eitaa logo
کانال مولودی وعروسی مجمع الذاکرین🌸
29.7هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.6هزار ویدیو
116 فایل
جدیدترین اشعاروسرودهادرکانال ما خوش آمدین🌹 @ewwmajmamolodi #کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین مدیریت👇 @khadeem110 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما در روبیکا 👆
مشاهده در ایتا
دانلود
روحی فداک آمد به وجودْ شمس تابندهٔ حق یعنی علی، آن یگانه‌یابندهٔ حق تا آن‌که نخوانند خدایش مردم فرمود ز جان و دل: "منم بندهٔ حق" حسن
روحی فداک گر ذات علی جلوه‌نمایی کردی وز چشمِ همه پرده‌گشایی کردی رفتی همه ایمانِ خلائق بر باد مردم به حقَش ظنّ خدایی کردی
روحی فداک صدرشته خِرَد اگر به هم پیوندی بر کنگرهٔ عرش کمندی بندی شاید برسی به عرش، امّا نرسی بر کرسی مرتضی، که دوری چندی
روحی فداک (بخش دوم) گلشن خلد برین شد عرصهٔ بیت الحرام تا خرامان گشت در وی تازه‌سروی خوش‌خرام نونهالی معتدل از بوستان "فَاسْتَقِم" شاخه‌ی‌طوبی‌بری از روضۀ دار السّلام قامتی در استقامت چون صراط مستقیم سرو آزادی به قامت هم‌چو میزانی تمام قدّ و بالای دل‌آرایش به غایت دل‌ستان عالم از حسن نظامش در کمال انتظام شمع بزم کبریایی گاه قدافراختن نخلۀ طور تجلّای الهی در کلام نقطهٔ بائیّه بود و در تجلّی شد الف مصحف کونین را داد افتتاح و اختتام تا قیامت وصف آن قامت نگنجد در بیان لیک می‌دانم قیامت می‌کند از وی قیام زآن میان حاشا اگر آرم حدیثی در میان سرّ خاصّ الخاص کی باشد روا در بزم عام؟ وصف آن بالا نباید کار هر بی پا و سر من کجا و مدحت آن سرور والا مقام؟ گوش جان بگشا و بشنو از امین کردگار: "لا فتی الّا علی، لا سیف الّا ذوالفقار" تا درخشان شد درون کعبه زآن وجه حَسَن "ثَمَّ وَجهُ الله" روشن شد، برون شد شکّ و ظن چون‌که بودش خلوت غیب الغیوبی جایگاه دید بیت الله را نیکومثالی در وطن کعبه شد طور حقیقت، سینۀ سینا شکافت پور عمران کو که تا باز آیدش آواز "لن"؟ در محیط کعبه چندان موج زد دریای عشق کز نهیبش گشت نُه فُلک فَلَک لنگرفکن سرّ وحدت از جبینش آن‌چنان شد آشکار کز در و دیوار بیت الله فراری شد وثن نقش باطل چیست با آن صورت یزدان‌نما؟ با وجود اسم اعظم کی بماند اهرمن؟ تا عَلَم زد بر فراز کعبه شاه مُلک عشق عالم توحید را یکباره روح آمد به تن شهریار لافتیٰ تازد قدم در آن سرا حُسن ایام جوانی یافت این دهر کهن تیشه بر سر کوفت از ناقابلی فرهادوار «مفتقر»، هرچند می‌گوید به شیرینی سخن گوش جان بگشا و بشنو از امین کردگار: "لا فتی الّا علی، لا سیف الّا ذوالفقار" کعبه تا آن نقطۀ بائیّه را در بر گرفت در جهان گوی سبق از چار دفتر برگرفت در محیط کعبه شد تا نقطۀ وحدت مدار عالم ایجاد را آن نقطه سرتاسر گرفت نامۀ هستی شد از طغرای نامش نامور طلعتی زیبا از آن دیباچۀ دفتر گرفت تا که زیر پای او را از دل و جان بوسه داد آن‌چه را در وهم ناید کعبه بالاتر گرفت