eitaa logo
فدائیان رهبر
2هزار دنبال‌کننده
45هزار عکس
35.4هزار ویدیو
180 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✡️ عملیات یهودیان برای مبارزه با 🔹خندق،آتش یهود، جنگ مشرکان بنی‌قریظه هیئتی را به مکه فرستادند. آنها با ابوسفیان مذاکره و او را تحریک به گردآوری نیرو کردند. انگیزه تحریک آنها نیز نزدیک بودن پیروزی در عملیات احد بود. پس از عملیات احد، یأسِ مشرکان که در جنگ بدر حاصل شده بود، تبدیل به بارقه امید شد؛ امید به اینکه می‌توانند پیامبر(ص) را از میان بردارند.در عملیات گذشته نیز یهودیان بنی‌نضیر به مشرکان قول داده بودند، اما عمل نکرده بودند.اما این بار قول دادند که هم­زمان عملیات انجام ‌دهند. پس از رفت و آمد فراوان، مشرکان توانستند ده هزار نیرو جمع کنند 🔹پیامبر اکرم(ص) همه مردم را جمع کردند و نظر خواستند. سلمان پیشنهاد کندن خندق داد و پیامبر پذیرفت، مسلمین بین کوه احد و کوه صلع را خندق کندند پیامبر اکرم(ص) سه هزار نیرو را در مدینه بسیج کرده‌ بودند. در همین زمان از پشت مدینه، یهود بنی‌قریظه با اعلان جنگ، امنیت مسلمانان را حتی درون مدینه هم سلب کردند،این اوج خیانت و سوءاستفاده یهودیان از رأفت پیامبر اسلام بود و نشان از عمق کینه آنها به اسلام داشت پیامبر(ص) فرمودند:رفت و آمد کنندگان مسلح باشند.مدینه مخاطره­ آمیز شد و به قدری شرایط سخت شد که منافقین تصمیم فرار جمعی مردم از معرکه را شایع کردند 🔹عمرو بن عبدود، قهرمان عرب، از خندق عبور کرد و مبارز طلبید. علی(ع) رهسپار میدان می‌شود.عمرو در برابر چشمان حیرت‌زده مشرکان و مسلمانان با ضربت شمشیر علی(ع) از پای درآمد. با کشته شدن عَمرو، روحیه دشمن شکسته شد 🔹بزرگ‌ترین متحدان این جنگ قریش، قطفان و بنی‌قریظه بودند. ابوسفیان تصمیم گرفت هماهنگ با قطفان و بنی‌قریظه عملیات را آغاز کند. نعیم بن مسعود اشجعی، شبانه به سوی رسول‌الله آمد و اسلام خویش را ابراز کرد و گفت من تازه مسلمانی هستم که آنان از اسلام من آگاهی ندارند و با تمام این قبایل که به جنگ شما آمده‌اند، دوستی دیرینه دارم. اگر دستوری دارید، اجرا می‌کنم.پیامبر(ص) فرمود: برو اتحاد این گروه‌ها را به هم بزن 🔹نعیم نزد بنی‌قریظه که آتش‌افروز جنگ بودند، رفت و خیرخواهی خود را ابراز کرد و گفت: اگر مشرکان عملیات را آغاز کنند و در جنگ شکست بخورند،فرار کرده و به مکه می‌روند؛اما شما اسیر می‌شوید و محمد(ص) همه شما را می‌کشد.از مشرکین بخواهید که چند تن از رؤسای مشرکان نزد شما بیایند و همراه با شما بجنگند تا مطمئن شوید که اینها به خاطر دوستانشان به شما خیانت نخواهند کرد.از سوی دیگر نزد ابوسفیان رفت و گفت: شنیده‌ام که بنی‌‌قریظه از نقض عهد با محمد(ص) پشیمان شده و پیک نزد محمد(ص) فرستاده‌اند که ما ده تن از اشراف قریش را به گروگان می‌گیریم و به تو می‌دهیم تا بر عهد و پیمان خویش باقی باشیم و از ما راضی شوی 🔹ابوسفیان تصمیم به حمله گرفت. نمایندگانی را به دژ بنی‌قریظه فرستاد و گفت: اینجا منطقه زندگی ما نیست، چهارپایان ما در حال هلاکند،آماده باشید که ما فردا حمله می­کنیم و شما نیز فردا از پشت سر حمله کنید،تا کار را یکسره سازیم. فرمانده بنی‌قریظه در پاسخ گفت: ما در صورتی اقدام به جنگ می‌کنیم که عده‌ای از بزرگان احزاب همراه با ما در دژ باشند.ابوسفیان با شنیدن این سخن گفت: نعیم درست گفته است. او خیرخواه ماست و بنی‌قریظه درصدد خیانتند لذا از هم پیمانی با آنان چشم پوشید و تصمیم گرفت بدون آنان به جنگ با پیامبر(ص) رود.با این تردید خللی در سپاه شرک ایجاد شد و عملیات یک روز به تأخیر افتاد(القمی، ج2، 179) 🔹شب هنگام طوفان شدیدی به پا شد و مشرکین به شدت ترسیدند.ابوسفیان سران شرک را جمع کرد تصمیم به فرار گرفت و امر کرد تا مشرکان سوار شوند و بگریزند. بدین ترتیب سپاه دشمن گریخته و جنگ پایان یافت (القمی، ج2، 185) 🔹بنی‌قریظه، تنبیه خیانت­کاران یهود پس از جنگ خندق و اطمینان از فرار مشرکین، پیامبر(ص) به فرمان خداوند، سراغ بنی­ قریظه، که برخلاف پیمان خویش آتش جنگ احزاب را افروخته و در همان زمان از پشت به مدینه هجوم آورده بودند، رفتند. سپاهیان پیامبر قلعه بنی‌قریظه را محاصره کردند. این محاصره پانزده روز به طول انجامید. پس از اینکه بنی‌قریظه از محاصره به تنگ آمدند، از پیامبر خواستند ابولبابه ‌بن عبدالمنذر را که از هم‌پیمانان اوسی آنان بود، نزد آنان بفرستد تا با او رایزنی کنند ابولبابه در جمع پریشان یهود حاضر شد و آنان از او پرسیدند: آیا خواسته محمد(ص) را در تسلیم شدن بپذیریم؟ او گفت: آری! و در عین حال به گلوی خود اشاره کرد که یعنی تسلیم شدن برابر مرگ است  ابولبابه فوراً متوجه خیانت خود شد و با ناراحتی و پشیمانی از دژ بنی‌قریظه بیرون آمد و بدون اینکه نزد مسلمانان بازگردد، به مسجد رفت و خود را به ستونی بست و استغفار کرد. با اینکه خطای ابولبابه می‌رفت تا بنی‌قریظه را از تسلیم شدن باز دارد