خمینینامه
شهید که تشییع میکردیم
زبان دراز میکردند؛
«۴ تکه استخوان»
حالا از ضرورت احترام به یک جسد
حرف میزنند!
اما درود بر خمینی
که گوش پالانیهای بیسواد نگهبان طویله را گرفت
و از ایران
پرتشان کرد بیرون
میرپنج پالانی
آری!
سلطنتطلبها همه پالانی هستند
و همه میرپنجاند
و هنوز هم
نگهبان طویلهاند
طویلهی توهماتشان
حتی کروموزومهای ربع پالانی هم
بوی کودتا میدهند!
پسر پسر کودتاچی
این روزها دم از مردم میزند!
والله خلاف ادب نیست
اگر بنویسم؛
زارت!
اصلا دم خلخالی گرم!
آن مقبره باید هم خراب میشد
فقط به جرم کشف حجاب
فقط همین یک قلم
نه!
پالانی مسلمان نبود
بیبی میگوید؛
«اصلا انسان نبود
و الا
کتک نمیزد زن ایرانی را
به جرم حجاب»
هان ای آخوندهای زائر بیغیرتی!
هان ای منورالفکرهای مروش!
هان ای اسگلان قرن!
آنچه اجباری بود
بیحجابی بود
زمان همین پالانی اول
و الا حجاب
قانون مندرآوردی جمهوری اسلامی نیست
امر خداست
که حتی
در کتیبههای تخت جمشید هم عیان است
زندهباد عفت منیژه
زندهباد حیای زن ایرانی
پالانی زر میزد؛
«۲۵۰۰ سال پادشاهی»
لطفا خفه!
اشرف بیریخت هوسباز را
چه به دخت افراسیاب؟!
که برهنه ندیده رخش آفتاب؟!
خاک بر سر جوجهآخوندی که آموزش غسل میت میدهد
آنهم به نظام خمینی
اما درود بر خمینی
ما هیچ شاهی به نام «پهلوی» نداریم
برگردید به همان فامیلی اولتان
پالانی
نگهبانی از طویلهی اسبها
رضاخان؛
کدام رضا؟!
کدام خان؟!
محمدرضا پهلوی؛
۳ دروغ در یک اسم
فامیلی این قبیلهی بدوی هم
کودتایی است!
خخخخخ
«پهلوی» فامیلی یکی دیگر بود
بیبی قشنگ میگوید؛
«بیبیسی دروغ میگوید!»
«رضا» نام آن «خان» بود
که اجازه نداد اروند
شطالعرب شود
به هزینهی شهادت
و پیکرش اما ۳۰ سال بعد برگشت
و باز
آغاز شد کنایهها؛
«۴ تکه استخوان»!
گیرم این گوربهگوری
همان پالانی اول باشد
احسنت بر شما!
حالا بگویید؛ «۴ تکه استخوان!»
که استخوانهای غواص شهیدی به نام رضا
مظهر شرف ایرانی است
فرق میکند با جسد فرعون
پس درود بر خمینی
و یادگارانش
یعنی شهدا
فاش میگویم؛
خمینی تنها یک پدر نبود
که وراثش بچههایش باشند
خمینی «امام» بود
و شهدا
امامزادهها
خمینی
ثلث و ربع و خمس ندارد
جگر شیر دارد
و ما دیدیم شیربچههایش را
دیروز در شلمچه
و امروز در شام
و فردا هم
خواهیم دید باز
پرواز جگرگوشههای امام را
بر فراز بیتالمقدس
ما را باکی نیست
از حضور یک جوجهاردک زشت
در طویلهی امروز پالانیها
هیهات!
زن ایرانی
به باحجاب و بیحجاب تقسیم نمیشود
و مرد ایرانی
به باریش و بیریش
با ما
حرف از شرف بزنید!
#حسین_قدیانی
⭕️ نامهی حسین قدیانی به آیتالله آملی لاریجانی
بسمالله الرحمن الرحیم
ریاست محترم قوهی قضاییه
با سلام و احترام
در روزهایی که افکار عمومی، منتظر برخورد قاطع و مواجههی انقلابی مجریان عدل و داد با مفسدین بیرحم و مروت اقتصادی هستند، پیشنهاد میکنم؛ هم خودتان، هم سایر همکارانتان، قضاوتهای «علیرضا فغانی» در بازیهای جام جهانی را با دقتی مضاعف، دنبال کنید. فیالحال که دنیا و ناظر بر داوریهای تحسینبرانگیز، حرفهای و شجاعانهی فنایی دیروز و فغانی امروز، ایران را به کمکداوران و صدالبته داوران خوبش در جام جهانی میشناسد، زیبنده است مردم خودمان نیز، همین نگاه مثبت را به قوهی قضائیه و قضات آن داشته باشند. بلاشک پیشنهاد مذکور، کمکحال دستگاه قضا در اجرای بدون تعارف عدالت خواهد بود. لازم به ذکر است؛ دادن این پیشنهاد به حضرتعالی، آنهم در شرایطی که خود این حقیر بهواسطهی شکایت بیوجه و بلکه مضحک معاونت حقوقی نهاد ریاست جمهوری، پروندهای در محکمه دارم، بیانگر نیت کاملا خیر و به دور از عوالم ژورنالیستی این نامه دارد. پیشاپیش از خداوند منان برای شما قاضیالقضات اندیشمند و همهی دستاندرکاران امر انصافا سخت داوری و قضاوت، نهایت توفیق را مسئلت مینمایم.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته
حسین قدیانی
#حسین_قدیانی
ما اسیرتریم!
