eitaa logo
کانال مولودی وعروسی مجمع الذاکرین🌸
32.3هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.9هزار ویدیو
130 فایل
جدیدترین اشعاروسرودهادرکانال ما خوش آمدین🌹 @ewwmajmamolodi #کانال_مولودی_و_عروسی_مجمع_الذاکرین مدیریت👇 @khadeemeh110 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما در روبیکا 👆
مشاهده در ایتا
دانلود
امشب خدا بر یوسف زهرا پسر داد امشب خدا شمس ولایت را قمر داد قرص قمر نه بلکه خورشیدی دگر داد از ماه و از خورشید گردون خوب تر داد بر زاده ی خیر البشر خیر البشر داد جان ها فدایش باد کو جان حسین است این بهترین نجل امیرالمؤمنین است این افتخار بانوی ایران زمین است این جان قرآن روح ایمان رکن دین است این طا و ها و حا و میم و یا و سین است این سیّد سجّاد زین العابدین است این بر فراز دست، قرآن حسین است آیینه ی حسن رسول اکرم است این مولای کلّ عالم است و آدم است این احیاگر جان دو صد عیسی دم است این دُرِّ سه دریا هشت گوهر را یم است این ای شهربانو شهریار عالم است این ماه تو و خورشید تابان حسین است تکبیر می بوسد دهان وقت نمازش چشم دعا در ره به هنگام نیازش آید زشش سو استجابت پیشبازش قرآن بود دلداده یصوت حجازش توحید جوشد از صدای دلنوازش در عضو عضوش روح ایمان حسین است باید دوباره در جهان پیغمبر آید از بیت حقّ بنت اسد با حیدر آید وز بهر حیدر همچو زهرا همسر آید همچون حسین از دامن آن مادر آید شاید که زین العابدین دیگر آید کاین پنج تن را روح و ریحان حسین است از سجده های او عبادت یافت زینت وز خاک درگاهش سعادت یافت زینت وز او بزرگیّ و سیادت یافت زینت با صبح میلادش ولادت یافت زینت وز خطبه ی گرمش شهادت یافت زینت این خطبه فریادِ خروشان حسین است وجه خدا ماه جمال نازنینش نقش گُل روی محمّد (ص) در جبینش دست امیرالمؤمنین در آستنیش خورشید پیشانی گذارد بر زمینش علم تمام انبیا نقش نگینش در سینه اش دریای عرفان حسین است این است کز سوی خداوند مبینش آمد ندای انت زین العابدینش گوید به صورت آفرین نقش آفرینش خوانند ره پویان حقّ حقّ الیقینش از آستین ریزد دو صد روح الامینش سر تا قدم جان است و جانان حسین است زنجیرها وقت دعا هم صحبت او شمشیرها روز غزا در خدمت او بعد شهیدان شد اسارت نهضت او دشمن چهل منزل ذلیل عزّت او یادآور احزاب و خیبر قدرت او حتّی حقّ مشتاق یارب یارب تو ای قدسیان محو مناجات شب تو ای عرشیان را بال، فرش مکتب تو ای انبیا را شعله ی تاب و تب تو ای ذکرها لب تشنه ی لعل لب تو هر ذکر تو یک دُرّ غلطان حسین است تو کیستی پرورده ی خون خدایی سر تا قدم خورشید حسن ابتدایی الحق که ارباب دعا را مقتدایی با احمد و زهرا و حیدر هم صدایی تو مطلع الانوار مصباح الهدایی روی تو خورشید درخشان حسین است صدها کلیم الله هزاران پور مریم باید وضو گیرند زآب چاه زمزم تا از تو گویند ای ولی الله اعظم این کار ناید از هزاران همچو «میثم» گر می زنم یک عمر از مدح شما دم فیض شما و لطف و احسان حسین است
