای موهن همچون قمهزنی را به عنوان مناسک مذهبی به حساب میآورند. اگر جشن آغاز امامت در سیره ائمه(ع) وجود ندارد، جشن میلاد ائمه(ع) هم وجود ندارد!
توصیه به عزاداری برای سایر ائمه(ع) به غیر از امام حسین(ع) هم وجود ندارد!
راهپیمایی برای عزاداری نیز در روایات نیامده است.
چرا این عده جشن تولد را سیره مستکبرانه پادشاهان برای بزرگداشت خویش به حساب نمیآورند یا آن را برگرفته از فرهنگ غربی نمیدانند؟!
به هرحال، امروز هیچکس در روز نهمربیع برای شهادت امام حسن عسگری(ع) شادی نمیکند و گره زدن آغاز امامت در روز نهمربیع با مصیبت شهادت امام حسن در هشتمربیع نوعی مغالطه است.
✌️شبهه دوم: آغاز امامت ولیعصر (عج) بلافاصله پس از شهادت امام حسن عسگری در روز هشتمربیع اتفاق افتاده است نه نهمربیع!
🔺در پاسخ می گوییم:
اصل بزرگداشت آغاز امامت ولیعصر(عج)، عنوانی عرفی است و ریزبینیهای عقلی درباره آن جایی ندارد.
اگر توصیه به جشن میلاد ائمه(ع) یا آغاز امامت، مستقیماً از ناحیه شرع مقدس اسلام بیان شده بود، جای آن بود که برای تعیین آن دقت عقلی میکردیم. ولی هنگامی که اینگونه بزرگداشتها موضوعی عرفی و جهت احترام و یادآوری ذکر امام زمان(ع) است، باید دید عرفِ مردم چه روزی را برای آغاز رهبری و امامت قرار میدهد. در عرفِ اجتماعی تمام ملل، به خاطر احترام به رهبر پیشین، روز بعد از رحلت او را برای رهبر جدید جشن و بزرگداشت میگیرند.
🔺پس معرفی نهمربیع را به عنوان سالروز آغاز امامت ولی عصر (عج) هیچ اشکالی ندارد، چنان که عالم بزرگ شیعه سید بن طاوس با رد عنوان قتل خیلفه دوم در این روز، این احتمال را بیان می کند که شاید شادی شیعیان در روز نهم ربیع در ابتدا به خاطر همین مناسبت عظیم بوده است، ولی بعدها این شادی دست خوش انحراف شده است. وی در اقبالالاعمال مینویسد:
«اکنون که زمان رحلت مولای ما امام حسن عسگری(ع)، چنان که بزرگان ذکر کردند در روز هشتم ربیع الاوّل رخ داده است، آغاز ولایت و امامت حضرت مهدی(عج) بر امّت، روز نهم ربیع الاوّل خواهد بود و شاید تعظیم این روز، روز نهم ربیع الاوّل، به لحاظ این مناسبت برتر و برای توجّه به آن مولای بزرگ و کامل باشد.»
إقبال ج 3 ص113
⛔️ کانال برداشت های نادرست اعتقادی👇
http://eitaa.com/joinchat/2691956738Cec06dd8967
🔸آیا قبر ابولؤلؤ در کاشان است؟
در منابع تاریخی آمده است که ابولؤلؤ پس از قتل خیلفه دوم اقدام به خودکشی نمود و آنچه درباره معجرة امام علی- علیهالسلام- و انتقال و فرار ابولؤلؤ به کاشان گفته میشود داستان عوامانهای بیش نیست و استناد و روایتی نیز برای آن وجود ندارد.
از این رو مرحوم مجلسى در بحار الانوار، ج31 ص13 به نقل از العدد القویة و الاستیعاب، داستان خودكشى فیروز ابولؤلؤ را بدون هیچگونه اظهار نظرى آورده است، عدماظهارنظر مجلسى را مىتوان نشانۀ پذیرش قول آنان دانست؛ چه اینكه در بخش تاریخ قتل خلیفه دوم، پس از نقل قول مشهور، سرسختانه مقابل آن ایستاده و صفحاتى از كتابش را به اثبات مدعاى خویش اختصاص داده است، افزون بر این محتوای تخیلی داستان انتقال ابولؤلؤ به کاشان آنقدر زیاد است که انتساب آن به علما موجب وهن چهره علمی آنها خواهد شد.