حسین قدیانی:
از بس زندهای، حُسن پرستیدنت این است که به انگ «مردهپرستی» ختم نمیشود! اما خب! حق میدهم به این که جماعت، هیچ تلاشی برای آزادیات نمیکنند! دیروز نکردند و امروز هم نمیکنند! وزارت خارجه، سپاه، شمخانی، ولایتی، ظریف، هیچ کس! آزادی تو، حاشیهی امنیت خیلیها را به خطر میاندازد! و البته که ما هم ترجیح میدهیم تو همان در بند اسرائیل باشی تا کنج اوین! نه! در یک جوی نمیرفت آب تو، با این روحانی! هیچ رقمه! و در هیچ موقعیتی! این را همه میدانند! نمیبینی که حتی یک خیابان درستحسابی هم در پایتخت جمهوری اسلامی به نامت نیست؟! نمیبینی در فیلمت، هیچ اشارهای نشد به بغضت علیه بنیصدر؟! و بگذار فاش بگویم که هنوز هم در سپاه، از همه جا مظلومتری! مثل همان روزگار جنگ! آری! مثل همان روزگار جنگ که سرداران شهرستانی، هیچ با تو حال نمیکردند! این درست که ناظر بر «زندگی» امکانات تهران را هیچ کجا ندارد اما ناظر بر «جنگ» قصه فرق میکرد! آنقدر که حتی تو هم، چوب تهرانی بودن را مکرر خوردی! و هنوز هم داری میخوری! بزرگراه وصلکنندهی شرق و غرب تهران به هم، اگر از شرق تا مشهد برود و از غرب تا تبریز، باز هم در هیچ حدفاصلی، نام تو را نمیگذارند! و این مهم، قالیباف و نجفی ندارد! اجازه دارم دعا کنم که هیچ وقت آزاد نشوی؟! اجازه دارم هوای اعصابت را داشته باشم؟! اجازه دارم دوست نداشته باشم که مثل روزگار جنگ، مجبور باشی یک روز هملباسیهایت را بزنی و دگر روز ملبسین به لباس روحانیت را؟! اجازه دارم تنها و تنها خدایی را بپرستم که شیر را در زنجیر دشمن، بیشتر میپسندد تا اسارت دوست؟! پس همان به متوسل بمانم به سرداری که نیست؛ سرداری در «انتهای افق» که هرگز دست عوضیها را نبوسید! غرور مقدس بچهی کف بازار تهران را عشق است که آخرش هم راضی به ازدواج نشد! و من، فرزند شهیدی از شهدای پا به رکابت، عمدا این متن را جوری نوشتم که جز مادرت، به همه بربخورد! به قول حضرت پرزیدنت که «مرگ بر اسرائیل» روی موشکهای تولیدی «دولت با تفنگ» را مانع لغو تحریمها خوانده بود، «به جهنم»! سردار! قریب ۴۰ سال است اینجا نیستی! خیلی چیزها تغییر کرده! بعید میدانم سکهات خریدار داشته باشد! دیگر بنیصدرها، بنیصدرهای ۴۰ سال پیش نیستند! فرار نمیکنند؛ فراریات میدهند! چقدر دروغ! چقدر نفاق! چقدر وعده! چقدر مصلحت! هر جا هستی، سنگرت را خوب حفظ کن سردار! اینجا خبری نیست، جز حباب! ۲۰ تومانیهای آبی جهاد سازندگی را یادت هست؟! کشاورزانش له شدند زیر لاستیک BMW نوادگان امام! حالا ما اسیرتریم یا تو؟!
#حسین_قدیانی
شرح عکس
حسین قدیانی: نگاه کن مأمون! خوب این تصویر مقدس را نگاه کن! یادت هست امام رضا علیهالسلام را از مدینه کشاندی طوس، بلکه خورشید را ذیل خودت تعریف کنی؟! چه ابلهانه توهم زده بودی سیاست را و کیاست را بیش از حضرت ثامنالائمه میفهمی! فکر کرده بودی با تبعید میتوانی از اشعههای آفتاب هشتم بکاهی! و مدام نام «علی» را و لقب «رضا» را کوچک و کوچکتر کنی! و سلطان جان و جهان را ببری زیر نام خودت! الان اما تو کجایی و علیبن موسیالرضا کجاست؟! کی را میخواستی ولیعهد کی کنی؟! چه بزرگی را میخواستی حقیر کنی؟! چه عظمتی را میخواستی خرد کنی؟! چه ضامنی را میخواستی بلااثر کنی؟! چه شرطی را میخواستی بلاوجه کنی؟! چه سلسلهای را میخواستی قطع کنی؟! القصه! همان خدایی که زحمت بزرگکردن موسی را عدل انداخت گردن فرعون، بار گسترش گرما و حرارت و نور و محبت و حکمت و معرفت و ولایت و امامت علیبن موسی را عدل انداخت گردن مأمون! خود خود خود تو! زیادی که علیه خدا نقشه بکشی، خدا خودت را هم وسیلهی تحقق اهداف الهی میکند! هم شمسالشموس را جاودانه میکند، هم بهواسطهی تدابیر هشتمین امام در ۲ پهنهی زمان و زمین- درست در عصر حکومت تو! و درست از مدینه تا طوس!- کاری میکند که بعد از امام رضا، دیگر شیعهی چندامامی نداشته باشیم و هر که علیبن موسیالرضا را امام میداند، محمدبن علی را نیز امام بداند، علیبن محمد را نیز، حسنبن علی را نیز، حجةبن الحسن را نیز! جانم! دلم میخواهد دست مرتب بزنم برای خدا! نه! در مدینه نمیشد به این شکیلی، مچ مأمون را بخواباند امام رضا! آمد در کاخ خود مأمون! مثل موسی در کاخ خود فرعون! و بنازم این اوزان، بلکه مفاهیم مشترک را! موسی و موسیالرضا! فرعون و مأمون! پس نگاه کن مأمون! خوب این تصویر مقدس را نگاه کن! اینجا یعنی بارگاه منور ضامن آه و آهو و مضجع مطهر حضرت ثامنالحجج، تنها جایی در عالم است که ولی امر مسلمین جهان، سر به نشانهی گدایی کج میکند! در شجاعت، اقتدار و بزرگی خامنهای، همین بس که حاجقاسم و سیدحسن نصرالله را در سپاه قدسی خود میبیند لیکن محل این تصویر را شرح دیگری است! اینجا در این آستان، سر خورشید را و سر ماه را و سر ستارهها را و سر تمام زمین و تمام آسمان را نمیبینی الا به حالت خضوع! و به شکل خشوع! و نه عجب که اینجا در این آستان، حال امام زمان عجلالله فرجه هم همین حال نائب بر حقشان باشد! دقیقا! مچ امام رضا را میخواستی بخوابانی پس؟! فکر کنم فکر اینجایش را نکرده بودی جناب مأمون! و من در این متن، به در گفتم که دیوار بشنود جناب ترامپ!