امشب خدا بر یوسف زهرا پسر داد امشب خدا شمس ولایت را قمر داد قرص قمر نه بلکه خورشیدی دگر داد از ماه و از خورشید گردون خوب تر داد بر زاده ی خیر البشر خیر البشر داد جان ها فدایش باد کو جان حسین است این بهترین نجل امیرالمؤمنین است این افتخار بانوی ایران زمین است این جان قرآن روح ایمان رکن دین است این طا و ها و حا و میم و یا و سین است این سیّد سجّاد زین العابدین است این بر فراز دست، قرآن حسین است آیینه ی حسن رسول اکرم است این مولای کلّ عالم است و آدم است این احیاگر جان دو صد عیسی دم است این دُرِّ سه دریا هشت گوهر را یم است این ای شهربانو شهریار عالم است این ماه تو و خورشید تابان حسین است تکبیر می بوسد دهان وقت نمازش چشم دعا در ره به هنگام نیازش آید زشش سو استجابت پیشبازش قرآن بود دلداده یصوت حجازش توحید جوشد از صدای دلنوازش در عضو عضوش روح ایمان حسین است باید دوباره در جهان پیغمبر آید از بیت حقّ بنت اسد با حیدر آید وز بهر حیدر همچو زهرا همسر آید همچون حسین از دامن آن مادر آید شاید که زین العابدین دیگر آید کاین پنج تن را روح و ریحان حسین است از سجده های او عبادت یافت زینت وز خاک درگاهش سعادت یافت زینت وز او بزرگیّ و سیادت یافت زینت با صبح میلادش ولادت یافت زینت وز خطبه ی گرمش شهادت یافت زینت این خطبه فریادِ خروشان حسین است وجه خدا ماه جمال نازنینش نقش گُل روی محمّد (ص) در جبینش دست امیرالمؤمنین در آستنیش خورشید پیشانی گذارد بر زمینش علم تمام انبیا نقش نگینش در سینه اش دریای عرفان حسین است این است کز سوی خداوند مبینش آمد ندای انت زین العابدینش گوید به صورت آفرین نقش آفرینش خوانند ره پویان حقّ حقّ الیقینش از آستین ریزد دو صد روح الامینش سر تا قدم جان است و جانان حسین است زنجیرها وقت دعا هم صحبت او شمشیرها روز غزا در خدمت او بعد شهیدان شد اسارت نهضت او دشمن چهل منزل ذلیل عزّت او یادآور احزاب و خیبر قدرت او حتّی حقّ مشتاق یارب یارب تو ای قدسیان محو مناجات شب تو ای عرشیان را بال، فرش مکتب تو ای انبیا را شعله ی تاب و تب تو ای ذکرها لب تشنه ی لعل لب تو هر ذکر تو یک دُرّ غلطان حسین است تو کیستی پرورده ی خون خدایی سر تا قدم خورشید حسن ابتدایی الحق که ارباب دعا را مقتدایی با احمد و زهرا و حیدر هم صدایی تو مطلع الانوار مصباح الهدایی روی تو خورشید درخشان حسین است صدها کلیم الله هزاران پور مریم باید وضو گیرند زآب چاه زمزم تا از تو گویند ای ولی الله اعظم این کار ناید از هزاران همچو «میثم» گر می زنم یک عمر از مدح شما دم فیض شما و لطف و احسان حسین است
عید نیمه شعبان مبارک ای آخریـن امید رسـالت خوش آمدی خورشید آسمـان عـدالت! خوش آمدی سر تا به پات قدر و جلالت! خوش آمدی بنیان‌کن اساس ضلالت! خوش آمدی با مقدم تو گشت زمین رشک آسمان عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان **** اسلام بـا ولادت تـو بـاز جـان گرفت روی ندیـدۀ تـو دل از آسمـان گرفت دیـن بـا ولایتت شرف جاودان گرفت «حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت» جاء الحقت رسید بـه گوش جهانیان عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان **** ای از خدا سلام به جسم و به جان تو آوای وحـی می‌شنــوم از زبــان تو دل‌بـرده از پـدر ز مـلاحت بیان تو قرآن