☄در کتاب «کاشان در مسیر تشیع، مصطفی صادقی، شیعه شناسی قم، ص76-80» توضیحی درباره آرامگاه ابولؤلؤ آمده که آن را با حذف ارجاعات ذکر شده، تقدیم شما میکنیم:
محلى كه امروزه در جادۀ فین كاشان بهعنوان «آرامگاه ابولؤلؤ» معروف است، ارتباطى به او ندارد و به نظر مىرسد این محل از قرن هشتم هجرى به بعد و با عنایت به سابقۀ تشیع مردم كاشان ایجاد شده و به قاتل عمر نسبت داده شده است. براى این گفته، مىتوان دلایل و شواهد ذیل را اقامه نمود:
1. از پیشینه و تاریخ بناى اولیۀ این بقعه اطلاعى در دست نیست؛ تنها «ادارۀ میراث فرهنگى» كاشان با نصب تابلویى بر سردر بقعه، آن را مربوط به دورۀ ایلخانى- صفوى دانسته و غیراز آن هیچ اطلاعات دیگرى نه در این اداره و نه در ادارات دیگر-كه به نحوى با بقعه مربوط شود- موجود نیست.
2. كتیبۀ روى قبر نامى از ابو لؤلؤ یا فیروز یا قاتل عمر نیاورده و تاریخ آن را قرن هشتم ثبت نموده است. این كتیبه امروزه در بقعه موجود نیست. اما كتابهایى كه دربارۀ بقاع كاشان مطالبى آوردهاند، اینگونه نوشتهاند: تاریخ بناى گنبد و بارگاه معلوم نیست، ولى بر كاشىهاى روى قبر، پس از فاتحه و توحید نوشته است:
«هذا قبر عبد من عباد اللّه الصالحین حشره اللّه مع من كان یتولاّه به تاریخ 777.»
باتوجه به این كلمات، مىتوان احتمال داد كه این مكان آرامگاه یكى از شیعیان بوده و به مناسبتى، مردم آن را مزار ابولؤلؤ خواندهاند. در افواه عمومى و سینه به سینه نقل شده است كه شخص مدفون در بقعه كسى است كه در مراسم نهم ربیع و عید «بقر» محور بوده و احتمالا در نقش فیروز، داستان او را نمایش مىداده است. احتمال دیگر آن است كه آنجا مزار یكى از صوفیان باشد؛ زیرا «بابا» لقب شخصیتهاى این فرقه است.
3. در كتاب النقض، كه بارها از كاشان و تشیع مردم آن و مراكز مذهبى و بارگاههاى آن یاد شده و از سوى دیگر، نام ابولؤلؤ بارها در این كتاب تكرار گردیده است. سخنى از فرار فیروز به این شهر یا درگذشت یا قبر او در آنجا وجود ندارد. این در حالى است كه میرمخدوم شریفى در قرن دهم، توجه مردم كاشان را به آرامگاه منسوب به ابو لؤلؤ از نشانههاى تشیع آنان دانسته است.
4. گفته شده در شهرستان تربت حیدریه هم قبرى منسوب به ابو لؤلؤ وجود داشته است. اعتصام الملك، كه در سال 1255 ش از این شهر دیدن كرده است، در سفرنامۀ خود مىنویسد:
«از آنجا (بقعۀ قطب الدین حیدر) رفتم به یك بقعۀ كوچكى كه قبرى از گچ در میان آن بود، گفتند: قبر ابا لؤلؤ است؛ فاتحه خواندم.»
این موضوع مؤید خوبى است بر اینكه در مناطق گوناگون، براى بزرگداشت برخى اشخاص، بناى یادبودى مىساختند و آن را زیارت مىكردند، بخصوص كه در برخى دورهها، جشن عید «بقر» در برخى شهرها از اهمیت خاصى برخوردار بوده و احتمالا این بناهاى یادبود مركز مناسبى براى این تجمّع و پایكوبى بوده است. باتوجه به پیشینۀ قوى تشیع در كاشان و به دلیل آنكه فیروز در یك گزارش تاریخى نادر، اهل فین دانسته شده، بناى یادبود فیروز در این شهر، جایگاه ویژهاى پیدا كرده است.
⛔️ کانال برداشت های نادرست اعتقادی👇
http://eitaa.com/joinchat/2691956738Cec06dd8967
دعای صنمی القریش
صَنمی القریش عنوان دعایی است که در سال های اخیر عدهای تاکید ویژهای بر ترویج آن در برنامه های مذهبی دارند.
اما بارها گفته شده که این دعا از وجود هرگونه سندی، حتی ضعیف، بی بهره است و در منابع متقدم حدیثی شیعه نیز اثری از آن وجود ندارد.1
با این حال از آن جا که بعضی می خواهند با تکیه بر محتوای این دعا فضای تقابل مذهبی را شدت بخشند بی توجه به این اشکالات، صدور این دعا را از ناحیه امام یقینی جلوه داده و با برشمردن ثواب ها و کرامت های فراوان، حتی آن را بر دیگر ادعیه معتبر، برتری می دهند.