از قدومش روح قدسی از شعف پرواز کرد شاهباز سدره را در زیر بال و پر گرفت شد حرم دار الامان، در رقص آمد آسمان تا که شعری بوسه بر خاک ره مشعر گرفت چشمۀ خاور فروغی دید از آن مه‌جبین نار طور از شعلۀ نور جمالش درگرفت عقل فعّال از دبستان کمالش بهره یافت چون خداوندِ سخن جا بر سر منبر گرفت شهسواری آمد اندر عرصهٔ میدان رزم کز سرای عالم امکان سر و افسر گرفت گوش جان بگشا و بشنو از امین کردگار: "لا فتی الّا علی، لا سیف الّا ذوالفقار" کعبۀ کوی حقیقت، قبلۀ اهل وصول مستجار عِلوی و سِفلیّ و ارواح عقول نسخۀ اسماء و سرلوح حروف عالیات مصدر افعال، اوّل‌صادر و اصل الاصول آن‌که بودش قاب و قوسین اوّلین قوس صعود کعبه‌اش گاهِ تنزّل آخِرین قوس نزول در رواق عزّتش اشراقیان را راه نیست در حریم خلوتش عقل است ممنوع از دخول ریزه‌خوار خوان او میکال با حفظ ادب حامل فرمان او جبریل با شرط قبول قطره‌ای از قلزم جودش محیطی بی‌کران عکس از نور جمالش آفتابی بی‌افول حاکم ارض و سما بی‌شبهه اندر رتق و فتق واجب ممکن‌نما بی‌اتّحاد و بی‌حلول خاتِم دور ولایت، فاتح اقلیم عشق هرکه این معنی نمی‌داند ظَلوم است و جَهول دست هر ادراک کوتاه است از دامان او پس چه گویم من؟ تَعالی شأنهُ عمّا نَقول گوش جان بگشا و بشنو از امین کردگار: "لا فتی الّا علی، لا سیف الّا ذوالفقار" شد سمند یکّه‌تاز طبع را زانو دوتا چون قدم زد در مدیح شهسوار لافتیٰ خامهٔ مُشکین من چون می‌نگارد این رقم خون خورَد از رشک و حسرت نافۀ مشک خُتا گر بگیرم باج از تاج کیان نبوَد عجب چون سُرایم نغمه‌ای از تاجدار "هل أتیٰ" ای سروش غیب! پیغامی ز کوی یار من جان به لب آمد ز حسرت، همّتی، حتّی مَتیٰ؟! عمر بگذشت و ندیدم روی خوبی، ای دریغ! زندگانی رفت بر بادا فنا، واحسراتا! روز من از شب سیه‌تر، کو جهان‌افروز من؟ صبحم از شام غریبان تیره‌تر، واغربتا! در حضیض جهل افتادم ز اوج معرفت در میان شهر دانش، در کنار روستا عشق گفتا: "دست زن در دامن شیر خدا تا رهایی از نهنگ طبع چون پورِ مَتی" آن‌که در اقلیم وحدت فرد و بی‌مانند بود وآن‌که اندر عرصۀ میدان نبودش هیچ تا گوش جان بگشا و بشنو از امین کردگار: "لا فتی الّا علی، لا سیف الّا ذوالفقار" آیت الله
روحی فداک (بخش اول) گوهری را از صدف آورده طبعم در کنار یا که از خاک نجف تابنده‌درّی آبدار بُرده از حدّ عدم تا قاب قوسین وجود رَفرَف طبع مرا، یک غمزه زآن دلدل‌سوار شاهد بزم ولایت، شاه اقلیم وجود شمع ایوان هدایت، نیّر گیتی‌مدار صورت زیبای او یا طلعت "اللهُ نور" سیرت والای او یا سرّ "لَمْ تَمْسَسْهُ نار" خطّ دل‌جویش طراز مصحف کون و مکان خال هندویش مدار گردش لیل و نهار پرتوی از نور رویش طور سینای کلیم بندۀ درگاه کویش صد سلیمان‌اقتدار مشرق صبح ازل، خورشید عشق لم‌یزل چرخْ تا شام ابد در زیر حکمش برقرار در برش پیر خرد چون کودکی دانش‌پژوه بر درش عقل مجرّد هم‌چو پیری خاکسار شاهباز اوج "اَو اَدنی" به هنگام