بسم الله الرحمن الرحيم
#عید_سعید_قربان
#غلامرضا_سازگار
ای منای معرفت دل هایتان
روی جانان شمع محفل هایتان
در هوالهو خویش را فانی کنید
عید قربان است قربانی کنید
مشعر و خیف و منی را بنگرید
با نگاه دل خدا را بنگرید
سینه نورانی، نفس ها مشک خیز
چشم ها چون ابر رحمت اشگ ریز
خاک با مشک و عبیر آمیخته
اشگ مهدی در بیابان ریخته
ای منی آهنگ دیگر ساز کن
دفتر اسرار خود را باز کن
وصف آن پیر خدا جو را بگو
قصّه ی قربانی او را بگو
عشق اینجا خودنمایی می کند
مرگ دائم دل ربائی می کند
کارد لرزد در کف دست پدر
روح رقصد در تن پاک پسر
بوسه های تیغ روی حنجر است
یا نوازش های دست هاجر است
عشق می جوشد به رگ های خلیل
تیغ می گوید که یَنهانی جلیل
دوست بهر دوست خود را ساخته
تیغ اینجا رنگ خود را باخته
الله الله همّتی کن جبرئیل
تا بگیری تیغ از دست خلیل
این که کرده جان خود تسلیم دوست
لحظه ای، آنی نمی گنجد به پوست
در جبینش نور احمد را به بین
دیده بگشا و محمّد را به بین
ای قضا زامر خدا تعجیل کن
خلق را قربان اسماعیل کن
ای فلک دست دعا از دل برآر
ای ملک از عرش قربانی بیار
آی حُجّاج این ندا را بشنوید
بشنوید اینک خدا را بشنوید
در منی از سوی ربّ العالمین
گوسفند آورده جبریل امین
کای خلیل از تو پذیرفتیم ما
امتحان بود آنچه را گفتیم ما
کردی اجرا آنچه را ما خواستیم
بر خلیلیّت تو را آراستیم
هر چه هست و نیست در فرمان ماست
تیغ در دست تو، حکم از آنِ ماست
بنده گی کردی خلیل ما شدی
همدم بی جبرئیل ما شدی
این ذبیح ماست رویش را ببوس
تیغ بگذار و گلویش را ببوس
گر چه طفلت تیغ ما را مشتری است
آنکه باید ذبح گردد دیگری است
او سرا پایش نشان هر بلاست
قتلگاهش در منای کربلاست
پیش از آن کآید وجودت در وجود
بوده بر سجّاده ی خونش سجود
پیش تر از خلقت این روزگار
کرده اسماعیل ها بر ما نثار
تو خلیل مایی امّا او ولی است
نام زیبایش حسین بن علی است
عشق تا شام ابد مرهون اوست
اشگ «میثم» ها نثار خون اوست
ــــــــــــــــــ
بسم الله الرحمن الرحيم
#عید_سعید_قربان
#غلامرضا_سازگار
عید قربان است یـا عیـد عنایـات خداست؟
عید عشق و عیـد ایثار و مناجات و دعاست
ذات حق با میهمـانانش گرفتـه جشن عیـد
مرکـز ایـن جشـن نورانـی بیابـان منـاست
هر کجا رو آوریم و هـر طرف چشم افکنیم
خیمـۀ حجـاج بیـتالله پیش چشـم ماست
نـور از هر خیمـه میتابـد بـه بـام آسمـان
خیمهها بیتالله و اشک و مناجات و دعاست
حاجیـان دارنـد بـر سـر شـوق ذبح گوسفند
قصد هر یک کشتن دیو هوس، گرگ هواست
ای خوش آن حاجی که در آن سرزمین کرده وقوف
خوشتر آن حاجی که جای او در آغوش خداست
جان من قربان آن حاجی کـه زیـر خیمهها
چشم او گریان به یـاد خیمههای کربلاست
پیشتر از دید چشمم خیمه میآید به چشم
ای منا پاسخ بده، پس خیمۀ مهدی کجاست؟
حاجیان در هر نفس دارند از هم این سؤال
پس کدامین خیمهگاه مهدی موعود ماست
این صدای گریۀ مهدی است میآید به گوش؛
یا صـدای نالۀ «العفـو» ختمالانبیـاست؟
نالـۀ جانسـوز «یــااللهِ» ختـمالمـرسلین
یا صـدای گریـۀ شوق علی مرتضـاست؟
یا امـام مجتبا صـورت نهـاده بـر زمین؛
یـا نـوای آسمـانسـوز قتیل نینـواست؟
یکطرف آمـاده ابـراهیم، بـر ذبـح پسـر
یکطرف تسلیم، اسماعیل از بهـر فداست
جان من قربـان آن حاجی که قربانگاه او
گاه نهـر علقمـه، گـه در کنـار قتلگاست
جان من قربان آن حاجی که ذبح حجّ او
طفل شیـر و نوجوان و پیرمرد پارساست