#حسین_قدیانی
توضیحالمصائب (1)
وطن امروز؛ ۲۴ مرداد ۱۳۹۷
روضه نخوانده، گریه کن! گریه کن ای فرزند آدم که مناسبات حیوانات در جنگل، انسانیتر به نظر میرسد! رئیس سازمان ملل یک خرس گنده است که در قبال جنایات سعودی در یمن و این همه کودکی که کشت، هیچ معلوم نشد کجا را محکوم کرد! فقط محکوم کرد! شاید منظورش حق تنفس بچههای صعده است! خوب بخوابی یونیسف! و آنقدر عمیق که دیگر بلند نشوی! ما را همان به که نجوا کنیم با آخرین رسول خدا که حتی به بچهها هم زودتر سلام میداد! الا ای محمد! از فرزندان اویس قرنی، بوی مظلومیت میآید! بوی خون! بوی خون دل! نه حال قبله اول خوش است و نه حال مسجدالحرام! سایه این همه لات سعودی و این همه عزای عمودی چه میکند بر سر کعبه؟! گویا خانهای که ابراهیم بنا نهاد، هیچ ارزشی و هیچ حرمتی برای یونسکو ندارد! یونسکو! یونیسف! سازمان ملل! جمع کنید بساطتان را! خوش به حال حیوانات که شورای امنیت ندارند! آمریکا از عربستان خواسته که درباره حادثه استان صعده یمن، تحقیق کند! خخخخخ! مثل این میماند که پرونده گلوی بریده علیاصغر را بسپری دست حرمله! آن وقت اینجا جماعتی گارد میگیرند علیه شعار «مرگ بر آمریکا»! آمریکای هیروشیما! آمریکای ناکازاکی! آمریکای ۲۸ مرداد! آمریکا هنوز هم آمریکای پریبلندههاست! و آمریکای شعبانبیمخهاست! همانها که توهم زدهاند آمریکا دنبال جلوگیری از اشاعه بمب اتم است! و مظهر دفاع از حکومتهای مردمسالار! و لابد مثل حکومت آلسعود! هر چقدر هم آلسعود در یمن، آدم بکشد، باز زنجیرهایها انگار نه انگار! شمع این جماعت، فقط برای بنیآدم ایفلنشین، روشن است! ذیل شعارک «نه غزه، نه لبنان» به جمهوری اسلامی میگویند «چرا به فکر مردم منطقهای؟!» اما گرد پاسارگاد میچرخند، چون معتقدند کورش به فکر مردم منطقه زمان خود بود! و هیچ نمیگویند بابل و بختالنصر، چه ربطی داشت به ما؟! واقعا با چه کسانی این جمعیت را به هم زدهایم؟! نه حالا فقط در ایران! کل دنیا را میگویم! آنی فرض کن یکهزارم واقعه این سالیان یمن، در پاریس رخ داده بود! یا در نیویورک! دنیا که نیست؛ قلعه حیوانات است! خیلی دنیای خوبی داریم؛ دنیای مجازی هم به آن اضافه شده! دنیای حرفهای کیلویی! دنیای ندانسته حرف زدن! دنیای بیحساب و کتاب! از سویی خواهان اجرای عدالت هستیم و از سویی اندک التزامی به الفبای عدل و داد نداریم! و حتی یک نامه کاملا ضروری را هم به سخره میگیریم! یا قاطی میکنیم عدالتخواهی را با مسائل خالهزنک! و بیهیچ پروایی، آبرو میبریم! و همین طور الکی، حکم صادر میکنیم! حرف مردم را میبینیم لیکن خواسته خدا را نه! «مردم چه میگویند» را میبینیم اما «خدا چه میخواهد» را نه! گمانم قبرستان فهم و شعور و معرفت شده این مجازستان! و هرچه کیلوییتر حرف بزنی، بیشتر دل میبری! و بیشتر لایک میگیری! سلمنا! این همان آخرالزمان است! بر و بحر را کم فساد گرفته؛ مجازی را هم با «فساد سخن» پر کردهایم! و همه هم متلکپران شدهایم؛ «مبارزه با فساد که نامه نمیخواست!» یک چیزی یاد گرفتهایم و وهم برمان داشته هیچ استثنایی و شرایط ویژهای ندارد! عین آب خوردن، تهمت فلان منحرف و بهتان بهمان فتنهگر را علیه مجریان عدالت، تکرار میکنیم! حکممان هم همیشه در جیبمان است! گویی دادگاهیم! گویی پروندهها زیر دست ما دارد مطالعه میشود! مضحک است! مجازستان، هم ما را نویسنده کرد و هم قاضی! و این وسط اگر یکی بیاید و بگوید «چنین جماعتی لایق تحقق عدالت نیستند» چقدر میتوان به این سخن خرده گرفت؟!
#حسین_قدیانی
توضیح المصائب (2)
آن از کودککشی در یمن و این هم از فهمکشی خودمان در یمین و یسار مجازستان! معذرت میخواهم ولی رسما در جاهلیت به سر میبریم! و زنده به گور میکنیم مرتب وجدان خود را، با آبکیترین و سطحیترین و عجولانهترین قضاوتهای ممکن! نه! طغیان فقط طغیان فرعون علیه موسی نبود! ما نیز طغیانگر علیه خدا هستیم، اگر فکر کنیم حساب و کتاب آخرت، برای همه هست، الا خودمان! البته که انشاءالله این اعتقاد را نداریم اما فعلمان و قولمان جوری باری به هر جهت است که گویی یادمان رفته یومالعیار قیامت را! برگرد ای آموزگار غایب از نظر، که دور از چشم شما، هیچ تعریفی ندارد حال روزگار! ما اعتراف میکنیم به خطاهای خود! ما فرزندان خوبی برای آدم نبودهایم و الا این سازمان مللمان نمیشد! حتم دارم دل یونسکو برای کعبه و قدس نمیسوزد! حتم دارم یونیسف با مدد از خیمهشببازی سلبریتیها، مشغول کاسبی با شیرخوارههاست! حتم دارم شورای امنیت، به فکر امنیت ابنای آدم نیست! و حتم دارم ملل را سازمان دیگری لازم است! دروغ گفتیم! اعتراف میکنیم! یوسف را اصلا گرگ نخورده! خودمان نابرادری کردیم! خودمان انداختیمش در چاه! و حالا پشیمان هستیم که چرا با وجود این همه اولاد آدم، علی باید نجوا با چاه کند! خدایا! باز هم به معجزه تو نیاز داریم! و ایمان داریم باز هم دست آدم را میگیری، در این واپسین لیالی آخرالزمان! به شهادت این وضع جهنمی دنیا، خیلی زیاد از بهشت، دور شدهایم! رحمی به ما کن! والله سازمان ملل را رئیسی نباید باشد جز منجی عالم بشریت! باید هم دخترک معصوم یمنی، زیر آواری از جور و ستم، بقیةالله را صدا بزند! کجایی مهدی فاطمه؟! کجایی ای خلاصه همه فرزندان علی و زهرا؟! کجایی آقای ذیالحجههای غریبی؟! کعبه، تو را میخواند! و قدس هم! و شهدای سپاه قدس هم! نبودنت دل ما را برای همه انبیا و همه امامان تنگ کرده! کاش زودتر برگردی! کاش زودتر ببینیم آقایی تو را در این جهان! اف بر ما اگر اماممان صحرانشین است! آقایی کن و برگرد به چشمان تر ما، ای عزیز کل تاریخ…
#حسین_قدیانی
تقدیم به یزیدیها
عشق ما به «حسین» همینی هست که هست
خبر دارم که صنف لباسفروشها در صبحانههایش کلهپاچهای میدهد که گوسفندانش به جای علف، بستنی روکشطلا میخورند! خبر دارم که هر که برود حاجمحمود، یک قطعه زمین در چیذر و یک قطعه زمین هم در زعفرانیه میگیرد! خبر دارم که استکان چای جلسهی حاجقربان از آبطلای سفید است! خبر دارم که میکروفن حاجمنصور در ارک، از پلاتین مرغوب است! خبر دارم که به مستمعین منبر شیخحسین در تکیهی همدانیها بخشی از رشتهکوه الوند را میدهند! اوووووف! این یکی را نگاه! رفتم سراغ اصل کاری! خبر دارم که تار و پود زیلوهای مثلا سادهی بیت رهبری از مرغوبترین نخ ابریشم است! و حتی این را هم خبر دارم که به عزاداران حسینیهی امام خمینی، نفری یک آپارتمان میدهند n متر در بهترین نقطهی جواهرده رامسر! خبر دارم که هیأت حدادیان بروی، خود حاجسعید برایت چک سفیدامضاء میکشد! خبر دارم که ظروف پلاستیکی غذای نذری مسجد دانشگاه امام صادق علیهالسلام بعد از ۵ روز تبدیل به اورانیوم غنی شده میشوند! خبر دارم که میثم مطیعی به تعداد قدمهای جابر در زیارت اربعین، ماشین بنز دارد! خبر دارم که هیأت رزمندگان اسلام، به همهی عزاداران خود، یک دست کت و شلوار پیرگاردین اصل میدهد بعلاوهی ۲ جفت جوراب نانو که هر چه بیشتر بپوشی، بوی بهتری میدهد! حالا باز بگویید «۱۴۰۰ سال پیش، عربی، عرب دیگر را کشت؛ به ما چه!» القصه! عربی، سر از بدن حججی ایرانی هم جدا کرد و در همین عصر کنونی هم جدا کرد، شما باز گفتید «به من چه!» پس عشق ما به حضرت سیدالشهدا هم به شما چه! شما غربزدهها، فقط میتوانید بسوزید از این عشق! جانم به این مثل! در حج، سپیدپوشان مُحْرِم، گرد خانهی مشکی خدا میگردند اما در مُحَرّم، همهی فرشتهها و همهی ملائک با آن بالهای سفید خوشگلشان، گرد ما مشکیپوشان حسین میگردند! پس ما خیلی مهمایم! خوشمزهترین غذای ممکن، نذری ماه محرم است! زلالترین اشک ممکن، گریه برای حضرت اباعبدالله است! و از سیاهی لباس ما، تنها یک رنگ، بالاتر است؛ سرخی خون ارباب! بروید و این متن را از خط اول بخوانید! خبر دارم که سپاه قدس در موتور حاجحسین سازور، دستگاهی کار گذاشته که دود اگزوز آن تبدیل به الماس میشود! اما با وجود همهی این اخبار، خبر دارم که هنوز هم خدا، مخلوقی محبوبتر از «حسین» نیافریده! یعنی هر چه به دستگاه اباعبدالله، تیر بیندازی، آقا را محبوبتر کردهای! بدبختی را میبینی؟! خبر دارم که آشپز بیت، از کیروش هم بیشتر پول میگیرد! نخوردی قیمهاش را، حرف نزن!
