eitaa logo
ېامۿدؿ اڋرکڹے🌹
925 دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
4.9هزار ویدیو
30 فایل
بسم رب النور .... کپی آزاد ارتباط با ما👇 @ashobedelambaraykarbala حداقل تا اینجا اومدی یه صلوات برا امام زمان بفرست 😉 لعنت اللـہ علے اسرائیل
مشاهده در ایتا
دانلود
دعای🌊 دعای🍀 ◗خدایـافـرج‌مہـدےرابرسـان eitaa.com/etyhhbi
سوم‌خردادماھ،سالروزفتح‌تاریخیِ‌ خرمشهرگرامی..🇮🇷 🖤
طرف‌تا یک‌و نیم‌شب‌بیداره ڪ بگہ‌ساعت: به‌وقت‌حاج‌قاسم🙂💔 بعد واسہ همین، نماز صبحش ‌‌... قضا میشہ!!😐 اینہ راہ سردار سلیمانے ؟ بزرگوار! دارے اشتباهـ میریا!😑 ′′! @etyhhbi
ولی اگه شما با آهنگ دپ میرید تو حس ! ما با نوحه و صدا و روضه حاج مهدی رسولی میریم کما :) 🤝🙃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@etyhhbi
یا مهدی ادرکنی: بـسـم الله الرحمن الرحیم 💔...! " ✨گروه 💝حاجت روایی 💝✨ ✨بـرنـامـه گـروه✨👇👇👇 {{روزانه: ختم صلوات ،،ذکر ها، و،ختم قران پنجشنبه ها یس، زیارت عاشورا،،دعای توسل،،حدیث کسا،}} ❌ختم درخواستی برای حاجت روایی اعضای گروه اجرا میشود خدا رو شکر با نفس های پاک دوستان خبر حاجت روایی هم داشتیم 🌹با انتشار لینک گروه در ثواب کثیر این ختم ها سهیم باشید🌹 https://eitaa.com/joinchat/3201958117C8224e2ad9c
🦋به نام خدای یکتا 🦋 🌼 📚 ________________________ کلی حرف زد اخرشم من با خونسری گفتم هرچی بین ما بود تموم شده رفته اینایی که گفتی به من چه ربطی داره الانم بروو گفت تو خودت گفتی اگه برگردی من دوست دارم الان چیشد پس. گفتم به همین خیال باش _چه داستانی گفتی 😂دمت گرم -به جون خودت واقعیه ارمان باور نکن اصلا.. _من چکار کنم؟! نمیتونم -باز میگه نمیتونم من دارم سه ساعت چی میگم اینجا بخدا من احساسم بیشتر تر از تو بود به اون دختره.. -خب اقا تو فراموشش کردی چون هیچ وقت ندیدش دیگه من این همسایمونه روز میبینمش😔 نمیشه به بخدا نمیشه _چطور ندیدمش؟؟ یکی از اقواممون بود.. قبلا خونه مامان بزرگ زندگی میکردیم ما طبقه پایین بودیم اونا طبقه بالا 😐 بیست چهار ساعت جلو چشام بود _چطور شدکه.... -بی محلش کردم.. _دارم خواب میرم نیما ولش کن دیگه نگو -برو بخواب _ممنون که اومدی -کاری نکردم که _فعلا خدا نگه دار -خدا حافظ فردا عصر بیا بریم بیرون _باش رفتم تو اتاقم اولین کاری که کردم رفتم یه سوزن از وسایل خیاطی برداشتم حرفای نیما تاثیر گذار بود اصلا اون کیه که اینجور میگه به من. شروع کذدم سوزن زدن روی پلاکام😫😂 درد داشت ولی خب بابام بفهمه چی کاش قبلش بزه نیما گفته بودم الان اون دختره میاد به نرگس میگه خدایاااا امشب به جای