eitaa logo
کانال مولودی وعروسی مجمع الذاکرین🌸
32.2هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.9هزار ویدیو
130 فایل
جدیدترین اشعاروسرودهادرکانال ما خوش آمدین🌹 @ewwmajmamolodi #کانال_مولودی_و_عروسی_مجمع_الذاکرین مدیریت👇 @khadeemeh110 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما در روبیکا 👆
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم شاعر: ▶️ شب تولد زينب بلند شو مادر به جان دخترت امشب بلند شو مادر شب تولد زينب دعاي مرگ مكن بياو خانه مهيا براي مرگ مكن شب تولد زينب بخند مادر جان دو پلك زخمي خود را مبند مادر جان شب تولد زينب نفس بكش مادر بيا ز دست اجل دست پس بكش مادر شب تولد من مثل شمع ميسوزي به جاي طفل به تابوت چشم مي دوزي فداي آنهمه احساس مادرانه تو شب تولد زينب كجاست شانه تو شب تولد من تير مي كشد پهلوت شب تولد من درد مي كند بازوت شب تولد من دست من كفن دادي به جاي هديه به من كهنه پيرهن دادي
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ وقتش رسیده تا به بیانم توان دهید این حرفهای مانده به دل را زبان دهید وقتش رسیده روی پر جبرئیل ها شعری به قلب این قلم از آسمان دهید تامیوه ی رسیده مضمون به ما رسد قدری درخت واژه تان را تکان دهید ارزانی ستاره بود ماه آسمان ماه مدینه را به من امشب نشان دهید من از شما به غیر شما را نخواستم هرچه ثواب هست به این و به آن دهید امشب که ساقی آمده از مشک عشق او یک کاسه آب دست من نیمه جان دهید در برکه نگاه علی خوش دمیده است ماهی که ماه هم مثلش را ندیده است حالا که ماه آمده پیدا ترین شده ست یوسف ترین رسیده و زیباترین شده ست منصوب گشته است به باب الحوائجی پیغمبری ندیده مسیحاترین شده ست ابروی او نیامده محراب عاشقی گیسوی او نیامده یلداترین شده ست بین قبیله ای که همه سرو قامتند قامت کشیده خوش قد و بالاترین شده ست لیلا میان شهر مجانین نه... این پسر در شهر لیلی آمده لیلاترین شده ست ساقی زیاد بوده در این خاندان ولی سردار کربلاست که سقا ترین شده ست عباس روح جاری از نیل تا فرات عباس راهِ رفتنِ در کشتی نجات شعبان برای ماست گواراتر از رجب شیرین تر است شهدِ لب یارم از رطب امشب شب تولد روح دلاوری ست امشب شب وفاست شب غیرت و ادب باید به پیش ابروی او سجده آوریم چون واجب است محضر او امر مستحب امشب شب چهارم ماه است آمده ماه شب چهارده از قلب نیمه شب نامش پر از کنایه پر از استعاره است شب ماه و روز مهر و سحرها ستاره است عرض ارادتم به اباالفضل بارها برده مرا به جرگه ی بی اختیارها چون موج، سر به سینه ی هر صخره می زنم آثار عاشقی ست از این گونه کارها محدود ما یکی دو قبیله نمی شود عشقش دوانده ریشه به ایل و تبارها مانند او نیامده دیگر به روزگار مانند من گدای نگاهش هزارها دلداده اند در ره او صاحبان دل سر داده اند در قدم او سوارها از او ندیده ام به خدا دادرس تری آقا تری، کریم تری، هم نفس تری با این که با اصالت و ارباب زاده بود یک عمر چون رعیّت این خانواده بود بذر ارادتی که به دل کاشت مادرش حالا چو سرو، قامت او ایستاده بود در پیش فاطمی نسبان سر به زیر بود انگار این ارادت او بی اراده بود در آخرین سجود نمازِ محبتش در پیش پای فاطمه از زین فتاده بود آن ها که دیده اند نوشتند عاقبت سر روی پای حضرت زهرا نهاده بود زهرا کنارش آهِ نفس گیر می کشد با دست خود ز دیده ی او تیر می کشد ما جز خدا به غیر توکل نمی کنیم ما جز به اهل بیت توسل نمی کنیم باید در این زمانه ولایت مدار بود ور نه به هیچ جای جهان گُل نمی کنیم ما ذاکریم؟ نه، همه سرباز رهبریم وقتی که امر کرد تأمل نمی کنیم گوید اگر روید در آتش به سر رویم سر هم اگر که خواست تعلل نمی کنیم هرکس که در مقابل آقا بایستد در هر لباس و پُست، تحمل نمی کنیم عباس ماند چون که مطیع امام بود در او «چرا» به حرف امامش حرام بود!
