📌متن شبهه:👇👇👇
روزی یک زرتشتی ویک مسلمان ازمسیری درحال عبور بودند.
درحین مسیردختربچه ای 12 ساله را دیدند که باسبدپرازمیوه میخواهداز رودخانه عبور کند. آن مرد زرتشتی سبدمیوه رابردوش ودست دخترک را دردست گرفت واز رودخانه عبور داد.
درادامه مسیر مردمسلمان روبه مردزرتشتی کرد وگفت:
دردین ما لمس کردن بدن جنس مخالف عملی حرام است ، مگرآنکه یکی ازدوطرف به سن تکلیف نرسیده باشد ویا نسبتی بین آن دوباشد . لمس جنس مخالف سبب طغیان شهوت وسقوط به ورطه گناه است و .........
مردزرتشتی کلام اوراقطع کردوگفت:
من آن دخترک رابه آنسوی رودخانه
بردم ورهایش کردم. توهنوز درذهن بیمارت رهایش نکردی؟
📌 پاسخ شبهه:👇👇👇
1⃣روزی یک #زرتشتی و یک #مسلمان از مسیری درحال عبور بودند.
درحین مسیر دختر بچه ای 12 ساله را دیدند که با سبد پر از میوه میخواهد از رودخانه عبور کند. آن مرد مسلمان سبد میوه را بردوش و گوشه لباس دخترک را در دست گرفت و از رودخانه عبور داد.
2⃣درادامه مسیر مرد زرتشتی رو به مرد مسلمان کرد و گفت:
ما، زن را مخلوق جهی (دیو بد کاری و فاحشه گری) می دانیم و جزء شرور عالم. و به این واسطه زمانی که زن دشتان (حیض) شود او را در محیطی که از 4 آخشیج (آب، باد، خاک و آتش) دور باشد، زندانی کرده و زن بیچاره در پایان این مدت باید 200 مورچه را کشته و با #ادرار_گاو غسل نموده، تا پاک شود ...
3⃣اگر این زن باردار شده و بچه اش سقط شود، برای پاک شدنش، به او سه، شش یا نه جرعه ادرار گاو آمیخته با خاکستر میخورانیم.
اگر این زن زایمان کرده و در سه روز اول آب بنوشد، به وی 400 ضربه تازیانه می زنیم ...
زنانمان را به دیگران قرض میدهیم، حتی اگر راضی نباشد ...
فرزندان خود را مثل برده میفروشیم ...
زنان خود را برای تولید برده اجاره می دهیم ...
به زور با دختران خود ازدواج می کنیم، چون ثواب زیادی دارد ...
دختران خود را به ازدواج هر کسی بخواهیم در می آوریم، حتی اگر راضی نباشد ...
اگر زن بدون اجازه شوهر کاری انجام دهد او را فاحشه می خوانیم ...
اگر گناهی بکنیم، برای بخشیده شدن آن، دختران خود را برای همبستری با موبدان، بدآنجا میفرستیم ...
هرگز به زنانمان راز خود را نگفته و با احمقان بحث نمی کنیم ...
کلا ما زن را آدم حساب نمی کنیم، تو چرا به او کمک کردی ؟
4⃣مرد مسلمان کلام او را قطع کرد و گفت:
من آن دخترک را به آنسوی رودخانه بردم و رهایش کردم. تو هنوز در ذهن بیمارت رهایش نکردی؟؟؟
منابع؛
_کتاب زرتشت،اوستا جلد2،ص779
_وندیدا،جلد1ص113
_وندیدا،جلد3،ص1433،فرگرد14شماره 15
_روایت پهلوی،فصل8،
_وندیدا،جلد3،ص1601،فرگرد 18،شماره 69 و 73