بخوان که بوسه زند بر دهان تو ای عمر وحی از نفست گشته جاودان عجل علـی ظهورک یا صاحب‌الزمان **** میـلاد تو ولادت خوبان عالم است عید هزار موسی و عیسی‌بن‌مریم است میـلاد اهـل‌بیت رسول مکرم است میـلاد دیگـر شهـدای مکرم است میـلاد سیدالشهــدا را دهـد نشـان عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان **** بازآ که اولیای خـدا چشم‌شـان به توست یـاران سیدالشهــدا چشم‌شـان به توست سرهای تشنه گشته جدا، چشم‌شان به توست مکه، مدینه، کرب‌و‌بلا چشم‌شان به توست کعبه گشوده چشم به راه تو همچنان عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان ما از تو دور و جای تو پیوسته بین ماست روی ندیـده‌ات همـه جا نور عین ماست چشم انتظار ماندن ما دین و دِین ماست جمعـه گــواه نالـۀ ایـن الحسین ماست یک جمعه این سوال نیفتاده از زبان عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان **** تو خود شبان و این رمه در انتظار توست چشم جهانیـان همـه در انتظار توست مولا! بیـا کـه فاطمـه در انتظار توست خورشید نهـر علقمـه در انتظار توست بر بازوی عموی خود این جمله را بخوان عجـل علی ظهـورک یا صاحب‌الزمان **** تو غایبی و خلق جهان در حضور توست ملک خـدای عزوجـل غـرق نـور توست جای تو خالی است و جهان پر ز نور توست آقـای عیدهــا همـه روز ظهــور توست از چشم ما نهانی و در عالمی عیان عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان بی تـو شـب سیــاه شـده روزگار ما بی ‌تو شده است خنده گل نیش خار ما رنـگ خـزان گرفتـه سراسر بهـار ما بــازآی ای قــرار دل بـی‌قــرار ما بازآ که ذکـر مـا شده الغوث الامان عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان * کی می‌شود که پای به چشم بشر نهی؟ عمامــۀ رسـول خـدا را به سر نهی بر قلب دشمنـان ولایت شـرر نهی تا یک نظر به جـانب اهل نظر نهی رخ بر تمـام منتظـرانت دهـی نشان عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان ** ای زخــم پیکـر شهــدا بی‌قرار تو چشم علی به دست تو و ذوالفقار تو فریـاد انتقـام شهیـدان شعـار تو لبخند می‌زند عموی شیرخوار تو کای دست انتقـام خداونـد لامکان! عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان دست حقّی و کاتب لوح و قلم تویی بهـر ظهـور، بیـن امامان علم تویی بگشای رخ که هادی کل امم تویی مـولا! بیـا! بیـا! کـه امام حرم تویی گویـد بـلال بـر تـو به بام حرم اذان عجل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان * ای دست اولیــای الهـی به دامنت جوشن کبیر در صف پیکار جوشنت پیـــراهن حسیــن، بـرازندۀ تنـت «میثم» تمام چشم شده بهر دیدنت چشمش بود به راه تو، اشکش به رخ روان عجـل علـی ظهورک یا صاحب‌الزمان