دلم بود و حرم بود وامامم بود و تنهایی حرم كعبه،حرم قبله،عجب احرام زیبایی سه کنج دنج یک حجره تماشا داشت اوج او دلم را کرد اقیانوس موسیقی موج او دو رکعت گریه سر کردم،دو رکعت خاک گل کردم دو رکعت با تمام سنگهایش درد دل کردم لباس اشک آماده،سرم از شرم افتاده تمام سنگ فرش او برایم مهر و سجاده زیارت نامه میخواندم،دلم گرم زیارت شد نگاهم خورد بر قبرش-نمیدانم-جسارت شد؟ به پای پنجره فولاد دل روی دل افتاده گذار کشتی طوفان زده بر ساحل افتاده نفس پشت نفس ، ایوان به ایوان سیر میکردم دلم را پر ز عشق او، تهي از غير میکردم تمام صحن هارا مست بوی عود میدیدم پریدم ناگهان از خواب، رویا بود میدیدم دوباره چشم را بستم،دوباره جستجو کردم تمام خواب را از رد پا تا صحن بو کردم بیا پیراهنم بو کن ، هنوز عطر حرم دارد فقط ایوان و سقاخانه و یک صحن کم دارد دلم آهو ، دلم از او ، دلم مشغول گفتگو بزن نی زن بنام او ، بگو یا ضامن آهو کبوترهای نامه بر هزاران دل به پا بسته شکسته خسته می آیند پابوس تو پیوسته پرو بالی به دل دادم کبوتر شد پرید آقا به پايش نامه اي بستم به سويت پركشيد آقا به سبك مردم تهران،به سبك كوچه بازاري نوشتم دوستت دارم،نوشتم دوستم داري؟ دلم خورشید می خواهد،هوای گنبدت کرده دوباره نور میبیند،هوای مشهدت کرده کبوتر وار می آیم ، به آب و دانه ای دلخوش عطش دیده ترک خورده به سقاخانه ای دلخوش برایت شورمیخوانم چه شیرین است نام تو نمیخواهم رهایی را عجب دامیست دام تو بیابان های تو لبریز از آهو شده ضامن کلاغ از لطف چشمان ملیحت قو شده ضامن ز گوشه چشم تو شیر از میان پرده اش پا شد دو چشم آهو از وقتی به تو افتاد زیبا شد زليخاي تو يوسفها و مجنون تو ليلاها غلام حلقه در گوش شما هستند مولاها نميخواهم،نميخواهم،نميخواهم، نميخواهم به غير از تو كسي را لحظه مرگم نميخواهم ــــــــــــــــــ
بسم الله الرحمن الرحيم شاعر: شب تولد زينب بلند شو مادر به جان دخترت امشب بلند شو مادر شب تولد زينب دعاي مرگ مكن بياو خانه مهيا براي مرگ مكن شب تولد زينب بخند مادر جان دو پلك زخمي خود را مبند مادر جان شب تولد زينب نفس بكش مادر بيا ز دست اجل دست پس بكش مادر شب تولد من مثل شمع ميسوزي به جاي طفل به تابوت چشم مي دوزي فداي آنهمه احساس مادرانه تو شب تولد زينب كجاست شانه تو شب تولد من تير مي كشد پهلوت شب تولد من درد مي كند بازوت شب تولد من دست من كفن دادي به جاي هديه به من كهنه پيرهن دادي
بسم الله الرحمن الرحيم حس خوبی ست که امشب به زبان آمده است در تن عاطفه ام باز توان آمده است چه مبارک سحری هست وچه فرخنده شبی كه صداي ملكوتي اذان آمده است چه نشستید در میکده ها باز شده آی مستان خدا پیر مغان آمده است حرف ازکوثر واز ساقی کوثر بزنید حال که صحبت مستی به میان آمده است تا كه از راه رسيده ست مسيحاي حرم به تن مرده طبعم ضربان آمده است روزه داران شب پانزدهم مژده دهید نمک سفره ماه رمضان آمده است سفره تکمیل شد و ماه خدا کامل شد سوره قدر شب پانزدهم نازل شد کوچه باغ ازنفس یاس معطر شده است شب شهر از قدم ماه منور شده است زودتر