اینکه برمتو سایت رمان رفتم یه زندگی نامه شهید دانلود کردم حدود یک ساعت شدکه کامل خوندمش واقعا خیلی تا یثر گذار بود 😭با خوندن اون زندگی نامه از روز بعد همچی برام متفاوت بود. احساس تنهایی نمیکردم همیشه فکر کردم یکی هست مواظبمه خیلی دوست داشتم الان سر قبر شهید بودم بهش میگفتم کاش خداهم اندازه شما به منم کمک میکرد دوست داشتم بمیرم نیما همیشه میگه خوش به سعادتشون وقتی بیشتر راجب شهید تحقیق کردم دیدم قبرش تو شهر خودمونه😭پیشمون بودم از خودم از زنده بودنم از کلی عزاوجدان داشتم فکر نمیکردم اینقدر گناه کار باشم منی که قبلا عاشق نماز خوندن بودم بچگیم خیلی برام سخت بود اون لحظه من کاملا خدا رو فراموش کردم زندگی نامه ها رو که خوندم اتیش گرفتم اونا بخاطر ما اونا بخاطر امنیت یک کشور از عشقشون گذشته بودند😭بعضیا حتی بچه هاشونو ندیده بودند 😭از خودم متنفر شدم.. دوست داشتم مثل بچگیم باشم کاش خدا منو میخشید 😭کاش خداناهامو نادیده میگرفت 😭خدایاااااااا با شرمندگی از شهید کمک خواستم😔 اولین کاری که کردم تمام اهنگامو پاک کردم. تماماهنگ های حرامو پاک کردم. بجاش مداحیایی که شهیدا گوش میدادن ریختم.. رفتم کنار شیر آب وضو 😭وضو بلد نبود م😔از اینترنت گرفتم.... وضویی گرفتم.. امشب با همه ی شبا برام متفاوت بود یه احساس ترس داشتم... فکر میکردم من یه شیطون شدم😭از خودم تنفر داشتم.. راجب امام زمان خوندم. امامی که وجودش اصلا اعتقادی نبود.. دوست داشتم از ته دل بگم شرمنده ام. 😭شرمنده شدم و فهمیدم چقدر اشک امامو در اوردم.. ذکر بلد نبودم یه اعوذ بالله و بسم الله گفتم.. سرمو گذاشتم رو بالشت اروم خواییدم یکی میخواست بیدارم کنه.. یکی داشت صدام میزد.. یه صدای خیلی قشنگ، مثل اون صدا جایی نشنیده بودم.. هی میگفت امیر محمد، امیر محمد.. با من نبود.. یکدفعه یادم اومد اسم اصلیم امیر محمده نه آرمان بخاطر اینکه ایمم مد باشه گفتم ارمان صدام کنن.. یه دقیقه از این اسم متنفر شدم.. باز صدا اومد امیر محمد پاشو امیر محمد بیدار شدم اول فکر کردم یک نوره یکم دقیق شدم یه اقایی ایستاده بود به احتمال زیاد بابام بود قیافشو ندیم فقط یه جور سایه بود اما نمیدونم چرا فکر میکردم داشت لبخند میزد .. لامپ رو که روشن کردم هر چی نگاه کردم کسی نبود.. نگاه کردم لامپ اتاق نرگس روشنه اتاق بابام اینا روشنه در اتاق نرگس باز بود داشت نماز می خوند منی که اصلا حال نداشتم برا نماز بلند شم امروز با کلی حس و حال عجیبی بیدار شدم.. اول گوشیو برداشتم شماره تمام دوستام پاک کردم فقط نیما بود و خانوادمون و اتنا بعت رفتم وصو گرفتم مثل دیشب یوا شکی که کسی نفهمه..
