🔰 #خاطرات_شهدا | #سنگر_خاطره
📍امدادگری که سر نداشت ....
🌟آتش بسیار سنگین بود ،۲۴ ساعته آتش میریخت. در کنار آن افراد پیاده دشمن همراه با تانک وارد جاده میشدند که منطقه را بگیرند و ما را به عقب برانند. در روز ۱۲ اسفند ماه در یکی از پاتکها، عراق محوطه ۶۰ - ۷۰ متری را به آتش بسته و جهنمی به پا شده بود و خطر بسیار نزدیک شده بود و این احتمال را میدادیم که ممکن است خط هر لحظه سقوط کند. علی که امدادگر بود مرتب سر مجروحها حاضر میشد و به جایی رسید که او هم تفنگش را برداشت تا تیراندازی کند.
💠در یک لحظه توپ مستقیم تقریباً از نوک خاکریز رد شد و گرد و خاک زیادی به پا شد و چند دقیقه طول کشید تا گرد و خاک خوابید و تازه متوجه شدیم چه اتفاقی افتاده است. در حدود ۳ متریمان یک پیکر افتاده بود که از سینه به بالای پیکر وجود نداشت و نمیتوانستیم تشخیص دهیم که چه کسی است.
📍ما دوستی به نام شهید سعید امیریمقدم داشتیم که با علی بسیار جفت و جور بود و وقتی نگاهی به پوتینهای شهید انداخت. گفت این پوتینهای من است که علی پوشیده بود و فهمیدیم که آن پیکر بیسر مربوط به شهید علی حلاجیان است..
🌷شهید علی حلاجیان🌷
ای خوشا با فرق خونین در لقاء یار رفتن
سر جدا پیکر جدا در محضر دلدار رفتن
📌عملیات والفجر هشت جاده فاو - ام القصر اسفند ۱۳۶۴
💬راوی : همرزم شهید
🌐 #کانال_تخصصی #نفوذ 🇮🇷 ۱۳۵۷
👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3552772230C08b5078ae4