از همه مژده به پیمبر دادند نوه ات آمده و فاطمه مادر شده است نمک از روی تو می ریزد و خرمای لبت رطب سفره افطار پیمبر شده است طعم چشمان بهاری تو ای روح بهار میوۀ نوبر هر روزۀ حیدر شده است سفره ماه مبارک برکت داردلیک با قدم های شما با برکت تر شده است چه اسیر و چه فقیر و چه یتیم آمده ایم بر در خانۀ ارباب کریم آمده ایم پادشاهی تو و من نیز همان مسکینی که به جز عشق تو در سینه ندارد دینی قدمت بر سر چشمم اگر ای مرد کریم سحری هم به کنار دل من بنشینی مستجاب است دعای دل آلوده من اگراز صحن لبانت برسدآمینی به صف مشتریانت نظر اندازی گر ته صف یوسف دل باخته را می بینی کوهکن می شوم از شوق شکر خندهٔ تو آب افتاده دهانم چقدَر شیرینی! بیشترازهمه نام توحلاوت دارد بازهم قاری توشوق تلاوت دارد حسنی، چون که از احسان خدا بودی تو میوۀ عرشی پیغمبر ما بودی تو «کُلُکُم نورُواحد» ولی ای نورخدا روشنی بخش دل آل عبابودی تو چند باری همه دارایی خود بخشیدی از ازل در کرم انگشت نما بودی تو شبی افطار بیا خانه ی ما مهمان باش ای که همسفرۀ بزم فقرا بودی تو اهل این خاک نبودی و نگفتی آخر مرد خاکی زمین اهل کجا بودی تو؟ ماورای همه افکار نگاهت بوده آخر عرش خدا، اول راهت بوده گاه سوگند خدا گشتی و انجیر شدی گاه با آیۀ کِفلَین تو تفسیر شدی گاه با صلح زدی در دل دشمن، تنها گاه در جنگ جمل دست به شمشیر شدی زانو از غم به بغل داری و سر بر زانو به گمانم دگر از زندگی ات سیر شدی آه، آقای غریبم چه به روزت آمد چه شد آخر که تو در کودکی ات پیر شدی؟ آسمان در وسط كوچه چرا خورد زمين از چه يك عمر در آن راه زمينگير شدي خبري آمد و كوه از كمر انگار شكست "شيشه عطر خدا خورد به ديوار شكست" 💫✨💫✨💫✨💫✨💫
‍ •ای رسول الله اعظم.. ویژهٔ ولادت پیامبر رحمت ومهربانی حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه اجرا شده ای رسول الله اعظم جانم جانم جانم عقل اول نور خاتم جانم جانم جانم تو پیمبر من ای جانم سر و سرور من ای جانم سایه ی سر من ای جانم به خدا تویی عطر خوش صلوات مکرر من ای که هوامو داری جزتو ندارم یاری این شبو دستم رو تو، دست علی میذاری ای رسول الله اعظم جانم جانم جانم عقل اول نور خاتم جانم جانم من که از نسل سلمانم جانم جانم جانم با نگاه تو مسلمانم جانم جانم جانم تویی اولُنا یا احمد تویی اوسَطنا یا احمد تویی اخِرُنا یا احمد تونجف، تومدینه و مکه و مشهد و کرب وبلا در تو خلاصه خوبی، پیش خدا محبوبی میخ ولایت رو تو، سینه ی ما میکوبی ای رسول الله اعظم جانم جانم جانم عقل اول نور خاتم، جانم جانم جانم در حراء گفتی پیمبر جانم جانم جانم إِقرأ باسم ربّ حیدر جانم جانم جانم به سلام علی یا احمد به مَرام علی یا احمد به مقام علی یا احمد که به آیه به آیه قران تو که امام علی دست علی یار تو خدا نگهدار تو اسم علی بانی گرمیه بازار تو یا رسول الله محمد جانم جانم 🎈🎊🎈🎊🎈🎊🎈🎊
🌟🌟🌟🌟🌟🌟 ‍ ای رسول الله اعظم جانم جانم جانم عقل اول نور خاتم جانم جانم جانم تو پیمبر من ای جانم سر و سرور من ای جانم سایه ی سر من ای جانم به خدا تویی عطر خوش صلوات مکرر من ای که هوامو داری جز تو ندارم یاری این شبا دستم رو تو دست علی میزاری _______ من که از نسل سلمانم جانم جانم جانم با نگاه تو مسلمانم جانم جانم جانم تویی اولنا یا احمد تویی اوسطنا یا احمد تویی آخرنا یا احمد تو نجف تو مدینه و مکه و مشهد و کرببلا در تو خلاصه خوبی پیش خدا محبوبی میخ ولایت رو تو سینه ی ما میکوبی ________ در حرا گفتی پیمبر جانم جانم جانم اقرا باسم رب حیدر جانم جانم جانم به سلام علی یا احمد به مرام علی یا احمد به مقام علی یا احمد میگه آیه به آیه قران تو که امام علی دست علی یار تو خدا نگهدار تو اسم علی بانیه گرمیه بازار تو 🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟
بسم الله الرحمن الرحيم حس خوبی ست که امشب به زبان آمده است در تن عاطفه ام باز توان آمده است چه مبارک سحری هست وچه فرخنده شبی كه صداي ملكوتي اذان آمده است چه نشستید در میکده ها باز شده آی مستان خدا پیر مغان آمده است حرف ازکوثر واز ساقی کوثر بزنید حال که صحبت مستی به میان آمده است تا كه از راه رسيده ست مسيحاي حرم به تن مرده طبعم ضربان آمده است روزه داران شب پانزدهم مژده دهید نمک سفره ماه رمضان آمده است سفره تکمیل شد و ماه خدا کامل شد سوره قدر شب پانزدهم نازل شد کوچه باغ ازنفس یاس معطر شده است شب شهر از قدم ماه منور شده است زودتر از همه مژده به پیمبر دادند نوه ات آمده و فاطمه مادر شده است نمک از روی تو می ریزد و خرمای لبت رطب سفره افطار پیمبر شده است طعم چشمان بهاری تو ای روح بهار میوۀ نوبر هر روزۀ حیدر شده است سفره ماه مبارک برکت داردلیک با قدم های شما با برکت تر شده است چه اسیر و چه فقیر و چه یتیم آمده ایم بر در خانۀ ارباب کریم آمده ایم پادشاهی تو و من نیز همان مسکینی که به جز عشق تو در سینه ندارد دینی قدمت بر سر چشمم اگر ای مرد کریم سحری هم به کنار دل من بنشینی مستجاب است دعای دل آلوده من اگراز صحن لبانت برسدآمینی به صف مشتریانت نظر اندازی گر ته صف یوسف دل باخته را می بینی کوهکن می شوم از شوق شکر خندهٔ تو آب افتاده دهانم چقدَر شیرینی! بیشترازهمه نام توحلاوت دارد بازهم قاری توشوق تلاوت دارد حسنی، چون که از احسان خدا بودی تو میوۀ عرشی پیغمبر ما بودی تو «کُلُکُم نورُواحد» ولی ای نورخدا روشنی بخش دل آل عبابودی تو چند باری همه دارایی خود بخشیدی از ازل در کرم انگشت نما بودی تو شبی افطار بیا خانه ی ما مهمان باش ای که همسفرۀ بزم فقرا بودی تو اهل این خاک نبودی و نگفتی آخر مرد خاکی زمین اهل کجا بودی تو؟ ماورای همه افکار نگاهت بوده آخر عرش خدا، اول راهت بوده گاه سوگند خدا گشتی و انجیر شدی گاه با آیۀ کِفلَین تو تفسیر شدی گاه با صلح زدی در دل دشمن، تنها گاه در جنگ جمل دست به شمشیر شدی زانو از غم به بغل داری و سر بر زانو به گمانم دگر از زندگی ات سیر شدی آه، آقای غریبم چه به روزت آمد چه شد آخر که تو در کودکی ات پیر شدی؟ آسمان در وسط كوچه چرا خورد زمين از چه يك عمر در آن راه زمينگير شدي خبري آمد و كوه از كمر انگار شكست "شيشه عطر خدا خورد به ديوار شكست" 💫✨💫✨💫✨💫✨💫