🦋به نام خدای یکتا 🦋 🌼 📚 _______________________ آروم رفتم سمت اتاقم.. مهر نماز نداشتم. باز رفتم بیرون.. یه سجاده کوچیک بود همونو برداشتم برگشتم به اتاق، +هی آرمان؟! (وااای نرررگس اه آرمان نیگین دیگه من امیر محمددددممممم سجاده رو پرت کردم زیر تخت وافعا از اسمم بدم اومد اه)))) _چیه! +چکار میکنی؟! _هیچی +چرا هی میای میری؟ _کجا اومدم رفتم؟! +خودم دیدم دو بار رد شدی رفتی _هیچی همینجور... +ولش کن اصلا آرمان...... _زهر مارررو آرمااان +چییییی چرا داد میزنی؟! چیشدی! (روم نمیشد بگم منو ارمان صدا نکن _هیچی ببخشید جانم بگو +چرا اینکار کردی خب؟! _ببخشید دفعه اخرم بود +تو از کی تاحالا معزرت خواهی یاد گرفتی😂 _از الان😂 گوشیت داره زنگ میخوره +آرمان ارسلان یا همیشه به من پیام میده یا زنگ میزنه من چکار کنم.. الانم همونه _به چه حقی!!!! چکارته مگه؟!!! پسر اینقدر بی شعوووورررر تو مگههه محرمی بهش چرا زنگ میزنهه نررررگس؟! این موقع شب؟!!!!!!!!! +بخدا.... _بده من جواب بدم یا بزن رو بلند گو +ارمان الان صبحه😂 ‌_هوا هنوز تاریکه پس شبه +10 دقیقه دیگه خورشید طلوع میکنه. _یعنی دهدقیقه دیگه نماز قضا میشه اره؟! +بلی دوباره زنگ زد ارمان _بزن رو اسپیکر -الووو!! +سلام -سلام نرگس خوبی +ممنون -بیداری؟! +بله -بله برا عروسه😂 +اره -زنگ زدم بیدارت کنم ببینم نماز خوندی یا نه😂 +ممنون -نمیخوابی دیگه؟! +چرا الان میرم بخوابم -نرگس ما شب میایم خونتوننن (همین جور کہ داشت حرف میزد گوشیو قطع کردم ... بلاکش کردم ... جلو خود نرگس ...) _نرگس این مگه چکارته اینجوری باهات صحبت میکنه ؟؟ +بابا میگفت پروعه😂 _اصلا ربط به پرویی نداره این چطور پسریه که نمیدونه شما به هم نامحرمین؟؟؟؟؟ والا اونایی که یه صیغہ محرمیت بینشون خونده میشن اینقدز بی شخصیت نیستن .. فکر نمیکردم این پسره اینقدر اشغال باشه.. +نسما این دیگه داره شوهرم میشه .. نباید فوش بدی .. چرا بلاکش کردی؟؟ _چرا بلاک نکنم ؟؟ هنوز هیچی معلوم نیست که شوهرت میشه یا نه خوشحال نباش +نیستم . تو از کجا میدونی شوهرم نمیشه ؟ _نظر داداشت مهم نیست ؟؟؟؟؟ +تا وقتی بابام هست نیازی نیست به نظرت.. _اره چون بابا میگه هر چی خودت صلاح میدونی .. +حتما میدونه عقل دارم _خیلی داری تند میری نرگس تو اگه عقل داشتی بہ نامحرم رو نمیدادی همه اینا تقصیر خودته ااگه الانم من امیر علی بودم نظرم مهم بود _اولن تو از کجا میدونی ما نامحرمیم بله چون امیر علی برام تایین تکلیف نمیکنه که اینو بلاک کن با این گرم نگیر با اون حرف نزن ... تو اصلا چی میدونی شاید بابا میدونسته ..چرا اینقدر زود قضاوت میکنی ؟؟شاید قبلش از بابا اجازه گرفته باشه .. ارمان تا وقتی بابا هست نمیخوام برام غیرتی شی .. _ممنون نرگس جان نرگس رفت بیرون چند دقیقه دیگه نماز قضا میشد در اتاقمو قفل کردم ایستادم که نماز بخونم گفتم دورکعت نماز صبح شک داشتم دورکعته زدم اینترنت مطمئن شدم دورکعته .. یه بار نگاه پردم ببینن چطوری میخونیم که یادم نره وسط نماز اسون بود فقط یکم داخل تسبیحات اربعه مشکل داشتم که اونم نمیخواست الان بگم .. نماز خوندم واقعا ارامش داره موقع نماز همش احساس میکردم یکی داره نگام میکنه ولی نمیدونستم از کدوم طرف خوشحال بودم از دست نرگس ناراحت شدم .. ولی خب متنی دیشب خوندم نوشته بود ادمایی که فکر میکنن خدا دوسشون داره و خودشون همش به فکر خدان و از گناه میترسن هیچ وقت نگران نیستن .. به رو خودم نیاوردم .. گرفتم خوابیدم .... نرگس))) حرفای ارمان چقدر چرت بود اصلا خودت به چه حقی میگیری این بد بختو بلاک میکنی. ولی خب جوابشو دادم..😂 ارسلان رو از بلاکی در اوردم منتظر زنگ یا پیامش موندم زنگ زد بالاخره +الو سلام ؟ -معلوم هست چته😕 گوشیو قطع میکنی. بلاک میکنی؟؟؟ ناراحتی همین الان بگو ..نرگس منو حیرون نزار.. نمیخوای منو بگو .. بگو ما شب نمیاییم خواستگاری..