#حسین_قدیانی
#استاد هم مثل #علامه
#تتلو هم مثل #اصلاح_طلبان
🔷زنک آشغال که صدالبته #آشغال فقط مال یک دقیقهی اوست، برداشته علیه یکی از سخنرانان جناح انقلابی، نوشته: «معلوم نیست این «استاد» که به او میگویند، اسمش است یا لقبش! ماندهام با این سن، چطور این یک الفبچه شده استاد»! الغرض! یادگار کروموزومی مرحوم حاجاحمدآقا، معلوم نیست این «علامه» که به او میگویند، اسمش است یا لقبش! ماندهام با این سن، چطور این یک الفبچه شده علامه! قطع به یقین، اگر در سن آن سخنران، استاد نمیتوان شد؛ در سن این مردک هم علامه نمیتوان شد! و از قدیم گفتهاند که «جواب های، هوی است!»
🔷سایتک آشغال با سوءاستفاده از چرندیات محض تتلو علیه حماسهی حسینی و فرهنگ شهادتطلبی، او را «قلادهدریدهی هار» لقب داده! سلمنا! تتلو همین است لیکن سخنپراکنی علیه حماسهی حسینی و فرهنگ شهادتطلبی، تنها مختص تتلو نیست! او با زبان خودش و مثلا اصلاحطلبان با زبان خودشان! او امروز و مثلا اصلاحطلبان، دیروزها و امروزها! «فرهنگ شهادت، خشونتآفرین است»، «باید زیارت عاشورای جدیدی، عاری از عبارات خشونتبار نوشت»، «مردم آزادند حتی علیه خدا راهپیمایی کنند»، «من هم شارلی هستم» و «سرتیپ حسین همدانی در سوریه کشته شد» تنها بخشی از اراجیف مثلا اصلاحطلبان علیه مقدسات و راه و رسم شهادت است! ستکردن لوگو با رنگ پرچم لعین تکفیری، قیاس رزمندگان دفاع مقدس با «سربازان وحشی قوم آتیلا»، شامورتیبازی علیه رنگ مشکی در آستانهی ماه محرم و علیه حضرت رقیه در روز سوم از دههی اول عزاداری، بخش دیگری از این کارنامهی کثیف است! لذا مثلا اصلاحطلبان از تتلو، هم قلادهدریدهتر هستند و هم هارتر! و باز هم از قدیم گفتهاند که «جواب های، هوی است!»
🔸پینوشتها
۱- به تلویح و تصریح، در نقد کم و کیف بعضی سخنرانان جناح خودی، نیز در نقد مواجههی گلدرشت و غیر حرفهای دوستان با پدیدههایی از قبیل تتلو و حتی چرخنده، نوشتهام اما آنقدر معرفت دارم که به اقتضا، چنین هم بنویسم!
۲- مراد از آن «زنک» عمهی «خالد تیماوی» ملیپوش سابق عربستان است که اخیرا علیه انقلابیهای ایران، قلاده دریده و هار شده! زنیکهای است برای خود! اذهان مریض، اینور و آنور نگردند!
۳- «مردک» فوقآمد که یادگار کروموزومی آسیداحمد است! ما از خمینی کبیر آموختهایم که حتی اگر خود خمینی هم خواست استفادهی عنوانی از خون شهدا و خون دل پابرهنهها بکند، خاک بریزیم بر سرش! لذا لعنت خدا بر بتتراشان! تفرعن و تبختر از آنِ این مردک باشد و جانش را روحانی #شهید_محمد_تولایی بدهد؟!