عروج یکّه‌تاز عرصهٔ ایجاد، گاه گیر و دار گوش جان بگشا و بشنو از امین کردگار: "لا فتی الّا علی، لا سیف الّا ذوالفقار" باز جان می‌پرورد ساز پیام آشنا یا که از طور غَری می‌آید آواز «اَنا» می‌دمد صبح ازل از کوی عشق لم‌یزل یا فروزان شمع روی شاهد بزم "دنیٰ" جلوۀ شمع طریقت چشم‌ها را خیره کرد یا سَنابرقِ حقیقت می‌زند کوس فنا کعبه را تاج شرف تا اوجِ "اَو اَدنی" رسید یافت چون از مولد میمون او اَقصَی المُنیٰ قبلۀ اهل یقین شد خطّۀ بیت الحرام روضۀ خلد برین شد ساحت خیف و منا بیت معمور ار شود ویران از این حسرت رواست یا بیفتد گنبد دوّار مِن أعلَی البِنا از پی تعظیم خم شد گوییا پشت فلک فرش را عرش معلّی گفت تبریک و هَنا یا ولید البیت! غوغای نصاریٰ در مسیح گرچه می‌زیبد ترا، لکن تَعالی ربُّنا «مفتقر» گر می‌کند با یک زبان مدحت‌گری می‌کند روح الامین با صد نوا مدح و ثنا گوش جان بگشا و بشنو از امین کردگار: "لا فتی الّا علی، لا سیف الّا ذوالفقار" کعبه چون گوی سبق از سینۀ سینا گرفت پایه برتر از فراز گنبد مینا گرفت خانه بی‌سالاروصاحب بود تا میلاد شاه سر به کیوان زد چو ربّ البیت در وی جا گرفت تا ز برج کعبه خورشیدِ حقیقت جلوه کرد چرخ چارم سوخت از حسرت، دل از دنیا گرفت کعبه شد تا با مقام "لی مَعَ اللّهی" قرین از شرافت هم‌سری تا بزم "اَو اَدنی" گرفت خاک بطحا زین عنایت آن‌چنان شد سربلند رونق عزّ و شرف از مسجد اقصی گرفت کعبه شد تا مرکز طاووس گلزار ازل تا ابد زاغ و زغن یکسر ره صحرا گرفت خیر مقدم، ای همایون‌طالع برج شرف! ملک هستی زیب و فر زآن طلعت غرّا گرفت نغمهٔ دستان نباشد درخور این داستان شور جبریل امین در عالم بالا گرفت گوش جان بگشا و بشنو از امین کردگار: "لا فتی الّا علی، لا سیف الّا ذوالفقار" گوهری شد از درون کعبه بیرون از صدف کرد بیت الله را با آن شرف، بیت الشّرف گوهری سنگین‌بها رخشان شد از بیت الحرم کز ثریّا تا ثَری را کرد کم‌تر از خَزَف کعبه شد از مقدم او قاف عَنقاءِ قِدَم شاهبازان طریقت در کنارش صف‌به‌صف سینۀ سینا مگر از هیبتش شد چاک‌چاک یا شنید از رأفتش موسی ندای "لاتخف" ز اشتیاقش یوسف صدّیق در زندان غم وز فراقش پیر کنعان نغمه‌سازِ "وا أسف" خلعت خُلّت شد ارزانی بر اندام خلیل کرد بنیاد حرم چون بهر آن نِعمَ الخَلَف کعبه را شد هم‌سری با تربت خاک غَری مبدأ اندر کعبه بود و منتَهی اندر نجف آسمان زد کوس شاهی در محیط کن‌فکان زُهره سازِ نغمۀ تبریک زد بی چنگ و دف هردوگیتی را به شادی کرد فردوس برین نغمۀ روح الامین با یک‌جهان شوق و شعف گوش جان بگشا و بشنو از امین کردگار: "لا فتی الّا علی، لا سیف الّا ذوالفقار" آفتاب عالم لاهوت از برج قِدم کرد گیتی را چو صبح روشن از سر تا قدم کعبه شد مشکات مصباح جمال لم‌یزل بیت، ربّ البیت را گردید مَجلای اَتَم کوکب دُرّی دَری بگشود از فیض وجود کز فروغش نیست جز نام دروغی از عدم کلک قدرت در درون کعبه نقشی را نگاشت پایه‌اش برتر