🦋به نام خدای یکتا 🦋 🌼 📚 ________________________ +میخواستم امتحانت کنم اصلا -اقاااا😐 +من تاحالا کسیو بلاک نکردم -حتی اونایی که مزاحمت میشن 😂 مثل من +من که مزاحم ندارم ‌-من بوقم؟! 😂 +فکر میکنی مزاحممی؟! -اره😂 +طرز افکارت اشتباه ست -نه بابا اگه نبودم بلاک نمیشدم +اقا 😐 من دارم میگم تاحالا کسیو بلاک نکردم.. نارحت شدی؟! -من از دست تو ناراحت نمیشم 😂 +تو چت کردن من شما بودم الان شدم تو؟! -نه تو همیشه شمایی😌😂 چه اینجا چه تو چت 😂 +کاملا متوجه شدم -خیلی میترسم 😂 +از؟؟؟ -اینکه شب که اومدیم بگب من این پسره رو نمیخوام😂 +اشکال نداره به تَرست ادامه بده -ممکنه😳 +چی؟! -زنم نشی؟ +هر چی صلاحه خداست -صلاح خدا این که ازدواج کنیم +خب ازدواج میکنیم -خب اگه صلاح خدا نباشه این ازدواج‌؟! +خب ازدواج نمیکنیم -چی؟! نرگس من الان شش ماه از زندگیو گذاشتم پاتو خیلی،ظلمه که نخوای ازدواج کنی +شش مااااههه؟! شما الان سه ماه نیست که به من گفتی.. -اره الان سه ماه گفتم اما خب این سه ماه شو گفتم تو از قبلش چی خبر داری؟؟؟ شابد قبلش از شش ماهم بیشتر بوده که من میخواستم بیام بهت بگم.... +واقعا.. (داشتیم حرف میزدیم نمیدونم چرا قطع کرد.. ‌‌احتمالا مشکلی براش پیش اومد.. بعد از صبحانه خوردن آرمان نمیدونم کجا رفت از مامانم خداحافظی کرد به منم اصلا محل نمیزاشت بدرک فکر میکنه همه کاره ی.. +مامان؟! -بله؟ +من برا شب استرس دارم. -استرس برا چی +نمیدونم -اینجوری نبوی نکنه نرگس خانم دوسش داری😂 +نه دوست داشتن نیست مامان اون منو ددست داره.. من مطمئنم.. -از کجا مطمئنی +الان سه ماه منتظر جواب منه بیچاره -اگه تونست نه ماه دیگه هم صبر کنه میتونی باهاش ازدواج کنی... +مامان نه ماااهههه دیگه یعنی یکسال؟؟ -یکسال زیاده؟! +کمه؟! -اگه عاقش واقعی باشه دوسال منتظر میمونه سه سال منتظر میمونه.. +مامان عاشقی نیست بخدا فقط دوسم داره -امیر حسینم دوست داشت الان چند ساله گفته ‌+اون فرق داشت ‌-الان نظر اصلیت چیه؟؟ +به نظر من پسر خوبیه .. ‌‌‌-خب هر کی خواستگار تو بوده پسر خوبی بود +امیر حسین خوب بود؟!!!! -بد بود؟ +نمیدی چی میگفت؟! ‌‌-مریض مادر سخته ولش کن اون حالش خوب نبود الان اگه خوب شه شاید بیاد معذرت خواهی کنه ازت.. شاید بیاد باز خواستگاری +چییی؟؟؟مامان بخدا من میخوام با امیر حسین ازدواج کنم.. داداشمهههه. تا این خوب شه من ازدواج میکنم.. ‌-با ارسلان؟! +با کی خب؟! -نرگس صبر کن زود تصمیم گیری نکن صبر کن حرف بزنین.. صبرکن ببین نظر خانواده چیه.. +نظر خانواده که مشخصه بابا که میگه هر چی صلاح خودته امیر علیم میگه هر جور راحتی شمام که نظرت نظر منه.. +پس ارمان چی؟! -اون جز آداما بحساب میاد..؟؟؟ -صبر کن بابات بیا باهات حرف بزنه
