eitaa logo
واحد خواهران هیئت انصارالامام کرج
996 دنبال‌کننده
5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
11 فایل
✨﷽✨ کانال جهت اطلاع رسانی برنامه های واحد خواهران هیئت انصارالامام کرج می باشد حسینیه مجازی واحد خواهران: https://eitaa.com/joinchat/2757951978C214fc7c519 خیریه پیروان عترت هیئت انصارالامام کرج: https://eitaa.com/joinchat/4132438521C6a79a55228
مشاهده در ایتا
دانلود
واحد خواهران هیئت انصارالامام کرج
📌داستان های بشری خانوم اولین روز از روزه داری سلام دفتر قشنگم امروز صبح سحری خوردن با ذوقم شروع شد،آخه از ذوق نفهمیدم کی خوابم برد فقط یادمه مامان اومد و با یه بوسه و دست نوازش بیدارم کرد و گفت بشری خانوم شما دعوت هستید به اولین سحری مامان پز خوش عطر.منم چشمامو بازکردم و بغلش کردم رفتیم و من صورتمو شستم و رفتیم سر سفره.اولش میل نداشتم ولی بعد که یادم افتاد باید تاشب هیچی نخورم تند تند شروع کردم به خوردن.بابام خنده اش گرفت و گفت بشری خانوم اینجوری دل درد میگیری و به جای سیرشدن درست و حسابی تاظهر گشنه ات میشه سحری هم آداب داره دختر گلم.خلاصه آروم خوردم و یکم بعد میوه و چای و خرما خوردم بعد رفتم وضو گرفتم و بامامان دعای سحر رو که بابا میخوند گوش کردیم،تا اذان بگن آب هم خوردم و حس کردم حسابی سیرم دیگه اذان گفتن و من شروع شد بعد دعای اولین روز و بعد هم بامامانم خوندیم البته از یه حزب مامان گفت برم بخوابم،صبح خواب نمونم. صبح بیدارشدم و لباس پوشیدم و رفتم تابابا برسونتم مدرسه امروز تو کلاس یه حس خاص داشتم،باضحی زنگ تفریح ها نرفتیم تو حیاط اخه دلیلی نبود موندیم تو کلاس.زنگ آخر یهو ضحی گفتی بشری بریم آب بخوریم تا خانم معلم بیاد برگشتم گفتم ضحی یادت رفته روره ایم آ!!!خندید گفت راست میگی یادم رفتم بود خوب شد گفتی. خونه که رسیدم مامان کلی تحویلم گرفت و گفت بریم نماز،بعد نماز خوابم میومد اما نمیخواستم بخوابم که این ماه رو از دست ندم،اما مامان گفتن که خواب روزه دار هم عبادته.باخیال راحت رفتم خوابیدم با تشنگی شدید از خواب بیدارشدم رفتم آشپزخونه،شیر آب رو باز کردم که آب بخورم یادم افتاد روزه ام،شیرآب رو بستم اما انگار یکی بهم گفت ک بابا کسی نمیبینه بخور دیگه،یاد حرف بزرگ افتادم که میگفت خدا همه جا ما رو میبینه،بقیه هم حتی نبینن پس گفتم لعنت بر و باتموم تشنگی گفتم برگشتم عقب دیدم مامانم با لبخند نگام میکنه و میگه من به بشری خودم افتخار میکنم میدونستی؟🌺 باهم میریم برای چیدن امروز گلاب هم مامان گفت به صورت پاشیدیم آخه میگه خیلی خوبه و ما رو حفظ میکنه از بلاها. هم بابا گفت من بندازم تو حس میکنم حسابی تو بغل خدام آخه حس سبکی دارم انگار یکی بلندم کرده و وزنی ندارم. خدایا ممنون که من رو دعوت کردی مهمونی خودت ذوق چیدن سفره افطار وقتی روزه ای خیلی سرحالم کرد همش دوست دارم از همشون بخورم اما بابا گفتن که با آب جوش و یا نمک شروع کنم و آروم آروم بخورم تا دل درد نگیرم. خدایا این ماه مواظب ما باش که ما جز تو کسی رو نداریم به قول مامان ما رو به خودم وا نذار ما هیچی بلد نیستیم. امام زمان ممنون که امروز کمکم بودی،آخه شما همیشه مواظب ما هستین و به حال ما خوشحال و یا ناراحتین. دوستتون دارم 🆔 @etrate_ansar