eitaa logo
چادرم یادگار مادرم زهرا ♡‌•°
9.4هزار دنبال‌کننده
24.8هزار عکس
10.5هزار ویدیو
476 فایل
°• ❀﷽ ﴿مولاعلے(علیه السلام): هماناعفیف وپاڪدامݧ فرشتہ اےازفرشتہ هاست♥‌°﴾ . همھ چیزصلواتیست |میهمان مادَرماݧ حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها)هسٺیم . خادم : 📩|| @Farmandehh313 تبادلاٺ: 📋| @khademha شعبات: 🛒🛍 @Organic_saraye_bamboo@aramehaye_Jan
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام رفقاے جان
خوبین که الحمدالله؟😊
اینجا کسی مدیریت کانالی رو به عهده داره؟ اگه بخواید میتونم محتواهاے روهم برای کانال شما ارسال کنم طبق برنامه ی صحبت هاشون.. چون در چندین کانال فور میکنیم اگه مایل هستین به این ایدی اطلاع بدید { @farmandehh313} همین ویس هارو هاا نه بیشتر اخه وقت ندارم😅 ممنون🌹
✨🌷 همه حــیاے یڪ پسر اینہ ڪہ ؛ وقتے نگاهش بہ دخترے میفتہ سرشو بندازه پایین بگہ : میخوام با این چشــما " آقـــامــــــو "ببینم😍 ⛔️ ••✾🌸
🛑نجوای مردم ایران 🔹همزمان با شب شهادت باب الحوائج امام کاظم (علیه‌السلام ) در اخرین شب سال ۹۸ 🕗پنجشنبه شب ساعت ۲۰ 📍پشت بام و خانه هر ایرانی التماس دعا✋ 🍃💚 💚🍃 🍃💐اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ💐🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            ㄟ(ツ)ㄏ↧ʝσɨŋ↧ ♡∞| @fadaei_hazrat_zahra|∞♡
•┄══❃سـلـام❃══┄• ⛅ ذکر روز پنجشنبه : لا اله الا الله الملک الحق المبین 'تعداد: 100مرتبه' شھید‌محـمدرضـا‌دھـقـان‌امیرے ♡ ♡ㄟ(ツ)ㄏʝσɨŋ ♚❀ @fadaei_hazrat_zahra❀♛
💚🕊 حمید آقا بیشتر با دستش بعد از نماز تسبیحات میگفت و انگشتاش رو فشار میداد ...✖️📿 وقتی این ازشون میپرسیدم که چرا ؟🤔 میگفتن بندهای انگشتام رو فشار میدم تا یادشون بمونه و اون دنیا برام گواهی بدن که با این دست ذکر خدا رو گفتم...:)🍃💚۰ چه قشنگـ:)) راباذکر یادکنیمـ:) 🍁 ❣🍃‌° ♡ ♡ㄟ(ツ)ㄏʝσɨŋ ♚❀ @fadaei_hazrat_zahra❀♛
↓♥️ خــداے بـزرگ انسان را بــه اندازه و ڪـه در راهِ تحمل میڪند، میدهد...!🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @fadaei_hazrat_zahra •═•••🍃••◈🌸◈••🍃•••═
از امروز ان شاء الله میخوایم داستان جدیدی رو بزاریم واستون..☺️ حتما دنبال کنید👌😉 👇
🌿بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🌿 ڪتاب (بیا مشهد) ⃣ 🍁↩️ شهیدے ڪه امام زمان بهش گفت بیا مشهد شفا بگیر ✨✨✨✨✨✨✨✨ ←«گنج جنگ»→ از زمانی که کتاب منتشر شد ، توفیق الهی شامل حال ما گردید که با دیگر شهدای این دیار آشنا شویم. خاطرات این سرداران بی نشان ، آنچنان تأثیرگذار بود که مرزهای جغرافیایی را درنَوَردید و در آن سوی سرزمین ما ، افرادی مشتاق شهدای ما گردیدند. مقام عُظمای ولایت در یکے از بیانات خود در مورد « گنج » بودن دوران دفاع مقدس فرمودند :: «... آیا ما خواهیم توانست این گنج را استخراج کنیم یا نه❗️امام سجاد (علیه السلام ) توانست گنج آن نیمه روز عاشورا را استخراج ڪند.» 