🦋به نام خدای یکتا 🦋 🌼 📚 ___________________________ بابام از سر کار اومد صدام کرد برم پیششون.. +جانم؟! -یکم از این پسره بگو +پسر خوبیه -خب؟ +همین دیگه نمیدونم باید باهاش حرف بزنم بعد بفهمم چطور پسریه.. -افرین.. نرگس امشب من اجازه نمیدم شما برین با هم صحبت کنید +چرا بابا؟!!!! -امشب بیان فقط ببینم یکم ازشون بدونیم من امشب بجات با پسره حرف میزنم اگه صلاح دونستم میزارم باهاش حرف بزنی +چرا خب؟؟ -چرا نداره دیگه. +خب ما که رفتیم خونشون دیدیمشون شماهم که اون روز باهاش حرف زدی. -اره با یک بار نمیشه تصمیم کلی گرفت که، بزار من خودم باهاش حرف بزنم +باشه راجبِ چی باهاش حرف میزنی؟ - از کی تو رو میشناسه، از کی بهت گفته، چیشد که اینقدر راحت باهات تماس میگرفت، چیشد که نگرانت بود، خیلی چیزا حالا +چرا زا امیر حسین حرف نزدین با بقیه حرف نزدی؟ -بقیه لازم نبود.. امیر حسینو خودم میشناختم.. ارسلان فرق داره +چه فرقی؟ -اصلا من حرف نمیزنم باهاش خوبه؟؟ +بابا😂چرا!؟ -خودم حرف نمیزنم آرمان میگم بره باهاش حرف بزنه اگه اومد گفت پسر خوبیه بعد تو برو باهاش حرف بزن +نه باباااا چه ربطی به ارماان دارهه اخه نظر اصلی نظر شما و مامان و امیر علیه -آرمان چی پس؟؟ +باباااا نظر اون اصلا برا من مهم نیست -اتفاقا ارمان بهتره اون بهتر میتونه تصمیم بگیره من همیشه به تصمیم گرفتناش اعتقاد دارم اینم بدون تو این خانواده ازدواج تو از هر چیزی مهم تره برا آرمان.. + نظرش برا من مهم نیست تا وقتی شما و. امیر علی هستی آرمان هیچ حقی نداره که نظر بده -حالا که اینطور شد من چیزی نمگیم میگم نظر من نظر آرمانه +باباااااا ارمان امروز رفتم یه چیز بهش گفتم کاری کرد موجب ناراحتی ارسلان شد -تو از کجا میدونی؟؟ اصلا بگذریم امشب میان یا من میرم باهاش صحبت میکنم یا ارمان بره بعدشم اگه خوب بود اجازه داری بری. باهاش حرف بزنی بعد از اینکه حرف زدین، یه عقد موقت امیر علی بینتون بخونه که طی یه مدتی محرم باشین برای شناخت بیشتر.. بعدش خرید و این چیزا بعدشم توکل به الله +یعنی صیغه محرمیت بینمون خونده شد میتونیم باهم بیرون هم بریم!!؟؟ -نه +خب محرمیم ‌-محرم باشین زنش که نیستی این عقد موقت فقط برای اینکه یه دو روزی یه بار مثلا به همزنگ بزنین اونم هر دفعه که زنگ میزنی بیشتر از 3 دقیقه طول نکشه که مبادا احساسی به وجود بیاد یا چت میکنی بعد بده آرمان حتما بخونه اطلاع داشته باشه چت کردنتونم ادمی زادی باشه فقط درمورد زندگی اینده تون حرف میزنین ببنین تفاهم دارین یانه وقتی هم زنگ زد یا پیام دادین بهم باید جدی باشی مسخره بازی درنیاری مغرور باشی و بگی داداشم کنارمه از هرجی که بهم میگی خبر داره. ‌+چشم ولی خب به هم محرمیم -بیرونم خواستین برین ارمان باید باشه +بابا😂 ارسلان منو دوست داره مطمئنم خودتون برین باهاش حرف بزنین یا امیر علی بخدا آرمان بره باهاش حرف بزنه کلا پسره رو از ازدواج کردن منصرف میکنه -همین طوری خوبه آرمان راحت میتونه باهاش حرف بزنه بخدا آرمان اگه ازدواج کنه بچش دختر بشه از منم سخت گیر تر میشه بخدا خواستوار نمیزاره بیاد داخل خونش 😂 +مگه اون میتونه ازدواج کنه😒😒 بابا ارمان به منو ارسلان حسودیش میشه -چرا شما چکار همین مگه؟ +هیچکار نامزد -نامزززززدددد؟!!!!؟؟؟!! نرگس؟! نامزد موقعی میشن که عقد دائمی بینتون خونده بشه فهیمیدی؟!؟؟؟؟ +من فکر میکردم بعد ضیغه محرمیت نامزد حساب میشیم😂 -اره😂 برا من بعد از عقد +بابا اینجور که شما میگی ما بعد از عقدم نمیتونیم بریم بیرون باید آرمان باهامون باشه😂 _نه دیگه ارمانو نمیفرسته همراهتون اما شرط میزاره براتون مگه نه علی اقا -بله شرطشم اینه که دختر منو در روز فقط حق داری سه ساعت ببینیش همون شرطایی که وقتی من رفتم خواستگاری مامانت بابابزرگت میزاشت 😂 +جدییی😂 خب شما مگه زن و شوهر نبوین؟ -اره به بابا بزرگت میگفتم بزار من یه روز با زنم برم بیرون نمیزاشت میگفت دختر من قبل از ساعت نه میاری خونه تازه قبلشم باید میگفتیم کجا میخواییم بریم خودش یه جایی رو مشخص میکرد میگفت مثلا برین فلان پارک از این ساعت تا این ساعت همین بود که من به مامانت گفتم خدا بهمون اگه دختره بده من همین جوری سخت گیری میکنم😂 +وااااای خدااااا به داد ارسلان برسهه😂😂 -از کجا معلوم داماد ارسلان باشه 😂 +بابا هست دیگه😂 _نرگس باورت میشه من تا وقتی میخواستیم برا خرید حلقه باباتو ندیده بودم😂 +واای 😂 یعنی بابا بزرگ اینا خودشون باید تصمیم ازدواج شما رو میگرفتن😂😐 -بله😂 +خدا رحتمش کنه -اره
‌‍ ‍ 🔸 بخوان دعای را که فرج نزدیک است 🌷از امام صادق (ع) روايت شده : 🔸هركه چهل صبحگاه اين عهد را بخواند، از قائم‏ ما باشد، و اگـر پيش از ظهور آن حـضـرت از دنــيا برود ، خدا او را از قــبـر بيرون آورد! كه در خدمت آن حضرت باشد،و حق تعالى‏ بر هر كــــلمه هزار حسنه به او كرامت فرمايد،و هزار گناه از او محو سازد،و آن عـهـد اين است: 🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸 ✨اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.✨ ✨اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.✨ ✨اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِککک حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ،✨ ✨وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِک عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.✨ سه بار به روی پای راست خود می زنی و هر بار می گویی 🍃 الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ 💚 یـا مـهـدی (عـج) 💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَرَج 🌸🍃💐🌸🍃💐🌸🍃💐🌸🍃💐 ما عشق یوسف زهرا به دل داریم. با ما همراه باشید 👇🏻 eitaa.com/etyhhbi
دعای🌊 دعای🍀 ◗خدایـافـرج‌مہـدےرابرسـان eitaa.com/etyhhbi