از اینها که بگذریم بعضی نیز با استدلال برنفرینها و لعن های موجود در این دعا، در صدد توجیه و ترویج راه و روشی هستند که در آن بی پرده و آشکارا به مقدسات اهل سنت بدگویی و توهین می شود.
این در حالی است که حتی اگر این روایت را صحیح بدانیم و در صحت صدور آن از ناحیه معصوم تردیدی هم نکنیم، گزارشی همراه این دعا وجود دارد که چنین استفادهای را رد و محکوم می کند.
توضیح بیشتر این که قدیمی ترین کتابی که دعای صنمی در آن آمده، کتاب رشح الولاء فی شرح الدعاء متعلق به قرن هشتم است که شرحی بر دعای صنمی القریش می باشد.
نویسنده این کتاب در ابتدای نقل این دعا، نحوه گزارش آن از امیر المؤمنین را اینچنین بیان میکند:
🔶"امیرالمؤمنین علی علیه السلام شبی وارد مسجد شدند و گمان بردند که جز ایشان کسی در مسجد نیست. پس با صدای بلند شروع به قرائت قرآن و خواندن اذکار نمودند. تا اینکه وقت خواندن نماز وتر فرا رسید و ایشان در قنوت با صدای بلند دعای صنمی القریش را خواندند. زیرا گمان می کردند مسجد خالی است و کس دیگری در آنجا نیست. پس از تمام شدن نماز وتر، ایشان کمی نشستند و حضور انسانی را احساس کردند، پس فرمودند: آیا کسی در مسجد است؟
عبدالله بن عباس به حضرت جواب داد: بله امیرالمؤمنین، منم بنده تو!
امام علی(ع) فرمودند: همراه تو کس دیگری نیز هست؟
ابن عباس گفت: نه، شخص سومی با ما نیست.
امام فرمود: آیا دعایی را که در نماز وتر خواندم، شنیدی؟
ابن عباس گفت: بله.
امام فرمود: آن را حفظ کردی؟
ابن عباس گفت: بله حفظش کردم.
امام فرمود: آن را محفوظ بدار که از دشوارترین اسرار است و نباید هیچکس بر آن اطلاع پیدا کند مگر خاندان و اهل بیت من، و با عهد کن که آن را بر غیر اهلش ظاهر نکنی و از بیان آن برای دیگران خودداری کنی."
حال با توجه به این گزارش، آیا تبلیغ این دعا به صورت عمومی صحیح است؟
کسانی که در چند روز اخیر در شبکه های ماهواره ای با آب و تاب فراوان به شرح این روایت می پردازند آیا برخلاف متن آن عمل نمی کنند؟
این دعا به صورت مخفی بوده و بر مخفی بودن آن تاکید فراوانی شده، پس چگونه عدهای آن را مستمسکی برای لعن علنی و آشکار قرار می دهند؟
اصلا با این همه تاکید امیرالمؤمنین چرا نویسنده کتاب شرح الولاء آن را در یک کتاب آورده و سپس به شرحش پرداخته؟
از این گذشته چرا ابن عباس باید این دعا را برای غیر اهل بیت علیهم السلام نقل کند که حالا عدهای آن را در کتابها و سایتها و شبکه های ماهواره ای قرار داده و برای غیراهلش بخوانند!؟
نقد و بررسی کامل در لینک زیر:
http://okhowah.com/fa/10565
⛔️
کانال برداشت های نادرست اعتقادی👇
http://eitaa.com/joinchat/2691956738Cec06dd8967
رییس مذهب
یکی از پرتکرارترین تعابیری که برای امام صادق علیه السلام استفاده می شود، "رییس مذهب تشیع" است.
در حالی که اگر چه استفاده از این تعبیر به جهت موقعیت خاصی است که برای آن امام عزیز پیش آمده است، ولی در حقیقت باید بدانیم که رییس مذهب ما همه ی چهارده معصوم علیهم السلام هستند و این لقب برای امام ششم از ناحیه ی معصومین صادر نشده است.
کتاب وارونه ها و خرافات در آخر الزمان
⛔️
کانال برداشت های نادرست اعتقادی👇
http://eitaa.com/joinchat/2691956738Cec06dd8967
جامعه اسلامی
🔸بسیاری از مردم می گویند با وجود اين همه بی عدالتی ها، اختلافات و ناهنجاری ها، چگونه باز نظام را اسلامى بدانيم.