حاجیان سر میتراشند و عـزیز فـاطمه
در منای دوست میبینم سرش از تن جداست
جان من قربان آن حاجی که در صحرای خون
هـم قتیـلالاشقیـا و هـم ذبیـحٌ بالقفـاست
جان من قربان آن حاجی که بعد از بذل جان
سر به نوک نـی، تنش پامـال سمّ اسب هاست
جان من قربان آن حاجی که در این حجّ خون
مـروۀ او قتلگـاه او، صفـا طـشت طـلاست
گریه کن «میثم» بر آن حاجی که اجر حجّ او
گاه سنگ و گه سنان، گه تیغ، گه تیرِ جفاست
بسم الله الرحمن الرحيم
#عید_سعید_قربان
#غلامرضا_سازگار
▶️
عید قربان است ای یاران گل افشانی کنید
در منای دل وقوف از حج روحانی کنید
تا نیفتاده است جان در پنجۀ گرگ هوا
گوسفند نفس را گیرید و قربانی کنید
سنگ ها از مشعر وصل الهی کرده جمع
جنگ با شیطان و ترک فعل شیطانی کنید
بانگ لبیک از درون آرید بیرون تا به تن
حلۀ احرام از انوار ربانی کنید
در مسیر وجه ربّک پای جان بگذاشته
گام اول در هوالهو خویش را فانی کنید
پای تا سر ذکر حق گردیده در عین سکوت
گفتگو با ذات پاک حی سبحانی کنید
از سر من، موی بتراشید و محو هو شوید
تا همه لبریز از نور جمال او شوید
شستشو کن روح را در چشمه عین الیقین
حلۀ احرام پوش از شهپر روح الامین
پاک کن آیینه را از زنگ تزویر و ریا
تا شوی سر تا قدم آیینة حق الیقین
گردن تسلیم اسماعیل را در زیر تیغ
تیغ ابراهیم را بر حلق اسماعیل بین
تیغ از الماس در دست پدر برنده تر
ای عجب نازک تر از گل آن گلوی نازنین
نه گلو بشکافت نه آن کارد حنجر را برید
هم پسر گردید محزون هم پدر شد خشمگین
پای تا سر شعله شد فریاد زد کای تیغ تیز
از چه کندی می کنی در امر رب العالمین
تیغ گفتا کای سراپا گشته از محبوب پر
تو به من گویی ببر اما خدا گوید نبر
ناگهان آمد ندا از جانب رب جلیل
مرحبا ای عزم تو اخلاص و صدقت را دلیل
تا بماند نور ختم المرسلین در صلب تو
فدیه آورده است بر فرزند پاکت جبرییل
ما پذیرفتیم از تو ذبح فرزند تو را
تو خلیلی تو خلیلی تو خلیلی تو خلیل
ما تو را در بوته اخلاص کردیم امتحان
ما تو را دادیم تا صبح جزا اجر جزیل
هم تو بیرون آمدی از آزمایش رو سفید
هم جلال و عزت تو کرد شیطان را ذلیل
کشتن فرزند با دست پدر سخت است سخت
چون جمال دوست دیدی این بلا آمد جمیل
تا ز چشم ابر آید بارش رحمت فرود
بر تو و بر هاجر و فرزند دلبندت درود
ای خلیل الله اسماعیل تو از آن ماست
تا قیامت زنده این سنت به صحرای مناست
غم مخور گر زنده برگردید اسماعیل تو
مقتل ذبح عظیم ما منای کربلاست
فرق ها دارند با هم این ذبیح و آن ذبیح
این سرش بر سینه تو، او سرش بر نیزه هاست
حلق اسماعیل تو دارد خراش از خنجری
حنجر او پاره پاره از دم تیغ جفاست
جسم اسماعیل تو چون روح در آغوش تو
پیکر مجروح او از سم اسبان توتیاست
ذبح تو سیراب بود و مثل گل شاداب بود
ذبح زهراعلیها سلام با لب عطشان سرش از تن جداست
ای خلیل ما بود تا سیل اشکت در دو عین
آب شو چون شمع سوزان گریه کن بهر حسین
کیستی تو مروه و سعی و صفایی یا حسین
بیت و رکن و مشعر و خیف و منایی یا حسین
تو طوافی تو مطافی تو نمازی تو دعا
تو ذبیحی تو ذبیحاً بالقفایی یا حسین
آب زمزم تشنه لعل لب خشکیده ات
تو هزاران خضر را آب بقایی یا حسین
خون تو جاری است در رگ های احکام خدا
بلکه خود خون خدا، خون خدایی یا حسین
تو حسینی تو حسین کل خلق عالمی
تو شهیدی تو شهید کربلایی یا حسین
تو تمام مصحفی، آیات زخم پیکرت
تو کتاب انبیا و اولیایی یا حسین
آفتابا بر سر خلق دو عالم سایه ای
