eitaa logo
عــــــــــــطر بــــــــــــــاران☔
2.4هزار دنبال‌کننده
988 عکس
1هزار ویدیو
4 فایل
💞☔دوست داشتنت بوی باران میدهد.. همان قدر لطیف و خوش ... عطر بارانم تویی... بیا و همه ی ما را معطر کن به این عطر حضور🤲 اللهم عجل لولیک الفرج خادم @dahe_navadihaa این کانال مربوط به دهه نودی هاست
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 ... 2 یخچال رو که باز کردم، میوه بود و آبمیوه و شیر و... هرچیز جز غذا🍝 پس منظور مامان غذاهای فریزری بود که هر وعده داغ میکنم و میخورم... چه دل خوشی داشتم که فکر کردم برای دختر مریضش سوپ پخته😒 اگر منم یکی از بیمارای مطبش بودم، احتمالاً بیشتر مورد لطف و محبتش واقع میشدم... بعد از خوردن غذا به اتاقم برگشتم، هنوز نیاز به استراحت داشتم... 📱چشمم به گوشیم که خورد، تازه یادم افتاد از صبح سراغش نرفتم...! 42 تماس و 5 پیامک از سعید... 💕 واااای...من چرا یادم رفته بود یه خبر از خودم به سعید بدم😣 از پیامک هاش معلوم بود نگرانم شده، سریع دستمو روی اسمش نگه داشتم و گزینه ی تماس رو زدم... -الو ترنم؟؟ معلومه کجایی؟؟ چرا هرچی زنگ میزنم جواب نمیدی؟؟ 😠 -سلام عزیزدلم، خوبی؟ ببخشید خواب بودم! -خواب؟؟ تا الان؟؟ -باور کن راست میگم سعید... دیشب که با اون وضع برگشتم خونه و خسته رو تخت خوابم برد، پنجره اتاق باز مونده بود، سرما خوردم 😢 اصلا حال ندارم ... -جدی میگی؟؟ فدات بشم من. الان میام پیشت... -سعییییید نه 😰 بابا بفهمه عصبانی میشه. -از کجا میخواد بفهمه خانومی؟ مگه اینهمه اومدم، کسی فهمید؟😉 -خب نه ولی... -ولی نداره که عسلم. یه ربع دیگه پیشتم خوشگلم بای بای 👋 اعصابم از دست این اخلاق سعید خورد میشد. هیچ جوره نمیشد از سر بازش کرد... هرچند دوستش داشتم اما فقط اجازه داشتیم مواقعی که خود مامان یا بابا بودن، تو خونه باهم باشیم، اما سعید به این راضی نبود و هروقت که دلش میخواست پیداش میشد... "محدثه افشاری" انتشار با حفظ اسم نویسنده و لینک 🌸🍃 شـمـیـم بــاران 🌸🍃 @Shamim_Baran
🔹 ...3 شاید توی دنیا هیچ کس مثل من و سعید اینقدر عاشق نبود... طاقت حتی یه لحظه ناراحتی همدیگرو نداشتیم...💕 هیچکس حق نداشت به نازدونه ی سعید کوچکترین بی احترامی کنه... حتی پسرای دانشگاه هم میدونستن که حق نزدیک شدن به منو ندارن🚫 دیدن صورت بی روح و رنگ پریدم تو آینه خودم رو هم ترسوند... چه برسه به سعید... پس تا نیومده بود باید حسابی به خودم میرسیدم 👗💅💄👄👌 سریع دست به کار شدم، کرم و رژلب و خط چشم باریکم کار خودش رو کرد، در عین بیحالی مثل هرروز خوشگل و به قول سعید "جیگر" شدم... 👱😉 در حال عوض کردن لباسم بودم که زنگ در به صدا دراومد. سریع پله ها رو پایین رفتم و درو باز کردم. دیدن چهره ی سعید،حتی از پشت آیفون هم حالم رو خوب میکرد.💕 از در که وارد شد با دیدن من سوتی زد.... -اوه اوه،اینو نگاااا خانوم ما موقع مریضی هم ناز و تکه😍👌 چه جیگری شدی تو... -آخه وروجک دیشب چقدر بهت گفتم تو این هوای بارونی و سرد پالتو رو از تنت درنیار؟؟🌧 پالتو رو که در آوردی هیچ،لج کردی شالتم از سرت برداشتی...😒 تو که اینجوری منو اذیت میکنی حقته... اگه همون دیشب یه دونه میزدم تو گوشت الان حالت خوب بود.... -عههههه...😳 سعییید😒 -کوفت! -شوخی میکنم😁 ولی انصافاً یه چک میخوردی بهتر بود یا الان بخوای بری دو سه تا آمپول بخوری؟؟😜 "محدثه افشاری" انتشار باحفظ اسم نویسنده و لینک 🌸🍃 شـمـیـم بــاران 🌸🍃 @Shamim_Baran