در حالی که اولاً معناى نظام اسلامى آن نيست كه تمام افراد جامعهاش عادل باشند، بلكه نظام اسلامى آن است كه قوانين و مديرانش اسلامى باشند.
مسافرت خوب آن است كه ماشين سالم و راننده ماهر باشد تا مسافرين را به مقصد برساند، نه آن كه تمام مسافران بى مسئله باشند. هيچ كس در هيچ سفرى براى سوار شدن به اتوبوس و قطار و هواپيما، تك تك مسافران را بررسى نمىكند، بلكه به سلامتى وسيله و مهارت راننده مىانديشد.
در آيه 102 سوره بقره مىخوانيم كه در زمان حضرت سليمان عليه السلام (پيامبر معصومى كه حكومتش هديهاى الهى بود)، گروهى به جاى پيروى از آن حضرت، پيرو شيطان بودند: «واتّبعوا ما تتلوا الشياطين على ملك سليمان»
ثانياً عدالت همه جا به معناى تساوى نيست. پزشك عادل، پزشكى نيست كه به همه بيماران يك نوع دارو بدهد، معلّم عادل، معلّمى نيست كه به همه دانشآموزان يك نمره بدهد، بلكه اين تساوى، كمال بى عدالتى است.
مگر سلّول چشم با سلّول استخوان پا يكسان است؟ مگر برگها، ميوهها، كوهها، دشتها، معدنها، جنگلها، كرات آسمانى، كهكشانها، رنگها، نژادها و... يكسانند؟!
آرى، تفاوت دو نوع است: گاهى حكيمانه و بر حق است و گاهى تبعيض و ناحقّ.
اختلافات گاهى بر اساس ظلم است كه بايد با تمام قدرت جلوى آن را گرفت. سرمايههايى را كه با زد و بند، كمفروشى، احتكار، توطئه، اختلاس، سرقت، ربا و امثال آن جمع شده است، بايد از حلقوم متجاوزان بيرون كشيد.
امّا گاهى تفاوت و اختلافى كه در اثر كار، هنر، تخصص، مديريّت، ابتكار و امثال آن پيدا مىشود، چنانچه حقوق واجب الهى آن (خمس و زكات و...) پرداخت شود، مانعى ندارد. اگر بخواهيم حق ابتكار و هنر و كار و تخصّص را ناديده بگيريم، جامعه راكد مىماند و رشدى ندارد.
🌿
کانال مبارزه با برداشت های نادرست اعتقادی👇
http://eitaa.com/joinchat/2691956738Cec06dd8967
فلسفه سختی ها
🔸بسیاری از مردم فلسفه تلخى ها و ناگواری ها را نمی دانند.
در حالی که ناگوارى ها دو گونه است: برخى به دست خود ماست و برخى در اختيار ما نيست.
بسيارى از حوادث تلخ به خاطر عدم دقت و مديريّت خود ماست. اگر در داد و ستدها، اسناد تجارى را محكم تنظيم نكرديم و ضامن و وثيقه نگرفتيم و او مال ما را نداد، مقصّر خود ما هستيم.
اگر روى حوض آب نرده نگذاشتيم و كودك در آن افتاد و غرق شد، مقصّر خود ما هستيم.
اگر مراعات بهداشت، قوانين رانندگى و آداب اجتماعى را نكرديم و گرفتار امراض و تصادفات و تحقيرها شديم، مقصّر خود ما هستيم.
و امّا دسته دوم، دلايل متعدّدى دارد:
سختى ها، سبب رشد و تكاپوى انسان است. پيشرفت و رشد علوم، در سايه رفع نياز و برطرف كردن مشكلات حاصل شده است.
حوادث تلخ، كفّاره بسيارى از لغزشهاست.
حوادث تلخ، سبب تنظيم روحيّات مردم است.
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمودند: اگر براى انسان سه چيز: مرض، مرگ و فقر نبود، غرور انسان شكسته نمى شد و انسان در مقابل هيچ چيز سر فرو نمى آورد. «لولا ثلاثة فى ابن آدم ما طَأطأ رأسه شىء المرض و الموت و الفقر»1
حوادث تلخ، كمالات انسان را شكوفا مىكند. آنكه گرفتار شده، با صبر و پايدارى رشد مىكند و آنكه در رفاه است و براى نجات مردم تلاش مىكند، با ايثار و از خودگذشتگى رشد مىكند.
1. بحار، ج6، ص118
کانال برداشت های نادرست اعتقادی👇
http://eitaa.com/joinchat/2691956738Cec06dd8967