نخل "میثم" از کتاب زخم هایت آیه ای
ــــــــــــــــــ
#حضرت_عبدالعظیم
ای به شهر ری مزارت رشک جنات النعیم
آیت عظمای حق نجل الحسن عبدالعظیم
آفتاب فاطمه چشم و چراغ اهل بیت
منشأ فضل و کرامت صاحب لطف عمیم
هم شریف ابن شریف ابن شریف ابن شریف
هم کریم ابن کریم ابن کریم ابن کریم
قبلۀ دل کعبۀ اهل ولایی نی عجب
گر زند بیت الحرامت بوسه بر خاک حریم
در پی احیای دل کار مسیحا می کند
بامدادی گر وزد از تربت پاکت نسیم
زائر قبر تو یعنی زائر قبر حسین
خادم کوی تو یعنی خادم حجر و حطیم
شهر ری تا متکی بر آستان قدس تو است
تا قیامت نیستش از فتنۀ بیگانه بیم
نی عجب گر سائل درگاهت از احسان کند
دامن طفل یتیمی را پر از در یتیم
چارمین نجل کریم اهل بیتی میتوان
هشت جنت را ببخشایی به شیطان رجیم
طلعت نورانیت مرآت الله الصمد
طاق ابروی تو بسم الله رحمان الرحیم
مظهر توحیدی و در بیت دل داری مقام
آفتاب عرشی و در شهر ری گشتی مقیم
شاهراه زائرت "انا هدیناه السبیل"
چل چراغ تربتت شمع صراط المستقیم
بر مشام جان دهد در هر نفس عطر حسین
هر کجا آرد نسیم از تربت پاکت شمیم
اینکه من امروز می گردم به دور تربتت
مرغ جانم زائر کوی تو بوده از قدیم
دست من گر کوته است از مرقد پاک حسین
یافتم از تربتت اینجا همان فوز عظیم
هر که در این سرزمین بر خاک تو صورت نهاد
در ثواب زائران کربلا گردد سهیم
خورده از اول دل «میثم» گره بر مرقدت
وصل اجداد تو خواهد از خداوند کریم
#غلامرضا_سازگار
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین
#حضرت_زینب_ولادت
امشب علی ولیمه به خلق جهان دهد
امشب زمین فروغ به هفت آسمان دهد
امشب خدا تجلّی خود را نشان دهد
با خطّ نور، بر همه خطّ امان دهد
امشب خدا به کوثر خود داد کوثری
در بر گرفته فاطمه زهرای دیگری
باید دوباره خلقت پیغمبری چنین
آرد ز کعبه بنت اسد حیدری چنین
بخشد خدا به ختم رسل کوثری چنین
کز دامنش ظهور کند دختری چنین
او جلوهء خدیجه به چشم پیمبر است
زین اب است و ام ابیهای حیدر است
صبر است سربلند که این مادر من است
قرآن دهد شعار که احیاگر من است
بالد به خویش فاطمه کاین دختر من است
نازد به او حسین که این خواهر من است
با خون نوشته اند شهیدان مکتبی
زینب حسینی است و حسین است زینبی
یک مصطفی کرامت و یک فاطمه جلال
یک مرتضی ولایت و یک مجتبی کمال
یک کربلا مجاهده یک پنجتن جمال
بر صبر او درود خدا و رسول و آل
تنها فهیمه ای که ندیده مفهمه
از کودکی است عالمهء بی معلمه
ام الکتاب صبر و رضا کیست؟! زینب است
فصل الخطاب کرب و بلا کیست؟! زینب است
فریاد خون خون خدا کیست؟! زینب است
آیینۀ حسین نما کیست؟! زینب است
آمد گلی که خون خدا پایبست اوست
گلبوسه های دست خدا روی دست اوست
زهراست جان احمد و این جان فاطمه است
ریحانۀ محمد و ریحانِ فاطمه است
طاها و قدر و کوثر و فرقان فاطمه است
گویی تمام وحی به دامان فاطمه است
بسیار زن که صابر و نستوه بوده است
کی مثل او رایت جمیلا سروده است
آیات نور معنی سیمای زینب است
چشم حسین محو تماشای زینب است
إعجاز وحی نطق دل آرای زینب است
تفسیر فتح خطبهء غرای زینب است
وقت سکوت هم نفسش انفجار بود
شمشیر اگر نداشت دمش ذوالفقار بود
وقتی گشوده شد لب اسلام پرورش
وقتی خطابه خواند همانند مادرش
وقتی که گفت از پدر و از برادرش
کوفه دوباره دید علی را به منبرش
فخریه کرد فاطمه اینجا به زینبش
نهج البلاغه بود که می ریخت از لبش...