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 به دوستان خودمان عرض کردم که باید گنج آن نیمه روز عاشورا را استخراج کنیم تا گنج مورد توصیه در سخنان رهبر عزیز را ، تا حد بضاعت خودمان ڪشف نماییم. لذا فعالیت خودمان را با بچه های مسجد آغاز ڪردیم. در این زمینه کارهای خوبی انجام شد، امّا پس از یڪ دهه فعالیت مستمر در عرصه فرهنگ و ڪتابخوانے، زمانے که با خاطرات شهید مواجه شدم، ❗️ من با خاطرات شهیدی رو به رو شدم که در نوجوانے ، دنیا و تمام لذت های آن در نظرش حقیر بود. ☘☘☘☘☘☘☘☘ او آنچنان به وظیفه ی خود یعنی بندگے پروردگار همت گماشت که پرده هاے حجاب دنیایی از برابر دیدگانش ڪنار رفت❗️ او به جایی رسید که دیگر ما نمی توانیم در مورد شخصیت و جایگاهش اظهار نظر ڪنیم❗️ چرا که ما گرفتار دنیا هستیم ، ما را چه به صحبت از عالم بالا⁉️ علےِ حڪایت ما که شفایافته حضرت دوست بود ، شمع محفل خوبان شد. هر جا می رفت ، همه را آسمانے می کرد. او خودش دنیایی نبود و افراد پیرامون را هم با خود همراه می کرد. او راه های آسمانی را بهتر از مسیرهای دنیا می شناخت. مُبَلّغ بود. درس دین میخواند ، امّا پاے عمل که رسید ، با لباس غواصے با رزمندگان خط شکن همراه شد. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 او قبل از اینڪه از موانع و سیم های خاردار حاشیه اروند عبور ڪند ، از موانعے که بر سر راهش گذاشته بود ، گذر ڪرد. لذا به راحتی مسافر ملڪوت شد. او رفت و در به غافله ی خوبان پیوست. و من و امثال من حسرت می خوریم که با گذشت سال ها از عمر گرانمایه ، هنوز نتوانستیم ذره ای از معرفت این بنده ی خوب خدا را ڪسب نماییم. امیدواریم که زندگےنامه و خاطرات این عبد درگاه خدا ، چراغ راهے باشد برای ما. تا بتوانیم از این عمر تکرار نشدنی و فرصت کوتاهی که در اختیار داریم، بهتر استفاده نماییم. ان شاء الله منبع :: ↙️ نیمی از کتاب بیا مشهد از انتشارات شهید ابراهیم هادی (همه ی کتاب تایپ نمیشه فقط نیمی از کتاب) ⚠️⚠️⚠️ ❗️❗️تایپ کتابها در مجازی و مطالعه ی رایگان پی دی اف کتابها با اجازه از انتشارات و مؤلف باشه❗️❗️
✨﷽✨ 🕊•° یـہ روز داشتیم با ماشیـن تـو خیابون مےرفتیـم سر یـہ چراغ قرمز ...🚗🚦 پیرمـرد گل فروشـے با یـہ ڪالسڪه ایستاده بود...💐😍 منوچـہر داشت از برنامـہ ها و ڪارایـے ڪـہ داشتیم مےگفت ...😌 ولـے مـن حواسـم بـہ پیرمرده بود ... منوچـہر وقتے دید حواسم به حرفاش نیست ...🙃 نگاهـمو دنبال ڪرد و فڪر ڪرده بود دارم به گلا نگاه میکنم ... توے افڪـار خـودم بودم ڪہ احسـاس ڪـردم پاهام داره خیس مے شہ ...!!!😟 نـگاه ڪردم دیـدم منوچـہر داره گلا رو دستہ دستہ میریزه رو پاهام ...☺️😳 همـہ گلاے پیرمرد و یہ جا خریده بود ..! بغل ماشین ما ، یـہ خانوم و آقا تو ماشین بودن …🚙 خانومـہ خیلـے بد حجاب بود …😰 بـہ شوهرش گفت : "خـاااااڪـــــ بـر سرتــــــ ... !!!😵 ایـݧ حزب اللہـیـا رو ببین همه چیزشون درستـہ"😎✌️🏻 منوچہر یـہ شاخـہ🌹برداشت و پرسیـد : "اجازه هسـت ؟" گفتـم : آره داد به اون آقاهـہ و گفت : "اینو بدید به اون خواهرمون ...!"👱🏻‍♀ اولیـݧ ڪاری ڪہ اون خانومہ کرد ایـن بود که رژ لبشو پـاڪــ ڪـرد💄 و روسریشو ڪـشـید جلو !!! 💚 ♔♡j๑ïท🌱↷ 『 @fadaei_hazrat_zahra