#حسین_قدیانی
شرح شرمندگی ما نزد «سیدمحمد»
وطن امروز؛ ۳۰ مهر ۱۳۹۷
قصهای دارم با این زانوی قبلا جراحیشده! آیا امسال هم سعادت زیارت اربعین را دارم یا نه! و باز هم همان جنگ همیشگی عقل و عشق! با خانمم که باشد؛ البته باید همین متن را هم بیخیال شوم و بیفتیم به بستن بساط کوله! صبحی در راه سر کار، واقعا مردد شده بودم و در مرز تصمیم برای نرفتن، که «رادیواربعین» دوباره هوایی کرد مرا! به صورت زنده داشت مصاحبه میکرد با عاقلهمرد عراقی که خانهاش در کربلا را ۲۰ روز کامل در اختیار زوار اربعین شهادت امام حسین علیهالسلام قرار داده! خودم سال پیش چند نمونه را دیدم! مثلا «سیدمحمد» که ساکن کربلا بود و خانهاش- از راه نجف- ابتدای شهر! خب من فقط ربع آخر راه نجف به کربلا را پیاده آمده بودم اما باز هم چنان پاهایم داشت میلرزید که ورودی کربلا، گوشه خیابان دراز کشیدم! زانوی پای چپم داشت میترکید! پسرکی که بعدها فهمیدم پسر سیدمحمد است، پرسید: «استحمام؟!» من و همراهان گفتیم: «نعم!» و همین شد که ۱۰ دقیقه بعد، جاکن شدیم در حیاط باصفای خانه سیدمحمد! حیاطی که کنار دیوارش ۱۰ تا حمام داشت و چند تای دیگر هم داشت میساخت! و تا نوبت من شود، خود سیدمحمد بنا کرد ماساژ پاهایم! آن هم با روغن زیتون! و خدا میداند چقدر ماهرانه ماساژ میداد و مدام میگفت؛ «هیهات! اینجا زائر حسین، غریب نمیماند»! و همینطور به فارسی! آب به ما داد، آبمیوه به ما داد، میوه به ما داد، چای به ما داد، ناهار به ما داد؛ بعد هم که نوبت استحمام شد، یکی از آن حمامها را در اختیارمان گذاشت! حوله هم که نداشتیم، خودش به ما داد؛ «حوله خودم است ولی شستهشده و تمیز»! از حمام که آمدم، فهمیدم لباسهایم را برده انداخته ماشین و گذاشته روی بند تا خشک شود! جوری به آدم خدمت میکرد کأنه بدهکارمان است! والله نوکر اینجوری خدمت نمیکند به ارباب! بعد از حمام هم درآمد که؛ «تا ۲ ساعت نخوابی، نمیگذارم بروی!» القصه! دراز کشیده بودم و هنوز سنگین نشده بود چشمم که به یکی از همراهان گفتم: «خدایی اگر در میدان انقلاب تهران، یک عراقی جلوی مرا بگیرد که «زائر مشهدم و فقط میخواهم ۲ ساعت در خانه تو در این شهر، استراحت بکنم؛ آیا راهم میدهی یا نه؟!» چیست پاسخ من!» و راستش همان جا حتم کردم که این خصوصیت عجیب و غریب که میهمان را در مقام عمل، تاج سر خود بدانی و حمام و حوله و بگو تمام خانه خود را در اختیارش بگذاری، تنها و تنها مختص عراقیهاست، آن هم به واسطه تأثیر همنشینی با مظاهر وفایی چون حسین و عباس! و تازه آخرش کلی هم شرمنده باشی که «ببخشید اگر این چند ساعت به شما بد گذشت!» و تأکید مؤکد که «نامردی اگر باز بیایی کربلا و سری به ما نزنی و ما را قابل ندانی! به خدا بیشتر از این برنیامد از دستم! سال بعد به خود آقا قول دادهام که تعداد حمامها را اقلا ۲ برابر کنم! کمی بدهی دارم و الا همین امسال ساخته بودمشان!» یعنی همین الان هم دارم خجالت میکشم از روی سیدمحمد! ببین چیست مقدار خجلت حقیر از روی مبارک امام عاشورا! آیا من مستحق این همه لطف بیحد هستم که سیدمحمد کنار دامادها و پسرهایش بنا کند ماساژ پاهایم؟! و مگر چنین صحنههایی را در کجای این عالم میتوان سراغ گرفت الا در راه زیارت اربعین؟! و تو ببین «این حسین کیست که» این همه به حرمت او، قدر و منزلت دارد زائرش، ولو زائر روسیاهی چون حقیر! جا دارد همه جامعهشناسان آثار خود را در آتش بیندازند، اگر هنوز کربلا نرفتهاند و اگر هنوز زائر اربعین نشدهاند! سیدمحمد میگفت: «حاضرم جانم را هم بدهم، بلکه خم به ابروی زائری نیاید، به روح عباس!» دست را بگذار روی سینهات و سر را خم کن و دل را ببر کربلا و بگو: «السلام علیک یا اباعبدالله»!
#حسین_قدیانی
حُسن یوسف
#حب_الحسین_یجمعنا
همین که مرز چزابه- گویا درستش «چذابه» است!- را رد کردیم و وارد خاک عراق شدیم، جوانی عراقی که سنش به حدود ۳۰ میخورد، به ما و ۲ زائر دیگر که آنها هم زن و شوهر بودند، اصرار کرد برویم خانهیشان در «اماره» و استراحتی بکنیم و شامی بخوریم و شب هم بمانیم و صبح، خودش ما را ببرد «نجف» و همه هم صلواتی! القصه! لم دادهام در خانهی حیاطدار یوسف و دارم با نت صلواتی، این متن را میگذارم اینستا! وقتی که از یوسف، اسمش را پرسیدم، اول گفت؛ «خادمالحسین علیهالسلام» و بعد «یوسف»! از چذابه تا رمادی ۴۰ دقیقه راه است که البته یوسف ۲۰ دقیقهای آورد ما را، با سرعت نور! نور علی نور! کمی من عربی میفهمم و کمی هم یوسف، فارسی و الباقی را سپردهایم به «ناصر» که عرب ساکن اهواز است و آشنا به هر ۲ زبان! همان که لب مرز، همسفر ما شد به شهر «اماره» که رود دجله ازش میگذرد و پر است از پرچم و کتیبهی حسینی! ما مردها اینوریم و خانمها آنطرف، مشغول! و اصرار «یوسف» که برو یک دوشی بگیر، خستگی سفر از تنت درآید! تا اینجای متن، سخن من بود با توی مخاطب اما از اینجا به بعد، میخواهم با حضرت ارباب، سخن بگویم! یا حسین! خوب بلدی نوکرت را شرمنده کنی! هنوز چند ساعت از سفر ما نگذشته که کامل کردی خجالت ما را! و لطف خود را! همه #حسن_یوسف است که میبینم! خدا میداند چقدر دودوتاچهارتا کردم؛ یکی هم برای همین پول لب مرز تا نجف، اما «یوسف» و خانمش، جوری از ما مشغول پذیرایی هستند که گویی عمری بدهی داشتهاند به ما و اینک دارند ادای دین میکنند! به خدا، آقاجان! هم شرمندهی خدّامت هستیم و هم خجل از روی منور خودت! و الساعه دارم به این فکر میکنم که کیستی تو؟! واقعا کیستی تو؟! سال پیش در حرمت و حرم علمدارت، رو زدم که سروسامانی به این زندگی بدهی و چندی بعد از «اربعین» عقد ما خوانده شد! و الان هم که اینجا! و اینجور! حسینجان! سال ۶۱ هجری قمری، صدای تو را مردمان آن عصر نشنیدند لیکن تو تا ابد، شنوای صدای آدم و آدمیزادی! و بابالحوائج انسان! و زمین و زمان! باید هم فخر بفروشیم به دنیا، وقتی امامی داریم مثل تو! دشمن میخواست «زیارت عاشورا»یت را از ما بگیرد اما «زیارت اربعین» هم به آن اضافه شد! شگفتا! مردم ما و مردمان همین «یوسف» روزگاری در جنگ با هم بودند ولی... چه خوش گفتهاند؛ «حبالحسین یجمعنا»! یا اباعبدالله! زمین به شرط کربلای تو «زمین» شد و زمان به شرط عاشورای تو «زمان»! ما نیز فقط به شرط تو، مسلمانیم... بأبی انت و امی و نفسی و مالی و هر نَفَسی یا حسین!
#حسین_قدیانی
تقدیم به مادران شهدا
کوچه شهادت
وطن امروز؛ ۵ آبان ۱۳۹۷
امیراکبر شهیدی: هر وقت بغض «کوچه شهادت» باز میشود و باران میبارد، یاد روز اعزام «عبدالمجید» میافتم به منطقه! بسیجی ۱۷ سالهای که پنجشنبهای از پنجشنبههای دهه ۶۰ جلوی در خانهای جنوبشهری، منتظر دوستانش بود تا بیایند دنبالش و با هم بروند اروند! نام قرار عاشقان «والفجر ۸» بود! زمستان ۶۴ بود! عبدالمجید بر سکوی جلوی در خانه، منتظر همرزمانش نشسته بود که ناگهان باران میبارد! مادر دوباره میآید دم در! برای خداحافظی بار چندم، نمیدانم اما خوب میدانم این بار آخری، دستش یک بارانی سرمهای بود: «مگر باران ببارد، بفهمم چی را برداشتی، چی را جا گذاشتی، عبدالمجید! این را ولی در ساک نگذار! همینجا، زیر باران، جلوی چشم خودم بپوش! آخ که چقدر خوشگل میشی توی این بارونی!» از آنروز به بعد، هر وقت «کوچه شهادت» باران میبارد، عزیز میآید جلوی در... میآید جلوی در و از قطرههای باران، سراغ پسرش را میگیرد؛ همچین ملتمسانهها! ۳۳ سال است! ۳۳ سال است از همسنگران مجید، خبر شهادت مجید را شنیده، بیآنکه آن قد و بالای رعنا را فقط یکبار دیگر درون آن بارانی سرمهای ببیند! عبدالمجید را، امواج خروشان اروند، در حالی تا دم در بهشت مشایعت کردند که یک بارانی سرمهای، تنش بود! اما خب! مادر است دیگر! ۳۳ سال است هر وقت «کوچه شهادت» باران میبارد، عزیز میآید جلوی در... میآید جلوی در، مگر باز هم پسرش را، زیر همان باران، درون همان بارانی سرمهای ببیند: «آخ که چقدر خوشگل میشی توی این بارونی!» قسم به مردمک چشمان عزیز، شرح عکس «کوچه شهادت» را همان به که «باران» بنویسد...
#شهدا
#مادران_شهدا
#حسین_قدیانی
آتشِ نذری
دیشب، دور از چشم آفتاب، هوا از بس سرد شده بود که نازکبدنانی چون من، رسما داشتند میلرزیدند! آنقدری که خانمم ملحفهپیچم کرد! نزدیکای عمود ۸۰۰ اما آتش مختصری دیدم که گرمابخش جماعتی شده بود! صندلی چیده بودند گرد آتش و ولو برای دقایقی داشتند گرم میشدند و از سوز شدید هوا، خلاص! از یکیشان پرسیدم؛ «این آتش کار کیست؟!» درآمد؛ «پسرکی عراقی برایمان راهش انداخت و روشنش کرد! پسرک میگفت؛ «مادرم مرده و پدرم هم زمینگیر است، پس هیچچیز برای نذری نداشتیم تا اینکه دیدم امشب هوا خیلی سرد کرده! رفتم و کلی چوب و هیزم جمع کردم از بیابانهای اطراف تا هم شما گرمتان شود و هم ما اجری از خدمت به زوّار حسین برده باشیم!» باورت میشود؟! باورت میشود که پسرک داشت گریه میکرد، وقتی داشت از نذری گرمش سخن میگفت؟!» آری برادر! در دم و دستگاه سیدالشهدا، هر کرامتی باورم میشود...
#امام_حسین
#زیارت_اربعین
#نجف
#کربلا
#آتش
#نذری
#حسین_قدیانی
#نوش_جان_چشمانت
در تاریخ
روزهایی هست
و فرداهایی
که رهرو
آرزوی رسیدنشان را دارد
اما رهبر
رهبر حکیم
به عینه میبیند
نوش جان چشمانت
آقاجان!
مشاهدهی زوال غرب
حذف اسرائیل
و بهخصوص
بنیان مرصوص ظهور
آری!
نوش جان چشمانت...
آن دم
که ما «مهدی» را آرزومندیم
ولی تو
میبینی «حضرت بقیةالله» را
هان ای آقای ما!
عجیب آقایی داری...
عجیب آقایی داریم...
هان ای مولای ما!
عجیب مولایی داری...
عجیب مولایی داریم...
والله
تو آن ماه هستی
که میرسانی
ستارهها را
به خورشید
که ابرها
برای دیدگان تو
کنار رفته
که میبینی
آرزوهای ما را
از همین امروز
از همین امشب
با همین چشمهایت
نوش جان چشمانت...
شبپرستان
بیخود چشم تو را نشانه رفتهاند
این دیده
چندی است
نادیدنیها را دیده
اصلا یک سئوال؛
اگر بوی پیراهن یوسف را نمیشنوی
و اگر
نشانی خیمهی مهدی فاطمه را نداری
و اگر
دست راستت
از دامان آفتاب، کوتاه است
و اگر
آن دست مجروحت
که نشانهی عباس دارد
در دست حجتبنالحسن نیست
پس راز این همه امیدت
و این همه امیددادنت چیست؟!
میدانم آقاجان!
ما محرم اسرار تو نیستیم
اصراری هم نمیکنیم
اما
از برق نگاهت که یک چیزهایی میفهمیم...
شب عید است
شب ولادت پیامبر
شب رخ به رخهای آنچنانی
شب وصال
سلمنا!
چشم ما کجا و رؤیت آن خال بنیهاشمی کجا؟!
سهم شما
باید هم زیارت باشد
و سهم ما حسرت
از ما
فقط میماند همین کلام
که مثل باد
در شب میلاد
بپیچد در لابهلای آجرهای بیت
آنهم شاید
اگر خدا بخواهد
بشنوی از ما
انشاءالله
همین را
که «نوش جان چشمانت» آقاجان!
#رهبر_انقلاب
#حسین_قدیانی
دشمن با #خمینی و #خامنه_ای طرف است!
چقدر شبیه امام شده! حضرت آقا را میگویم! روز به روز، شبیهتر! مهرش همان مهر امام است و خشمش نیز! گاهی که اوقاتش تلخ میشود یا جملهای را با اوقاتتلخی بیان میکند یا واضح است که از چیزی عصبانی است، اصلا مو نمیزند با امام! همان اخم است ! و دقیقا همان اخم و تخم! و عینا همان تعصب و غیرت و عِرق و خشم و شور و نور و غرور!
▪️خمینی: «خدا میداند اون روزی که من، عکس این محمدرضا را دیدم که در اِمریکا مقابل رئیسجمهور اونها ایستادَه بود مثل یک بچهای و او [رئیسجمهور آمریکا] عینکش را برداشته بود و به روی او [شاه] نگاه هم نمیکرد؛ این طور! خدا میداند تلخی این در ذائقهی من شاید حالا هم باشد که یک نفر آدمی که میگَد من هَمَه کاره هستم و کشورم را میخواهم برسانم به کذا، یک همچین آدم ضعیف زبونی است!»
▪️خامنهای: «آمریکا هم بنا بر طبع استکباری خود، آنها [آلسعود] را تحقیر میکند! شنیدید که رئیسجمهور یاوهگوی آمریکا، حکام سعودی را تشبیه کرد به گاو شیرده! این تحقیر است! این اهانت است! اهانت به مردم آن منطقه و مردم آن کشور است! اگر آلسعود از اهانت به خودشان بدشان نمیآید، خب به جهنم! بدشان نیاید؛ اهانت بشوند! اما این اهانت به مردم منطقه است، اهانت به ملتهای مسلمان است!»
خدایی نگاه حضرت آقا، همان نگاه حضرت امام نیست؟! و این اخم ، همان اخم و تخم نیست؟! و این لحن تند و طوفانی، همان لحن تند و طوفانی نیست؟! آری! همان است! اگر خمینی حتی تحقیر محمدرضا توسط یانکیها را نمیخواست، خامنهای نیز حتی تحقیر آلسعود توسط گاوچرانها را نمیخواهد! که آن گوربهگوری، هر چه بود- ولو فقط در شناسنامه!- ایرانی بود و این گوربهگوریها هم هر چه هستند- ولو فقط در اسم!- مسلمان هستند! لذا؛ هان ای میرپنج دوم! هان ای بنسلمان! ای زمخت! ای ظریف! ای روشنفکر! ای روحانی! اگر برای خودتان هیچ کلاسی قائل نیستید؛ به جهنم! لیکن تحقیر شما استعاره از تحقیر مردمانتان است! و دشمن، شما را خوار و ذلیل میکند که ملتهایتان را کوچک و خفیف کند! بله! گل به صورت تو میمالد که بعد بتواند سیرت راکتور خودکفایی را با سیمان بپوشاند! نه اما! من این متن را ننوشتم برای این طعنهها! حتی برای این هم ننوشتم که بگویم؛ «خامنهای، خمینی دیگر است!» معلوم است که هست! الغرض! این متن را نوشتم برای این خطاب به سران استکبار! نه دیروز، طرف حساب شما در ایران، شاه بود و نه امروز، طرف حسابتان در منطقه، بنسلمان! گاوهای ماده را ول کنید که گریبانتان دست شیران نر است...
#حسین_قدیانی
باهوشتر از اوباما؛ روحانیتر از روحانی
نخیر! سیم سید، راستراستی وصل است! همین چند شب پیش بود که گفت: «این آقا [ترامپ] هم خاک خواهد شد و بدنش خوراک مار و مور میشود و جمهوری اسلامی همچنان خواهد ایستاد»! دومینوی مرگ سران روسیاه کاخ سفید، دیروز از بوش بزرگ آغاز شد و انشاءالله نوبت مرگ بوشک و کلینتون و اوباما و ترامپ هم خواهد رسید! همهی این فراعنه، با بهره از تهدید و تحریم، جلادی را به آنجا رساندند که رسما آرزومند مرگ جمهوری اسلامی شوند! یکی چون اوباما «زیر» بازی میکرد و یکی چون ترامپ «رو» بازی میکند اما تو اگر خود فرعون هم که باشی، باز با خدای موسی، طرفی! خامنهای با اتکا به خدا، چنان انقلاب اسلامی خمینی را بدل به جمهوری اسلامی تنومند کرده که نه در خارج، سیلی از داعش آمریکایی بخورد و نه در داخل، زخم از بزککنندگان ابلیس! بله! در شام، سر جوان دلاور ما از تن جدا میشود؛ همچنان که گردش خون قلب راکتور اراک، چند صباحی دچار خلل میشود، اما درخت تناور و منعطفی که ریشه در اعماق خاک دارد، چه هراس از طوفان؟! شاید جان کری بتواند چند شاخهی ظریف را بشکند لیکن #اتاق_بیضی هرگز حریف #بیت_رهبری نخواهد شد! خامنهای، نه تنها سیمش به عالم بالا وصل است، بلکه عجیب زیرک است! او، بیآنکه حتی بعضی از دوستان و دشمنان بفهمند، با بعضی نرمشهای ظاهری، رسما آمریکا را مسئول هرس شاخههای زائد درخت نظام کرده! #برجام همان مار و مور خوشخط و خالی بود که نقشه داشت جمهوری اسلامی را بخورد اما هر چه بیشتر میگذرد، موجب رسوایی مضاعف آورندگانش میشود! رهبر ما با تلفیقی از صبر جمیل و بصر جزیل، برجام را به مایهی بیآبرویی دشمن و دشمندوستان بدل کرده! بهزعم من، حرف حساب تاکتیک صبورانه و تکنیک بصیرانهی حضرت آقا در مواجهه با برجام، این است: «اگر قرار است برجام، منجر به لغو تحریمها نشود، منجر به خواباندن مچ جمهوری اسلامی هم نخواهد شد! اتفاقا منجر به رسوایی غرب و غربزدهها خواهد شد!» اولا به دنیا ثابت میکند که آمریکا، مظهر عهدشکنی است و ثانیا به دنیا ثابت میکند که جریان مایل به آمریکا، در همهی کشورها ولو ایران، تا چه حد اندیشهیشان خام است و خیالشان خوش! طرفه حکایت اینجاست؛ برجام آمد که #ظریف را قهرمان ایران کند لیکن از آنجا که خامنهای خیلی باهوشتر از اوباما و نیز خیلی آخوندتر و رندتر و روحانیتر از روحانی است، این #سلیمانی است که قهرمان همهی مسلمانان میشود و موفق به خواباندن مچ پترائوس گاوچران و عمرسلیمان شترسوار! و این تازه اول قصهی گور غرب است و مار و مور!
#حسین_قدیانی
«مادران شهدا» چه جوان شدهاند!