بدر منیر و شمس ضحای علی تویی
بعد از بتول عقده گشای علی تویی
آیینهء تمام نمای علی تویی
یادآور صدای رسای علی تویی
با خطبهء تو پردهء ظلمت دریده شد
از حنجرت صدای محمد شنیده شد
بر شکر قتلگاه تو از داور آفرین
بر استقامت تو ز پیغمبر آفرین
بر ذوالفقار نطق تو از حیدر آفرین
بر خطبهء دمشق تو از مادر آفرین
زهراست کوثر نبی و کوثرش تویی
شهر شهادت است حسین و درش تویی
تو کیستی فروغ چراغ هدایتی
تو لنگر سفینهء نوح ولایتی
مکتب نرفته بحر عمیق روایتی
تو در مقام صبر و رضا فوق آیتی
تنها نه صدر سورهء مریم به شأن توست
در صبر هرچه آیهء محکم به شأن توست....
#غلامرضا_سازگار
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین
⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️
#حضرت_زینب_ولادت
سـلام فاطمـه مـرآت داور آوردی
زهی که خون خدا را پیمبر آوردی
ببـال کوثـر احمد که کوثر آوردی
بـرای حیـدر کـرار، حیـدر آوردی
به روی دامن تو شیرْدخت شیرِخداست
درون سینـۀ او قلـبِ سیدالشهداست
فرشتگان همـه از جـای خـود قیـام کنید
کنــار فاطمــه بــر زینب احتــرام کنید
به خاک مقدمشان سجده صبح و شام کنید
همــه بــه فاطمـه و دخترش سلام کنید
پیمبر آمده یا حیدر است این دختر؟
بگـو که فاطمۀ دیگر است این دختر
چـه دختـری که جلال پیامبـر دارد
ز خردسالی خـود صـولت پـدر دارد
بـه سیـدالشهـدا الفتــی دگـر دارد
از آن جمال، محال است چشم بردارد
فقط نه محو جمالش نبی شده امشب
حسینِ فاطمـه هم زینبی شده امشب
نبی به یاد خدیجه است محـو دیدارش
نشان بوسـۀ زهــرا بــه مـاه رخسارش
عفـاف و عصمت و ایثار، جنس بازارش
فقط به روی حسین است چشم بیدارش
هنوز شیر ننوشیده ذکر حق سخنش
ز شیـر بهتـر، نـام حسین در دهنش
کسـی کــه بــر سر عالم علم زند این است
کسـی کــه حکـم خـدا را رقم زند این است
کسی که نقش شیاطین به هم زند این است
کســی کـه شعله به کاخ ستم زند این است
شکوه حیدریاش بین، مگو که حیدر نیست
خطابهخوانــی او کــم ز فتـح خیبر نیست
چو ذوالفقار، زبانش به خطبه کرار است
حجـاب فاطمه از چادرش نمودار است
مقـــام امابیهـــاییاش ســزاوار است
نمــاز نافلـهاش را خـدا خریـدار است
زهی نمـاز شب آن حقیقت زهرا
که سیدالشهدا گفتش التماس دعا
تو کیستی که علیگونه رهبری کردی
تو مثـل فاطمـه اسـلامپروری کردی
به عزم و همت و ایثار، مادری کردی
تو بـا امــام شهیــدان برابـری کردی
حسین، فلک نجات است و ناخداش تویی
علــی زبـان خـدا باشـد و صداش تویی
سلام بر تـو که تـو هم فرشتـه هم بشری
سلام بر تو که در صبـر، مادر و پدری
سلام بر تو که بر هفت شهر نور، دری
سلام بر تو که در بحر معرفت گهـری
خدا برات شهادت نوشته با قلمت
سلام بر شهدای مدافع حرمت
تو مـادر شهــدا تــا قیامتــی زینب
تو آسمــان جــلال و کرامتــی زینب
تــو پاســدار مقــام امامتــی زینب
قدت خمید، ولی راست قامتی زینب
تو با شهامت و صبرت، حسینی و حسنی
حسینی و حسنی، نـه، تمـامِ پنج تنی
#غلامرضا_سازگار
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_مناجات
ای بهشتِ قُربِ احمد، فاطمه!
لیلةالقدر محمد، فاطمه!