این عطر بهشت است که خیزد زکلامم این فیض مسیح است که ریزد زپیامم در هر نفسی اجر صلات است و صیامم با قدمی ذکر سجود است و قیامم شد آتش دل آیه، برداً و سلامم زد بوی خوش لالۀ نرگس به مشامم بر گوش خلایق سخن نصر مبارک انوار جمال ولی عصر (ع) مبارک امشب به دلم شعلۀ تاب و تب مهدی (ع) است روشن شب تنهائیم از کوکب مهدی (ع) است من می شنوم ذکر خدا بر لب مهدی (ع) است افلاک پر از زمزمۀ یا رب مهدی (ع) است از فرش الی عرش خدا مکتب مهدی (ع) است لبخند برآرید که امشب شب مهدی (ع) است چون صوت هَزاران که زطرف چمن آید از ارض و سما نغمۀ یابن الحسن آید انوار خدا می دمد از خانۀ نرجس زن های بهشتی شده پروانۀ نرجس خورشید درخشد به سرشانۀ نرجس یا ماه دمیده است به کاشانۀ نرجس لبریز زکوثر شده پیمانۀ نرجس فردوس کشد ناز زریحانۀ نرجس خیزید زجا عطر و گل وعود بیارید جان در قدم مهدی (ع) موعود بیارید موسی به زمین شیفتۀ آتش طورش عیسی به فلک منتظر روز ظهورش یعقوب نگه یافته از پرتو نورش یوسف شده دلباختۀ فیض حضورش داود کند مدح سرائی به زبورش با خنده سلیمان شده هم صحبت مورش خوانند همه منتقم خون خدایش جان من و جان همه عالم به فدایش این راهبر و دادرس و دادگر ماست این مظهر حق، حجّت ثانی عشر ماست این ختم رسل را پسر است و پدر ماست این ماه شب قدر و چراغ سحر ماست این همقدم خون دل و اشک بصر ماست این صاحب ما مهدی ما منتَظر ماست لبخند به لب قلزم اشکش به دو عین است ناخورده لبن در طلب خون حسین است دستی به زمین دست دگر سوی سمایش چشمش به پدر باز و توسّل به خدایش آوای خدا در نفس روح فزایش آیات نبی بر لب توحید سرایش افکند طنین از همه سو ذکر دعایش پاسخ به تمام شهدا بود صدایش این طرفه صدا قصّه عهد ازلی بود یادآور فریاد حسین بن علی بود آن روز که از کعبه رخش جلوه گر آید وز بیت خداوند چو خورشید برآید وز پرده رخ یوسف زهرا به در آید در سلک شبان حجت ثانی عشر آید چون ختم رسل بهر نجات بشر آید بینند همه منتظِران منتَظَر آید خوانند همه قصّۀ هم عهدی او را عالم شنود بانگ انا المهدی (ع) او را عالم چو کف دست، به پیش نظر او گردون به دم تیغ حوادث سپر او ارواح رسل زیر لوای ظفر او افواج ملک بنده صفت خاک در او عمّامۀ پیغمبر اکرم به سر او پیراهن سالار شهیدان به بر او از هر نفس اوست برای همه مفهوم هفتاد و دو فریاد زهفتاد و دو مظلوم آن روز که آن روی، خدا نور فشاند از تیرگی جهل، بشر را برهاند بیدادگران را به هلاکت برساند داد دل مظلوم زظالم بستاند با تیغ خدا سینۀ شیطان بدراند در مسجد کوفه چو علی خطبه بخواند بس آیت ناگفته کهنقل دهن اوست فریاد خروشان خموشان سخن اوست در دولت او ثبت شود دولت عترت با تیغ کجش راست شود قامت عترت بینند همه عالمیان رجعت عترت معلوم شود بر همگان عزّت عترت آرند فرو سر همه بر طاعت عترت بر بام جهان سایه زند رایت عترت آن روز محمّد (ص) بود و مکتب نابش منشور قوانین جهان است کتابش ای یوسف گم گشتۀ کنعان محمّد (ص) ای ارزوی عترت و قرآن محمّد (ص) ای جان همه عالم و ای جان محمّد (ص) ای لالۀ امید گلستان محمّد (ص) تا چند خزان حاکم بستان محمّد (ص) تا چند به زیر پا، فرمان محمّد (ص) کی می شود ای لالۀ گم گشته به صحرا خیزد زلبت پاسخ یا مهدی زهرا (س) بازآی که گیتی بزند سکّه به نامت بازآ که به حق جان دهی از فیض کلامت بازآی که باطل فتد از پا به قیامت بازآ که شهیدان همه گویند سلامت بازآ که خلایق بشناسند مقامت بازآ که جهان نظم بگیرد زنظامت بازآی که باز از همگان دل بربائی زنگ غم از آئینۀ (میثم) بزدائی