eitaa logo
عــــــــــــطر بــــــــــــــاران☔
2.5هزار دنبال‌کننده
974 عکس
997 ویدیو
4 فایل
💞☔دوست داشتنت بوی باران میدهد.. همان قدر لطیف و خوش ... عطر بارانم تویی... بیا و همه ی ما را معطر کن به این عطر حضور🤲 اللهم عجل لولیک الفرج خادم @dahe_navadihaa این کانال مربوط به دهه نودی هاست
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔😞 اول می تونم از قضای نمازهای کودکی ام شروع کنم و یا روزه هایی که نذر کردم و هنوز نگرفته ام.... شاید هم از قرآن هایی که نذر کردم و هنوز نخوانده ام! شاید هم اگر به همه اقوام دور زنگ بزنم و احوالپرسی کنم، بهتر باشد!!!! 😥 درست دو ثانیه مانده بود که نیسان من را تا ده متری به هوا پرت کند ! اگر ماشین بهم می خورد، الآن مراسم سومم هم تمام شده بود! 😓😓😰 « الحمد لله » که عمر دوباره بهم دادی! تا جبران کنم 🔹🔹🔶🔶🔶 @sobhnebesht @shamim_Baran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸🔹🔸جامانده یادم نمی آید کجاها بودیم که سوزن نخ برداشتم و سفتش کردم، ولی الان میبینم که افتاده است. اگر پیدا نشود باید هر شش دکمه را عوض کنم. نمی‌شود که دکمه‌ی دیگری به جایش دوخت. حالا مگر پیدا میشود؟ خیلی خنده دار است که در طول مسافرتت ندانی اصلا کجا دکمه‌ی لباست افتاده و الان انتظار پیدا شدنش را هم داشته باشی. باید قیدش را بزنم دیگر. بیسکوییتی که داخل کیفم گذاشتم و با خودم به حرم امام رضا(علیه السلام) بردم، له شده و همه چیزم بیسکوییتی شده است. وسایلش را خالی میکنم و کیف را میتکانم. دکمه ای از درونش، کف سینک می افتد. باورم نمیشود...پیدا شد😍. لباسم را برمیدارم تا دکمه را بدوزم. با کمال حیرت میبینم این دکمه دیگری است که افتاده و صاف هم توی کیفم رفته. بعد از زیارت شاه عبدالعظیم حسنی، راهی مسجد جمکران و قم می شویم. برای نماز مغرب و عشا به حرم خانم فاطمه معصومه(سلام الله علیها) میرسیم. به رکوع که میروم دکمه لباسم را میبینم که کنار پایم افتاده است. لااله الا الله... چه حکایتی شده این دکمه ها. چه حرفی دارند؟ چرا اینقدر سر به سرم میگذارند؟ چرا کمی هوای دلم را ندارند؟ سلام نماز را که میدهم، لباسم را بررسی میکنم. بله، این سومین دکمه ایست که افتاده. بعد از نماز صبح و زیارت امامزاده حسین در سعادتشهر، دیگر نمی خوابیم. راهی تا شهر خودمان نداریم. همه مشغول جمع و جور کردن وسایل و حلالیت طلبی از یکدیگر هستند. برای عوض شدن حال و هوا به آخر اتوبوس رفتم. مشغول گفتن و خندیدن بودم که مامان لیلا از جلوی اتوبوس صدایم کرد و گفت:"دکمه گم کردی؟"  گفتم: "آره" دکمه را که گرفتم دلم پرکشید تا کربلا...تا موکب...تا کفشی که گم شد. وقتی به موکب رسیدیم، دستمان آزاد نبود تا همان لحظه کفش هایمان را هم برداریم. سه تایی رفتیم وسایل را گذاشتیم و برگشتیم برای کفشها. هر چه گشتم کفشم پیدا نشد. کاش خودم جامانده بودم. حالا سه دکمه ای که افتاد و پیدا شد و کفشی که ماند و برنگشت، سخت ذهنم را درگیر کرده است.  پ.ن: مادر بزرگها می‌گویند اگر چیزی را در مکانهای زیارتی گم کردید، زیارت دوباره نصیب‌تان خواهد شد. 😭😭 سلام الله علیها @sobhnebesht @shamim_Baran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 داخل عطاری می شوم. فروشنده پشت پیشخوان است. او را نمی بینم.... با صدای بلند می گویم : آقا میخک دارید؟ سرش را بلند می کند، در گوشش هدفون است. می گوید: بله .... از صندلی که بلند که می شود زنجیر طلایش بهم دهن کجی می کند! مردد می شوم.... میخک را در نایلون ریخته، روی ترازو می گذارد. می گویم: از ده هزار تومن بیشتر نشود. میخک کمی بیش از ده تومن است با دستش از میخک بر می دارد، ناخن های بلند و کثیفش حالم را بد می کند... مثل غارت شده ها مأیوس و نا امید، میخک را بر می دارم و راهی نانوایی می شوم.😞 کسی نیست. می ایستم تا نان از تنور درآید.... نانوا ها به زبان محلی با هم شوخی ناجوری می کنند... مستاصل نان ها را بر می دارم..... یاد حاج غفار می افتم که می گفت : قدیم همه نانوا ها و قصاب ها و ... با بسم الله کرکره مغازه را بالا می دادند و وضویشان ترک نمی شد!!!! اما حالا دستهای بی غسل و وضو در چرخه زندگیمان در گردش است.... دستهایی که طهارت ندارند.... دلم می خواهد برای در آخرالزمان بودنم زار بزنم! 😭😭😭😭😭 ✍ به قلم @sobhnebesht @shamim_Baran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 🍃🌸🍃🌸🍃 در چند مقام فرموده اند صدایتان را بلند نکنید. ۱. در محضر رسول خدا صلوات الله علیه ۲. در نزد ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین. ۳. در مسجد مگر برای ایراد خطابه. ۴. در نزد پدر و مادر و استاد. 🌸 شان پدر و مادر و استاد هم شان رسول خدا و ائمه معصومین علیهم السلام است. هم شان خانه ی خداست. @shamim_Baran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💙🍃🦋 🍃🍁 🦋 💠داستان کوتاه پند آموز💠 ✍جهانگردی به دهکده ای رفت تا زاهد معروفی را زیارت کند و دید که زاهد در اتاقی ساده زندگی می کند. اتاق پر از کتاب بود و غیر از آن فقط میز و نیمکتی دیده می شد. جهانگرد پرسید: لوازم منزلتان کجاست؟ زاهد گفت: مال تو کجاست؟ جهانگرد گفت: من اینجا مسافرم... زاهد گفت: من هم همینطور! 🌨حدیثی زیبا از امیرالمومنین🌨 💠حضرت امام علی (علیه السّلام): «دنیا خانه ی آرزوهایی است که زود نابود می شود، و کوچ کردن از وطن حتمی است. دنیا شیرین و خوش منظر است که به سرعت به سوی خواهانش می رود، و بیننده را می فریبد، سعی کنید با بهترین زاد و توشه از آن کوچ کنید و بیش از کفاف خود از آن نخواهید و بیشتر از آنچه نیاز دارید طلب نکنید.» 📚نهج البلاغه، خطبه 45 🦋 🍃🍁 @shamim_Baran 💙🍃🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃 برای داشتن چشمانی زیبا، با چشمانت خوبی را در دیگران جستجو کن... برای داشتن لب های زیبا با دیگران با مهربانی صحبت کن... و برای داشتن وقار و طمانینه، به گونه ای راه برو که گویا هرگز ؛ تنها نبوده ای تنها نیستی و تنها نخواهی بود... 🍀 @shamim_Baran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا