eitaa logo
ېامۿدؿ اڋرکڹے🌹
935 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
4.9هزار ویدیو
30 فایل
بسم رب النور .... کپی آزاد ارتباط با ما👇 @ashobedelambaraykarbala حداقل تا اینجا اومدی یه صلوات برا امام زمان بفرست 😉 لعنت اللـہ علے اسرائیل
مشاهده در ایتا
دانلود
ېامۿدؿ اڋرکڹے🌹
🌾 #رمان_بی_تو_هرگز 🌾قسمت #چهلم خون و ناموس! آتیش برگشت سنگین تر بود … 💨🚑 فقط معجزه مستقیم خدا…
🌾 🌾قسمت   که عشق آسان نمود اول... …نه دلی برای برگشتن داشتم … نه قدرتی … همون جا توی منطقه موندم … ده روز نشده بود، باهام تماس گرفتن … – سریع برگردید … موقعیت خاصی پیش اومده …رفتم پایگاه نیرو هوایی و با پرواز انتقال مجروحین برگشتم تهران … دل توی دلم نبود … نغمه و اسماعیل بیرون فرودگاه… با چهره های داغون و پریشان منتظرم بودن … انگار یکی خاک غم و درد روی صورت شون پاشیده بود … سکوت مطلق توی ماشین حاکم بود … دست های اسماعیل می لرزید … لب ها و چشم های نغمه … هر چی صبر کردم، احدی چیزی نمی گفت … – به سلامتی ماشین خریدی آقا اسماعیل؟ – نه زن داداش … صداش لرزید … امانته … با شنیدن “زن داداش” نفسم بند اومد و چشم هام گر گرفت… بغضم رو به زحمت کنترل کردم …😢 – چی شده؟ … این خبر فوری چیه که ماشین امانت گرفتید و اینطوری دو تایی اومدید دنبالم؟ … صورت اسماعیل شروع کرد به پریدن … زیرچشمی به نغمه نگاه می کرد … چشم هاش پر از التماس بود … فهمیدم هر خبری شده … اسماعیل دیگه قدرت حرف زدن نداره … دوباره سکوت، ماشین رو پر کرد … - حال زینب اصلا خوب نیست …  بغض نغمه شکست …😭 _خبر شهادت علی آقا رو که شنید تب کرد … به خدا نمی خواستیم بهش بگیم … گفتیم تا تو برنگردی بهش خبر نمیدیم … باور کن نمی دونیم چطوری فهمید … جملات آخرش توی سرم می پیچید … نفسم آتیش گرفته بود … و صدای گریه ی نغمه حالم رو بدتر می کرد … چشم دوختم به اسماعیل … گریه امان حرف زدن به نغمه نمی داد… – یعنی چقدر حالش بده؟ … بغض اسماعیل هم شکست …😭 – تبش از 40 پایین تر نمیاد … سه روزه بیمارستانه … صداش بریده بریده شد …  _ازش قطع امید کردن … گفتن با این وضع… دنیا روی سرم خراب شد … اول علی …  حالا هم زینبم …😖😭😰 ادامه دارد ... ✍نویسنده: @etyhhbi
۱۶ آبان ۱۴۰۱