ای خدا مشتاقِ یارب یاربت
ای سلام انبیا بر زینبت
عالم خاکی، محیط غربتت
آفرینش، گشته گم در تربتت
کاروانِ دل، روان در کوی تو
قبلۀ جان محمد، روی تو
مشعل شبهای احیای علی
نقش لبخندت مسیحای علی
خلق عالم، سائل و روزیخورت
لیف خرما وصلههای چادرت
ای سه شب بیقوت و، از قوت تو سیر
هم یتیم و هم فقیر و هم اسیر
وحی، بی ایثار تو کامل نشد
هل اتی، بینان تو نازل نشد
آن که خاک مقدمش جان همه...
گفت: جان من، فدای فاطمه!
ای که در تصویر انسان زیستی
کیستی تو؟ کیستی تو؟ کیستی؟
فوق هر تعریف و هر تفسیر هم
پاکتر از آیۀ تطهیر هم
ای سجود آورده بر پای تو سر
ای خدا هم از نمازت مفتخر
مرتضی را محو صحبت کردهای
غرق در دریای حیرت کردهای
مدح تو کی با سخن کامل شود
وحی باید بر قلم نازل شود
آسمانیها مسلمان تواند
بندۀ مقداد و سلمان تواند
آنچه هست و نیست فیض عام توست
خوشترین ذکر امامان، نام توست
از نبی تا حضرت مهدی، همه
ذکرشان یا فاطمه یا فاطمه
ای گدا با کوه غم، خرسندِ تو
حلِّ صد مشکل ز گردنبندِ تو..
شمع جمع اهل محشر چهر توست
مُهر هر پرونده مُهر مِهر توست
جز تولای تو دستآویز نیست
بی تو رستاخیز، رستاخیز نیست
دستگیر خلق در محشر تویی
منجی و بخشنده و داور تویی
محشر از فیض تو گلباران شود
عفو، مشتاق گنهکاران شود
صحنۀ محشر همه پابست توست
اختیار نار و جنت دست توست
مِهر تو روز قیامت هستِ ماست
ریشههای چادرت در دست ماست
روز محشر کار ما با فاطمهست
نقش پیشانی ما یا فاطمهست
بیکسیم و جز تو ما را نیست کس
روز وانفسا تو را داریم و بس
از کرامت بر جبین ما همه
ثبت کن «هذا محبُ الفاطمه»...
✍ #غلامرضا_سازگار
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_ولادت
مادر ماه بنیهاشم! قمر آوردهای
نخل امید ولایت را ثمر آوردهای
بحر موّاج کرامت را گهر آوردهای
کلک صنع کبریایی را اثر آوردهای
هر چه در وصفش بگویم خوبتر آوردهای
بر امیرالمؤمنین زیباپسر آوردهای
این پسر شمشیر و شیر عترت پیغمبر است
پای تا سر حیدر است و حیدر است و حیدر است
این پسر، دست علی، دست علی، دست خداست
این پسر، یک مطلع الانوار مصباح الهداست
این پسر، تا حشر، ثاراللّهیان را مقتداست
این پسر، قربانی کوی حسین از ابتداست
این پسر، دست خدا با دستِ از پیکر جداست
این پسر، روح حسین ابن علی «روحی فدا»ست
این پسر، ماهیست در بین دو مهرِ فاطمه
این بُوَد باب الحسین و باب حاجات همه
بیت مولا، باغ جنّت، یاسمن، عباس توست
روح غیرت، جان آزادی به تن، عباس توست
هاشمیّون را چراغ انجمن، عباس توست
وارث شمشیر و دست بوالحسن، عباس توست
ملجأ و باب المراد مرد و زن، عباس توست
بتشکن: مولا علی، لشکرشکن: عباس توست
این خداوند ادب، عبد خداوند است و بس
در شجاعت، در وفاداری، نظیرش نیست کَس
کیست عباس؟ آن که وجه الله محو روی اوست
آل هاشم را همه دل در کمند موی اوست
غرق گل از بوسۀ دست خدا بازوی اوست
ذوالفقار فاتح خیبر، خم ابروی اوست
نخل سرسبز ولایت، قامت دلجوی اوست
آبروی آبرومندان ز خاک کوی اوست
از دل گهواره تا امواج خون در علقمه
لحظهای غافل نگردید از حسین فاطمه
آفتاب طلعتش، خورشید رخسار حسین!
دیدن رخسار او، تکرار دیدار حسین!
از شب میلاد، بودش دل، گرفتار حسین!
نقد جان در دست و سرگردان به بازار حسین!
با سر و با دست و چشم و تن خریدار حسین!
حامی و سردار و سقّا و علمدار حسین!