🔹 ...4 بعد از یکی دوساعت سعید رفت ... حتی تصور زندگی بدون سعید هم برام کابوس بود...🕸 ❤️من برای داشتن سعید حاضر به هر کاری بودم... اون جبران همه کمبودها و محبت های نادیدم از طرف خانواده و تنها همدمم بود💕 حتی بیشتر از خودم به فکرم بود... یک ساعت بعد با شنیدن صدای تلویزیون، فهمیدم که بابا اومده خونه و احتمالا مامان هم کم کم پیداش شه. هروقت سرما میخورم دلم فقط خواب میخواد و خواب میخواد و خواب...😴 -ترنم خوشگلم! پاشو بیا شام بخوریم... پاشو مامانم... -مامان بدنم درد میکنه، بذار بخوابم،میل ندارم. نمیخورم. -ترنم خسته ام،حال حرف زدن ندارم .پاشو بریم... -مامانمممم..... شب بخیر👋 صدای کوبیدن در، خیالمو راحت کرد که مامان رفته و دوباره خوابیدم...😴 فردا رو نمیتونستم مثل امروز تعطیل کنم. حتی یک روز خوابیدنم به برنامه هام ضربه میزد و از کارهام عقب میموندم. از باشگاه،کلاس ها، دانشگاه و... خوب میشدم یا نه،بهرحال صبح باید دنبال کارهام میرفتم. "محدثه افشاری " انتشار باحفظ اسم نویسنده و لینک 🌸🍃 شـمـیـم بــاران 🌸🍃 @Shamim_Baran
ادامه فردا شب ...🌹🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸🔶 و إِنْ يُرِدْکَ بِخَيْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ قسمتی از آیه 107 سوره یونس 💠 ترجمه: و اگرخداوند اراده خیری برای تو کند، هیچ کس مانع فضل او نخواهد شد! 🌸🍃 شـمـیـم بــاران 🌸🍃 @Shamim_Baran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☑️من ایرانمو و توعراقی..... چه فراقی .....😭😭😭 🌸🍃 شـمـیـم بــاران..... 🌸🍃 @Shamim_Baran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⛰⛰⛰ ⛰⛰ ⛰ 💧منفعت طلب نباشیم💧 می گویند ملانصرالدین از همسایه اش دیگی را قرض گرفت... چند روز بعد دیگ را به همراه دیگی کوچک به او پس داد. وقتی همسایه قصه دیگ اضافی را پرسید ملا گفت دیگ شما در خانه ما وضع حمل کرد. چند روز بعد ، ملا دوباره برای قرض گرفتن دیگ به سراغ همسایه رفت و همسایه خوش خیال این بار دیگی بزرگتر به ملا دادبه این امید که دیگچه بزرگتری نصیبش شود. تا مدتی از ملا نصرالدین خبری نشد . همسایه به در خانه ملا رفت و سراغ دیگ خود را گرفت. ملا گفت دیگ شما موقع وضع حمل در خانه ما فوت کرد. همسایه گفت مگر دیگ هم می می میرد؟ چرا مزخرف میگی!!!!و جواب شنید :چرا روزی که گفتم دیگ تو زاییده نگفتی که دیگ نمی زاید. دیگی که می زاید حتما مردن هم دارد. این حکایت اغلب ما مردم است هرجا که به نفع ما باشد عجیب ترین دروغها و داستانها را باور میکنیم اما کوچکترین ضرر را بر نخواهیم تابید. 🌸🍃 شـمـیـم بــاران... @Shamim_Baran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا