روش جالب برای زنگ انشای هفتم
✍روحی
"ترین ها" را برای هر کلمه بیابند سپس با چیدن "ترین ها" در کنار هم متن ادبی بسازند
برای راحت تر شدن کار
ابتدا جمله ها را بصورت محسوس بنویسند
مثلا سرد ترین هوا ، هوای زمستان است
سپس بصورت نا محسوس
سرد ترین هوا زمانی است که کسی هوای کسی را نداشته باشد و بی مهری از سر و کول زندگی بالا برود.
ترین ها از دید خودم
داناترین کلمه معلم
بارانی ترین کلمه عشق
آرام ترین کلمه آسمان
نرم ترین کلمه نوازش
زیباترین کلمه لبخند
زشت ترین کلمه دورویی
مهربان ترین کلمه مادر
سخت ترین کلمه امتحان
سرد ترین کلمه بی مهری
گرم ترین کلمه آغوش
ناب ترین کلمه تجربه
آبی ترین کلمه مهربانی
سبزترین کلمه بوسه
محکم ترین کلمه اراده
سست ترین کلمه تنبلی
منفی ترین کلمه نمی توانم
مثبت ترین کلمه می توانم
کوچکترین کلمه پشیز
بزرگترین کلمه خدا
غم انگیز ترین کلمه خداحافظ
احساسی ترین کلمه شعر
خوشمزه ترین کلمه غذا
نفرت انگیزترین کلمه دروغ
زردترین کلمه سیاست
سفید ترین کلمه نماز
تلخ ترین کلمه قهر
شیرین ترین کلمه دوستی
خوش آواز ترین کلمه موسیقی
متن های ساخته شده از "ترین ها"
سرد ترین غذا بی تفاوت بودن است که آغوش مهربانی اش را می بندد و تلخ ترین نگاه را روانه دل آدمها می کند
خوش آواز ترین کلمه موسیقی درونی هر انسان است که نت های زندگی را به زیباترین شکل می نوازد
سبزترین کلمه سلام است که اگر لبخندی هم در کنج لبانش باشد دل را می نوازد و قلب را جلا می دهد
استوارترین کلمه اراده است که گاهی مثل پوتین های محکم باعث میشود راه های دشوار را راحت بپیمایی و پاهایت هیچ آسیبی نبیند
غم انگیزترین کلمه خداحافظ است که گاهی به ناچار باید از زبان جاری شود
فقط خدا کند خداحافظی از زندگی نباشد
بارانی ترین کلمه عشق است که اگر همیشه ببارد قلب انسان هیچ وقت خالی نمی ماند قلب اگر خالی بماند مثل گلدان خالی زشت است و تنفر و کینه جاهای خالی را پر می کند.
ناب ترین کلمه تجربه است موها را سفید می کند
اگر از تجربه بزرگترها استفاده نکنیم هم موهایمان سفید می شود هم روزگارمان سیاه
#روحی
#جلوه_ایثار
#سپاس_معلم
" پایانی بیانتها "
تقویمها ورق خورد، روزها سپری شد و ما اکنون به آخرین ایستگاه سال ،نزدیک شدهایم ؛به نبودنهای اجباری و دور شدنهای مکرّر.
در گذرگاه زمان ایستادهام و به خاطرات ریز و درشتی میاندیشم که مرورشان،گاه لبخندی از شوق و گاه غباری از اندوه، بر چهرهام مینشاند.
گاه از ظرافتهای شعر حافظ و ملاحتهای شعر سعدی سخن گفتیم و زیباییهایش را به رخ کشیدیم و گاه از معنویات مثنوی، دادِ سخن سر دادیم و درسها آموختیم.
گاه با خدای کودکیهای قیصر،همراه شدیم و به خود لرزیدیم و گاه از حکایتهای رحماندوست،فنون زندگی را آموختیم.
گاه نصایح بهلول را چاشنی زندگیمان کردیم و گاه از اصالت و فخامت سخن کزازی،به رگ و ریشهی واژههای فارسی، پی بردیم.
گاه اسرار منور، ذهنمان را به دنیای حقیقی، روشن میکرد و گاه رسالهی قشیری، وجدان بیدار و آگاه را که لازمه یک زندگی شرافتمندانه بود،در گوشمان زمزمه میکرد.
گاه از غصههای امیرکبیر و جهل زمانهاش ،آه از نهادمان برمیآمد و گاه از مظلومیت کودکان سنگ ،کاسهی صبرمان لبریز میشد.
آموختیم و اندوختیم و از خامی در آمدیم.
اکنون در ایستگاه آخر سال، برایتان آرزوهای زیبا میکنم.
آرزوهایی که زیباییهایش انتهایی ندارد و بدون شک ،انتهای هرکدامشان زیبا خواهد بود.
آرزو میکنم که قلبتان همواره آکنده از شوق باشد آنقدر زیاد که حتی جایی برای کوچکترین اندوه، باقی نماند .
آرزو میکنم آدمهای خوب ملاقات کنید
جملات زیبا بنویسید و کتابخانهتان پر باشد از کتابهایی که با هربار خواندنشان،دنیایی جدید به دیدگانتان باز شود.
آرزو میکنم با صدای پرندگان همنشین شوید، با امواج دریا انس بگیرید و پنجره قلبتان همواره رو به آسمان آبی باز شود.
آرزو میکنم حتی یکبار هم که شده کوچ پرستوها، رقص قاصدک، خندهی شاپرکها، چشمکهای ستارگان و عاشقانههای مهتاب را به تماشا بنشینید، و سوار بر ابر خیال، لطافتهای باران را زندگی کنید.
آرزو میکنم که هر روز با صدای گنجشکان از خواب بیدار شوید و با طلوع خورشید، چهره زندگیتان هر روز درخشانتر از روز قبل باشد.
آرزو میکنم قربانصدقه گنجشکان بروید با کبوترها گرم بگیرید و عادت هر روزهتان ،مشتی دانه باشد برایشان که مطمئنا، لذتش را با هیچچیز دیگر ،عوض نخواهید کرد.
عاشقانههایم را با شعری از قیصر امین پور پایان میدهم :
"حرفهای ما هنوز ناتمام.
تا نگاه میکنی :وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی!
پیش از آنکه با خبر شوی
لحظهی عزیمت تو ناگزیر میشود
آی .....
ای دریغ و حسرت همیشگی
ناگهان
چقدر زود، دیر میشود.
#روحی
دبیر ادبیات دبیرستان شاهد رضویان