با وجود آن که خود مظلوم ظالمسوز بود
مثل حیدر عابد شب بود و شیر روز بود
مادر سادات زهرا خوانده خود را مادرش
حیدر کرّار میخواند حسین دیگرش
عمّۀ سادات میبالد که باشد خواهرش
ایستاده با ادب حتّی ادب در محضرش
آفرینش تا قیامت تشنهکام ساغرش
حاجت کونین جوشیدهست از خاک درش
در حریمش اکتفا کردن به یک حاجت کم است
کم مخواه از او که او باب المراد عالم است
او که با ماه جمالش عالمآرایی کند
او که بر خاکش، "سرافرازی" جبینسایی کند
او که بی وی، "عشق" هم احساس تنهایی کند
او که بر خیل شهیدان نیز آقایی کند
آل عصمت را ز اشک دیده سقایی کند
خون خود را وقف بر گلهای زهرایی کند
جسم و جان و چشم و دست و سر دهد در راه دین
گل کند تقدیم ثارالله از زخم جبین
اوست سقایی که در آغوش دریا سوخته
هم زده آتش به دریا، هم به صحرا سوخته
همچو شمعی در شرار دل سراپا سوخته
آب گشته در میان آب و تنها سوخته
مشک هم از اشک آن لبْتشنهسقا سوخته
مثل تصویرِ لبِ فرزند زهرا سوخته
اشک صد ایّوب میجوشد به یاد صبر او
تا قیامت آب میگردد به دور قبر او
ای خدا را تیغ بران در نیامِ اهلبیت!
ای علی را شیر غران در کنام اهلبیت
ای به رخسارت تجلاّی تمام اهلبیت
ای مقامت در صف محشر مقام اهلبیت
هم به «نفسی انت» فرمودت امام اهلبیت
هم به شمشیرت نوشته انتقام اهلبیت
میرسد روزی که حق را باز هم یاری کنی
باز، بازآیی و بر مهدی علمداری کنی
تشنهای و چشم ما دریا به پایت ریخته
دل رویِ دل در حریم با صفایت ریخته
فیض روح الله در صحن و سرایت ریخته
همچو باران، استجابت از دعایت ریخته
اشک ثارالله روی دستهایت ریخته
بال حورالعین بَر پای گدایت ریخته
جوشد از خاک درت اشک مناجات همه
بیشتر باشد به کویت عرض حاجات همه
مهر تو دین من، آیین من، ایمان من است
زخمهای پیکرت آیات قرآن من است
پای تا سر دردم و خاک تو درمان من است
با تو بودن از ولادت دین و ایمان من است
ذکر «یا عبّاس» درمان تن و جان من است
دست من خالی و مدحت درِّ غلطان من است
نیستم قابل که گویم «میثم» کوی توأم
هر که هستم یا ابوفاضل ثناگوی توأم
✍ #غلامرضا_سازگار
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_سجاد_ع_مدح_و_ولادت
#غلامرضا_سازگار
▶️
ای اختر تابان قمرت باد مبارک
ای مادر ایران پسرت باد مبارک
ریحانۀ خیر البشرت باد مبارک
از خوبتران خوبترت باد مبارک
-فرزند تو بر پنج قمر نور دو عین است
-با نـام علی آینـه روی حسین است
ای پیش رویت آینه شمس ولایت
ای همسر و ای مادر دو رکن هدایت
امروز خدا کرده علی بر تو عنایت
رویش کند از آینه غیب حکایت
-گل بوسه بزن بر روی این گل پسر امشب
-این جان حسین است که داری به بر امشب
این خوبترین گل زگلستان خلیل است
این آینه حسن خداوند جلیل است
این بر ملک و جن و بشر پیر و دلیل است
بیمثل بدیل است، جمیل است، جمیل است
-طوبای بهشت علوی این ثمر توست
-تبریک که میلاد یگانه پسـر توست
زیبا پسر تو پدر هشت امام است
در پنجم ماه آمده و ماه تمام است
این بر شهدا حامل خون است و پیام است
این حجّ و زکات است و صلات است و صیام است
-بـا هـر نفسش نغمـۀ تکبیر مبارک
-بر خال و خطش آیۀ تطهیر مبارک
ای نخل وجودت، ثمر یوسف زهرا
ای روی تو قرصِ قمرِ یوسف زهرا
ای پاره قلب و جگر یوسف زهرا
ای یوسف زهرا، پسر یوسف زهرا
-گلبوسه شیـرین دعـا بـر دهن تو
-آیات خـدا مـوج زده در سخن تو
ای با سخنت زنده شده جان ولایت
ای روح کتاب الله و ریحان ولایت
پیغامبر خون شهیدان ولایت
از اشک شبت سبز گلستان ولایت
-تو خون خدا در بدن خون خدایی
-فریـاد خروشـان تمــام شهـدایی
ای مرغ سحر مست مناجات شب تو
پیوسته دعا بوسه نهاده به لب تو
بال و پَرِ پرواز دعا تاب و تب تو
ای وحی خدا بال زده در طلب تو
-وصف تو شده زینت آیات شریفه
-از متن مناجات تو داریم صحیفه
ای وجه تو بر وجه خدا منظر دیگر
سجاده خاکت دل شب سنگر دیگر
مارا نبود غیر شما یاور دیگر
برما نگشودند جز این در، درِ دیگر
-ما در دو جهان بنده فرمان شماییم
-در موج بلا دست به دامان شماییم
ما راست گدایی و شما راست کرامت
داریم همه عمر به کوی تو اقامت
ای بر همه ملک الهیت امامت
یک حرف ز قد قامت کرده قیامت
-جن و بشر و حور و ملایک همگان گوش
-با صوت مناجات تو دادند زکف هوش
رخسار تو هنگام دعا سوره نور است
سروِ قدِ تو سبزتر از نخلۀ طور است
ما را همه جا با نفست فیض حضور است
بی روی گلزار جنان خانه گور است
-در دیده آن بنده که پاکیزه سرشت است
-دامان بقیع تو بهشت است، بهشت است
ای بر تو درود از نبی و از علی و آل
ای سرو قدت وقت مناجات شده دال
ای روح عبادت زده بر دور سرت بال
کی مثل تو با بودن در بند کُند حال
-کی مثل تو در حال چهل روز اسیری
-در سلسله بر سلسله ها کرده امیری
تو حج و زکاتی و صلاتی و صیامی
تو یک تنه در شام بلا فاتح شامی
در گوشۀ ویرانه سرا عرش مقامی
آری تو امامی، تو امامی، تو امامی
-هر چنـد که در ابـر، رخِ مـاه بگیرد
-مـه چهرهگشایـی کند و ابـر بمیرد
ای جان دو عالم، همه عالم به فدایت
ای جن و بشر یکسره محتاج دعایت
ما دست گشودیم به دامان ولایت
«میثم» متحیّر که چه گوید به ثنایت
-ما را چه رسـد نزد شمـا مدح سرایی
-بهتر که گشاییم سویت دست گدایی
@ewwmajmamolodi
#دهه_فجر
#سالگرد_پیروزی_انقلاب_اسلامی
عید بهار سرخ فجر انقلاب است
گلهای پرپر گشته را فصل گلاب است
خورشید پیغام آورد با خندهی نور
چشم همه روشن که عید آفتاب است
عید رهایی عید عزت عید ایمان
عید حیا عید شرف عید حجاب است
عید همه مستضعفان عید تو و من
عید امام و عید امت عید بهمن
بهمن که در سردی بسی گرمی به ما داد
بهمن که چون نور روز گیتی را صفا داد
بهمن که داغ سینهسوز باغبان را
با عطر انفاس مسیحایی شفا داد
بهمن که با بگسستن بند اسارت
سر خط آزادی به دست ما خدا داد
بهمن بهار لالهگون خنده و اشگ
بهمن که فروردین به دامانش برد رشک
دست خدا با خون به خاک ما نوشته
بگریخت دیو، اینک بهشت، اینک فرشته
اهریمن طاغوت با ضعف و زبونی
چون عنکبوت افتاده در تاری که رشته
از کربلای کشور ایران بچیند
محصول بذری را که ثارالله کشته
اینک خدا امام را به عالم برتری داد
بر کودک ما هم مقام رهبری داد
دیگر از آن شبهای ظلمانی خبر نیست
دیگر بجز خورشید اینجا جلوهگر نیست
هان ای شهیدان به خونآغشته خیزید
که امروز در ما از شما کس زندهتر نیست
در باغ سر سبزی که از خون آب دادید
نخلی به غیر از نخل قرآن بارور نیست
چون لاله بر هر دل هزاران داغ دیدیم
تا میوهی آزادی از این باغ چیدیم
اینک شده بهمن بهاران در بهاران
گردیده دامان زمستان لالهباران
در پرتو خورشید قرآن گشت روشن
فکر جوانان چون دل پیر جماران
با اشگ شادی از سر مژگان فرو ریخت
آن خارهای سالها در چشم یاران
در هر قدم چندین چراغ راه داریم
قرآن و ثارالله و روح الله داریم
دشمن به نابودی ما بگرفت تصمیم
با حربههای کهنه تهدید و تحریم
آن حربهها افتاد از کار و نیفتاد
یک لحظه پای عزم مادر دام تسلیم
سر دادن بر حکم ظالم تن ندادن
ما را محمّد (ص) داده از آغاز تعلیم
لا گفته و بر هر بلا گردن نهادیم
در شعب بوطالب مقاوم ایستادیم
باید شمردن عید بهمن را گرامی
باید گرفتن جشن آن با شادکامی
باید به موسای زمان تبریک گفتن
کاری وادی ایمن تهی شد از حرامی
باید بر این ارض مقدس سجده بردن
هرگز مباد این خاک را بی احترامی
زین سرزمین بر چشم عالم نور دادیم
شور آفرینان جهان را شور دادیم
نتوان گرفتن ره صدور نور ما را
خواندند مظلومان همه منشور ما را
آن روزگار تلخ تر از زهر بگذشت
شیرین گرفته ملک عالم شور ما را
زندانی گور سیاه خویش گردید
خصمی که کند از روز اول گو رما را
در لاله زار خون یاران تا قیامت
ماییم سرو جاودانه راست قامت
ما از می قالو بلا مستیم مستیم
عهدی کز اول با خدا بستیم بستیم
در خط جندالله تا بودیم بودیم
سرباز روح الله تا بودیم هستیم
الله را الله را خواندیم خواندیم
ابلیس را ابلیس را راندیم راندیم
✍ #غلامرضا_سازگار
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#ادامه
بر همه عالم بنمایم، کنم آغاز از آن جا سفر کرب و بلا را.
گل احمد، گل زهرا، گل نرگس، گل امیدحسن، یوسف زهرا، ولی الله معظم، دُر دریای کرامت، ز خداوند و رسولان و امامان و همه منتظران باد سلامت، همه مشتاق پیامت، همگان منتظر صبح قیامت، تو شه ارض و سمایی، تو فقط منتقم خون خدایی، تو امید دل مایی، حجرالاسود و هجـر و حرم و زمزم و مسعی و صفا، مروه همه چشم به راهت، همه مشتاق نگاهت، چه شود تا که ببندی به حرم قامت و نغمه ی قد و قامتت آید، عیسی مریم که به تو روی نیاز آرد و پشت سر تو باز نماز آرد و فریاد “انا المهدی ات” از خلق بـَرد هوش، جهان جمله شود گوش، اَلا کوه فِراقت به سر دوش، شود تا که کنم شهد وصال از دو لبت نوش؟ دعا کن که دعاها به اجابت برسد بهر ظهورت، تو بیایی، تو بیایی، گره از کار فروبسته ی عالم بگشایی، تو بیایی، تو بیایی، که دل از عالم و آدم برُبایی، تو بیایی که کنی زنده ز نو دین رسول دو سرا را.
به خدا ای پسر فاطمه تنها نه حرم منتظر توست، عرب تا به عجم منتظر توست، به خون پسر فاطمه سوگند که بر گنبد زرین حسین ابن علی سید الاحرار، عَلـَم منتظر توست، نه اسلام که ابناء بشر منتظر توست، زمان منتظر توست، جهان منتظر توست، نبی منتظر توست، علی منتظر توست، بیا فاطمه بیش از همگان منتظر توست، حسین و حسن و هفتاد دو تن منتظر توست، خدا را خدا را، که آن گنبد ویران شده و قبر پدر منتظر توست، بیا ای شرف شمس رسالت، به خداوند قسم دیر شده صبح وصالت، همه چشم اند چو “میثم” که بیایی ببینند به مرآت رُخَت آیینه ی پنج تن آل عبا را.
#غلامرضا_سازگار
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین
#امام_رضا_ع_مدح_مناجات
دامن آلوده و بار گناه آوردهام
گر چه آهی در بساطم نیست، آه آوردهام
هر که بودم، هر که هستم، با کسی مربوط نیست
بر امام مهربان خود پناه آوردهام
هر که آرد تحفهای در محضر مولای خود
من دو دست خالی و کوه گناه آوردهام
بر کبوترهای صحنت هدیهی ناقابلیست
گندم اشکی که در این بارگاه آوردهام
نالهام در سینه، اشکم در بصر، سوزم به دل
نامهای چون دودِ آه خود، سیاه آوردهام
ذرّه بودم، زائر شمس الشّموسم کردهاند
قطرهای بودم به این دریا پناه آوردهام
گر چه هستم قطرهای ناچیز، یک دریای اشک،
هدیه بر مولای خود روحی فداه آوردهام
هر فقیری هست دستِ خالیاش سرمایهاش
من فقیرم، دست خالی را گواه آوردهام
«میثما» مولا اگر پُرسد چه آوردی بگو
سر به خاک زائرت از گردِ راه آوردهام
✍ #غلامرضا_سازگار
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین