هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
#امام_عسکری_ولادت
قیام کن که جلودار رهبری آمد
کسی که دل برد از ما به دلبری آمد
به حسن طلعت او،ماه،مشتری آمد
دلیل معدلت و دادگستری آمد
کمال معرفت و جود (عسگری)آمد
به پیروان ظفرمند راه او ،صلوات
براو سلام ،که شایسته سلام است او
که از سلاله ابن الرضا به نام است او
که هاشمی نسب و فاطمی مرام است او
که یادگار برومند ده امام است او
به شهر (سامره)مصداق فیض عام است او
به نور و جلوه رخسار ماه او ،صلوات
جمال گلشن توحید را تبسم اوست
مسیح عترت اطهار را تجسم اوست
کلیم با شجر طور،در تکلم اوست
که دومین حسن،ابن الرضای سوم اوست
ز حادثات جهان جان پناه مردم اوست
به هر که راه برد در پناه او، صلوات
خدای خوانده به حسن جمال خود، حسنش
ستاره ی سحری خوشه چین انجمنش
شفای دیده یعقوب بوی پیرهنش
که دیده ماه فلک گل بریزد از دهنش؟
شمیم وحی خدا می تراود از سخنش
به عطر و رائحه ی دلبخواه او ، صلوات
ستارگان همه شب شمع محفلش هستند
فرشتگان به ادب در مقابلش هستند
موالیان خداجوی سائلش هستند
معاشران همه محو فضائلش هستند
به آیه آیه قرآن که در دلش هستند
شده است سوره قرآن گواه او ، صلوات
نگاه او به گل تازه چیده می ماند
شمیم او به گلاب چکیده میماند
لبش،به غنچه شبنم چشیده میماند
قدش،به سرو ز نور آفریده می ماند
دلش،به پاکی صبح و سپیده می ماند
به سجده سحر و صبحگاه او، صلوات
امام گفت که یک رنگ باش و یک رو باش!
برای سنجش اعمال خود ترازو باش!
برای خدمت و ایثار، دست و بازو باش!
مباش در پی شهرت ، ولی خداجو باش!
همیشه یاد خدا و عنایت او باش!
به اوج و منزلت دیدگاه او، صلوات
کسی که مهر و محبت مرام "مهدی" اوست
کسی که قسط و عدالت پیام "مهدی" اوست
کسی که فتح وظفردرقیام مهدی اوست
کسی که ختم امامت به نام "مهدی" اوست
سلامت دو جهان، در سلام "مهدی" اوست
به جذبه های بدیع نگاه او، صلوات
#محمدجواد_غفورزاده #شفق
#امام_زمان_عج_ولادت
باز دل، چلّهنشینِ حرمِ راز شدهست
مرغِ شب با نفس صبح، همآواز شدهست
باز با دست سحر، پنجرهها باز شدهست
باز فصلِ سفرِ چلچله آغاز شدهست
با نسیمی که به دلجویی من میآید
باز عطر گل نرگس ز چمن میآید
این گل لاله، که زیبایی بیحدّ دارد
در چمن تازگی و لطف مجدّد دارد
نکْهت فاطمه و عطر محمّد دارد
آفرینش به لبش، ذکر خوشآمد دارد
این گل سرخ، که از گلبن توحید شکفت
هر که دیدش، «زَهَقَ الباطِلُ و جاءَ الحَق» گفت
جلوۀ «وَالقمر» و آیت «وَالعصر» آمد
رحمت واسعۀ بیحد و بیحصر آمد
فتح نزدیک شد و، زمزمۀ نصر آمد
کارفرمای دوعالم، ولیِ عصر آمد
گرچه در خوشدلی فاطمه، تردیدی نیست
زادروز پسرش هست، ولی عیدی نیست
چه بگویم که مرا عقدۀ عالَم به گلوست
داستان من و غم، خاطرۀ سنگ و سبوست
کی شود پرده به یک سو رَوَد از چهرۀ دوست
«آن سفر کرده که صد قافله دل، همره اوست»
عید روزیست، که بارد به جهان ابرِ کَرم
مصلح کل بزند تکیه به دیوارِ حرم
عید روزیست، که آفاق گلِ نور شود
از جهان، سایۀ بیدادگران دور شود
روز نابودی تزویر و زر و زور شود
یعنی از پرتو موسی، همه جا طور شود
عید روزیست، که آفاق منوّر گردد
باغ سرسبز شود، باز ورق برگردد
عید روزیست، که دلها شود از غصه جدا
روز آغاز ثمربخشی خون شهدا
برسد پرتو روشنگر مصباح هدی
تکیه بر کعبه زند منتقم خون خدا
بشنود گوش فلک، صوت خوش تکبیرش
دولت عدل شود، دولت عالمگیرش
عید روزیست، که با عشق، همآهنگ شود
عرصه بر تهمت و تزویر و ریا تنگ شود
نرم، چون آب، دلِ سختتر از سنگ شود
باغ سرسبز و نشاطآور و گلرنگ شود
عید روزیست، که ایمان و امان تازه شود
یک چمن لالۀ پرپر شده، شیرازه شود
ای که جبریل امین، پیک پیامآور توست
ای که عیسای نبی، روز فرج، یاور توست
سرمۀ چشم ملائک، همه خاک در توست
چشم بر راه ظهورت به خدا، مادر توست
تو بیا! تا غم عالم، همه از دل برود
کشتی از دامن توفان، سوی ساحل برود
✍ #محمدجواد_غفورزاده