#تلنگرانه
بعضی وقتا از دلهای كپکزدمون بپرسيم دنيا چی داره كه خدا نداره؟ :)
eitaa.com/etyhhbi
هدایت شده از شَهید ابراهيم هاٰدی...C᭄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰•🖤🖇🕊•⊱
.
نشدیڪ لحظه ازیادت جدادل...🖤!
شهادتت مبارڪناجےمن:)!
باجهانمان چه ڪردے ڪه شوق رسیدن به قرب الهےراداریم🖤!
و من خدارا بابت نورے ڪه به زندگیمان بخشید،و تورا درمسیرراهمان گذاشت،شاڪرم:) ..
.
#داداشبابڪم
http://eitaa.com/etyhhbi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
وطن فروشا!
جیره خوره کدوم حکومتایین؟
کلیپ سلبریتی سوز با صدای شبزده
این کلیــپ رو انقد پخش کنین
تا برسه دست همه مردم ایران
تا حـق و باطل و بهتر بشناسن!
#سلبریتی_دوزاری
#لبیک_یا_خامنه_ای
🔻 @etyhhbi
شهادت بسیجی دهه هشتادی در تهران
«حمیدرضا روحی» شب گذشته توسط عوامل اغتشاشگر در اثر اثابت گلوله از ناحیه قفسه سینه به شهادت رسید. این شهید متولد ۱۳۸۲ بود.
#شهید_امنیت
#ایران_قوی
#لبیک_یا_خامنه_ای
•┈••✾☘️🕊☘️✾••┈•
@etyhhbi
بچههای تیم ملی🇮🇷 الان نیازمند روحیهان؛ چون شدیدا تحت فشار رسانهایان!
یه متن کوتاه آماده کنین و براشون کامنت بذارین یا دایرکت بفرستین! این یه حرکت نمادینه، شاید نبینن اما اینجوری حضور خودمون در کنارشون رو نشون دادیم.
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
بازیکنان تیم ملی رو تحت فشار رسانه ای قرار میدن چرا؟چونکه فقط وطن فروشی نمی کنند! بپذیریم که بازی این بچه ها تو این شرایط کمتر از جهاد نیست‼️
دمتون گرم🌱
#برای_ایران #لبیک_یا_خامنه_ای
🔺@etyhhbi
♥️͜͡✨
مـٰاجویـٰاۍسَعـٰادتـیمباخـٰآمنـِھاۍ
پِـیـروخَـطولـآیـتِـیـمباخـٰآمنـِھاۍ..!
♥️¦⇠ #رهبرانہ
✨¦⇠ #پروفایل
#لبیک_یا_خامنه_ای
@etyhhbi
ېامۿدؿ اڋرکڹے🌹
🌾 #رمان_بی_تو_هرگز 🌾قسمت #شصت_و_پنجم برو دایسون یکی از بچه ها موقع خوردن نهار … رس
🌾 #رمان_بی_تو_هرگز
🌾قسمت #شصت_و_ششم
با پدرم حرف بزن
پشت سر هم زنگ می زد … 📲📲
توان جواب دادن نداشتم …اونقدر حالم بد بود که اصلا مغزم کار نمی کرد که می تونستم خیلی راحت صدای گوشی روببندم یاخاموشش کنم...😖
توی حال خودم نبودم … دایسون هم پشت سر هم زنگ می زد …
– چرا دست از سرم برنمی داری؟ … برو پی کارت …😣
– در رو باز کن زینب … من پشت در خونه ات هستم … تو تنهایی و یک نفر باید توی این شرایط ازت مراقبت کنه …😥😕
– دارو خوردم … 💊اگر به مراقبت نیاز پیدا کنم میرم بیمارستان…
یهو گریه ام گرفت …😭
لحظاتی بود که با تمام وجود به مادرم احتیاج داشتم … حتی بدون اینکه کاری بکنه …وجودش برام آرامش بخش بود …
تب، تنهایی،😢 غربت … دیگه نمی تونستم بغضم رو کنترل کنم …😭
– دست از سرم بردار … چرا دست از سرم برنمی داری؟ …اصلا کی بهت اجازه داده، من رو با اسم کوچیک صدا کنی؟…😭😖
اشک می ریختم و سرش داد می زدم …
– واقعا … داری گریه می کنی؟ … من واقعا بهت علاقه دارم… توی این شرایط هم دست از سرسختی برنمی داری؟ …😧
پریدم توی حرفش …
– باشه … واقعا بهم علاقه داری؟ … با پدرم حرف بزن …این رسم ماست … رضایت پدرم رو بگیری قبولت می کنم …😣✋
چند لحظه ساکت شد … حسابی جا خورده بود …
– توی این شرایط هم باید از پدرت اجازه بگیرم؟ …😐
آخرین ذره های انرژیم رو هم از دست داده بودم … دیگه توان حرف زدن نداشتم …
– باشه … شماره پدرت رو بده … پدرت می تونه انگلیسی صحبت کنه؟ … من فارسی بلد نیستم …
– پدرم شهید شده … تو هم که به خدا … و این چیزها اعتقاد نداری …
به زحمت، دوباره تمام قدرتم رو جمع کردم…
_از اینجا برو … برو …😖
و دیگه نفهمیدم چی شد … از حال رفتم …
ادامه دارد ...
✍نویسنده:
#شهید_مدافع_حرم_طاها_ایمانی
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسنده_حرام_است
@etyhhbi