نهاد از تارک لوح و قلم کعبه گویی کنز مخفی بود گوهرزای شد زین شرافت تا ابد گردید در عالم عَلَم مکّه شد امّ القُری از مقدم امّ الکتاب قبّۀ عرش برین زد بوسه بر خاک حرم شاه اقلیم "سلونی" تا قدم در کعبه زد قبلۀ حاجات گشت و مستجار و ملتزم از مروّت داد عنوانی صفا و مروه را وز فتوّت آبرویی یافت زمزم نیز هم منطق تقریر می‌گوید: "لقد کَلَّ اللّسان" خامهٔ تحریر می‌نالد: "لقد جَفَّ القلم" گوش جان بگشا و بشنو از امین کردگار: "لا فتی الّا علی، لا سیف الّا ذوالفقار" آیت الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلم فقط مال، علی ابن ابیطالب همیشه دنبال، علی ابن ابیطالب به هوش بودم از اول، که دل به کس نسپارم الا به تمثالِ، علی ابن ابیطالب مولام علیِ، حضرت آیت عظام علیِ پدر امت اسلام علیِ حق علی مولا، حق علی مولا یا اَبَالیَتاما، اولِ اماما، به شما سلاما حیدر حیدر حیدر صاحب مقاما، بهترین کلاما، سایه مستداما حیدر حیدر حیدر مولا مولا مولا، حیدر حیدر حیدر حرز منه ناد، علی ابن ابیطالب خوشم به امدادِ، علی ابن ابیطالب به هوش بودم از اول، که دل به کس نسپارم الا به اولادِ، علی ابن ابیطالب ساقی علیِ، فانیِ عالم و باقی علیِ طعم دِهین عراقی علیِ حق علی مولا، حق علی مولا جانِ جانِ جانا، حضرت ابانا، همه‌ی اذانا حیدر حیدر حیدر حاکم توانا، شیر نهروانا، یا علی هدانا حیدر حیدر حیدر مولا مولا مولا، حیدر حیدر حیدر 💚🦋💚🦋💚🦋💚🦋
کی می دونه تو سر آسمون داره چی می گذره یکی بگه آخه کدوم شب از امشب زیباتره روی ساقه عرش رو ببین که پرچم یا حیدره همه ی ملائکه تسبیح به دستند می خونند ناد علی رو بال ابرا اوله هر کاری که میخواد شروع شه یا یه بسم الله میگن یا علی مولا خوشبختی یعنی تو کشوری باشی که تو مأذنه هاش اسم علی باشه قربونش برم وقت گرفتاری همه جوره پایه کار رفیقاشه یا علی علی علی علی علی مولا علی مولا علی مولا . 👏💫👏💫👏💫👏... بیا تا که این حرفها یه کم حالت و رو به رو کنه یعنی میشه مولا الآن هممون و نگاه کنه ما رو نجف ببره و راهیه کربلا کنه چی میخوای آخه به غیر از یه زیارت موکبا رو ببینی دونه به دونه تو طریق اربعین بشنوی اینو یکی داره باز هلابیکم میخونه وقتی مولایی مثل علی داری سر رو دیوار هیچ کی نمی ذاری همه جونمونم برات بدیم والا آخه ما به شما خیلی بدهکاریم یا علی علی علی علی علی مولا علی مولا علی مولا .... 👏💫👏💫👏💫👏 کی میدونه تو سر آسمون داره چی میگذره یکی بگه آخه کدوم شب از امشب زیباتره روی ساقه عرش رو ببین که پرچم یا حیدره همه ی ملائکه تسبیح به دستند میخونند ناد علی رو بال ابرا اوله هر کاری که میخواد شروع شه یا یه بسم الله میگن یا علی مولا خوشبختی یعنی تو کشوری باشی که تو مأذنه هاش اسم علی باشه قربونش برم وقت گرفتاری همه جوره پایه کار رفیقاشه یا علی علی علی علی علی مولا علی مولا علی مولا .... 👏💫👏💫👏💫👏💫
🍀پیشاپیش ولادت مولی الموحدین علی ابن ابی طالب مبارک باد🍀