وطن امروز؛ ۲۲ آذر ۱۳۹۷
چه صفایی داشت مشاهده تصاویر دیروز بیت! از این سایت به آن خبرگزاری رفتم و همه را دیدم! سمفونی عشق بود و ایستادگی و حماسه و شکوه! از فرزند شهید ۴۰ ساله بود تا فرزند شهید نوزاد! از پدر شهید ۷۰ یا شاید هم ۸۰ ساله بود تا پدر شهیدی که با کمی اغماض میشد حتی خودش را هم جوان بخوانی! از همسران شهدایی پیر و جوان! از تمثال آسمانیهایی در چند نسل مختلف! یکی شهید ابتدای دهه ۶۰ و دیگری متولد اواخر دهه ۷۰ و چقدر هم جوان! و از همه دلرباتر «مادران شهدا»! قربان مادران شهدا! فدای صبرشان! و مهر و محبتشان! فدای خنده و اشکشان! فدای پنجشنبههایشان که چای و خرما را مرتب و منظم میچینند در سبدی، زنبیلی، چیزی و میروند مزار لالهها! و چقدر هم با حوصله! آب و جاروی سنگ مزار و بعد هم گرفتن خاک از تصاویر جگرگوشه خود! و همیشه هم مظهر امید! و سمبل آرامش! و اصلا این ترکیب «مادران شهدا» خودش اول و آخر برترین عاشقیها و بالاترین مادرانگیها است! و از عکسهای دیروز، اینگونه برمیآمد که بیت رهبری شده بود خانه و آشیانه و سنگر و پناهگاه و مأمن و موطن مادران شهدا! قربان مادران شهدا! از پیرزن عصابهدست، بینشان بود که عینک تهاستکانی داشت تا مادر شهیدی فوق فوقش ۵۰ ساله! یحتمل مادر شهید مدافع حرمی! و عجیب تداعیگر مادران شهدا در دهه ۶۰ و دقیقا با همان غرور! که مبادا من گریه کنم و دشمن با دیدن اشکهایم خوشحال شود! در این قریب ۲۰ سال روزنامهنگاری، کم مادر شهید ندیدم که ساکن قعر جنوب شهر باشد و یک زندگی کاملا معمولی اما با اینکه مادر ۲ یا ۳ شهید بود و با وجود همه گلایههایی که داشت و نداشت، همه افسوسش این بود که چرا فرزند دیگری نداشته تا تقدیم خدا کند! الحق قربان مادران شهدا! و مرام و معرفتشان! و صبوری و بصیرتشان! و اینکه چه قشنگ، دوشادوش هم نشسته بودند روی زیلوهای ساده اما جاودان بیت حضرت آقا! یکیشان در اوج پیری و دیگری هنوز نسبتا جوان! و این مظاهر مقاومت و نشانههای افتخار کجا و یکی مثل «سیندی شیهان» کجا که همیشه خدا فرزندش را قربانی جاهطلبی رؤسای جمهور نگونبخت آمریکا در منطقه غرب آسیا معرفی میکند؟! القصه! سخن بر سر مادری آمریکایی است که زمان بوش پسر، فرزندش در عراق کشته شد! که چی؟! که صدام، بمب اتم دارد! و آمریکای حامی آن همه کلاهک هستهای اسرائیل، نگران آرامش خاورمیانه! کدام آمریکا؟! همان آمریکا که نامزد ریاستجمهوریاش هیلاری کلینتون را همه دنیا «مادر داعش» میخوانند! «مادران شهدا» یک ترکیب است و «مادر داعش» هم یک ترکیب! و چقدر هم بدترکیب! مثل زوج ترامپ و بنسلمان! مردک متوهم گاوچران، از سویی حامی پروپاقرص موشکهای آلسعود بر سر کودکان یمنی است و از سویی دیگر مدعی صلح! و داعیهدار حقوق بشر! لذا باید هم مادران سربازان آمریکایی، در قبال فلاکت بچههایشان در عراق و افغانستان و جایجای منطقه، هیچ احساس افتخار نکنند! آخر بگو جنگ در رکاب جلادانی چون ریگان و بوش گوربهگوری و بوشک و کلینتون و اوباما و ترامپ، چه فخری دارد؟! و «سیندی شیهان» دقیقا باید به چه چیزی افتخار کند؟! به اینکه تاوان قدرتطلبی و جهانگشایی بوش کوچک را پسرش در عراق داد؟! چطور زمان حمله صدام به ایران، آمریکا از این دربهدر، همهرقم حمایتی کرد اما ناگهان رئیسجمهور عراق شد اخ؟! که ای دنیا! چه نشستهاید که این عوضی، بمب اتم دارد! و سلاح شیمیایی دارد! کور و کر و لال بودی نکند مقطع حلبچه؟! یا موسم سردشت! تو آنقدر جلاد بودی که وقتی یگان نیروی دریاییات، هواپیمایی مسافربری ایران را زد، رسما به او مدال افتخار دادی! و لذا معلوم است که هیچ مادری افتخار نمیکند به فرزندش، اگر سرباز این جانیان دروغگو باشد!
#حسين_قدیانی
👇👇👇👇ادامه
ادامه 👆👆👆👆
من اما از زبان خود مادر شهیدان دستواره شنیدم، سالها پیش که «خامنهای هم مثل خمینی! لازم باشد، این بار خودم برای این اسلام و این مرزوبوم، جان میدهم!» آری! قربان مادران شهدا! دیروز در بیت رهبری، نمایش گوشههایی از گنج جنگ بود! و هر مادر شهیدی، یک گنج! این درست که بسیاریشان رهسپار دیار آخرت شدهاند اما نشان به نشان مادران شهدای مدافع حرم، جا دارد بنویسم؛ «مادران شهدا چه جوان شدهاند!» مثل همان روزگار دهه ۶۰ که جمع میشدند و لباس میدوختند برای رزمندهها! و پول جمع میکردند برای جبههها! و میکوبیدند بر فرق دشمن، با استقامت بیمثالشان! و حقا که درسآموخته مکتب زینب سلامالله علیها بودند! و هنوز هم هستند! مادر شهید، مادر شهید است؛ چه دهه ۶۰ باشد و چه هر دهه دیگری! درود خدا بر بانیان مراسم دیروز بیت! مادر شهید ۸۰ ساله را نشاندند کنار مادر شهید ۵۰ ساله، تا فیالحال امثال من بنویسند؛ «مادران شهدا چه جوان شدهاند!» یعنی قربان مادران شهدا! اگر دیروز «حسین فهمیده» در مرز خودمان با دشمن جنگید، امروز «محسن حججی» اصلا و ابدا به دشمن این اجازه را نمیدهد که پا بر خاک پاک وطن بگذارد! و به کوری چشم دشمن، مادران آن نسل شهادت کنار مادران این نسل شهادت مینشینند! آنهم در بیت ساده و باصفای رهبری! آخرین روزهای جنگ، ای بسا که رزمندهها سر بر در و دیوار دوکوهه میگذاشتند و حسرت همرزمان شهید خود را میخوردند اما نهتنها به قول امام راحل عظیمالشأن، دفتر و کتاب شهادت بسته نشد، بلکه تیتر متن امروز من این است؛ «مادران شهدا چه جوان شدهاند!» با کمی پرسوجو، دیشب فهمیدم که ما در مراسم، مادر شهید ۴۰ ساله هم داشتیم! و مادر شهید ۸۲ ساله هم! یکی درست همسن انقلاب و دیگری ۴۲ سال بزرگتر! آنوقت دشمن ابله حقیقتا خاکبرسر را ببین که نقشه میکشد برای تخریب حسین فهمیده! دشمن اینقدر عقب از زمان و عقبمانده از زمانه، نوبر است والله! امروز اما پنجشنبه است! روز زیارتی مادران شهدا! روز خاص گلزار شهدا! روز قطعه ۲۶ و آن قطعات دیگر! روز حضور مادر شهید دهه ۶۰ بالای مزار شهید مدافع حرم! و بالعکس! روز مادر شهیدی که هنوز پیکر پسرش برنگشته! هنوز پیکر پسرش برنگشته اما کشانکشان میرود قطعه شهدای گمنام و شمعی روشن میکند و قرآنی میخواند! آه! قربان دل دریایی مادران شهدا! باید هم مورچهها این همه عاشق مادران شهدا باشند! کم در جوار مزار شهدا، شکلات نذری نخوردهاند از دست بابرکت مادران شهدا! قربان مادران شهدا! اگر هنوز گنجشکها در بهشت زهرا میخوانند و اگر هنوز دفتر و کتاب شهادت، بسته نشده، همه و همه از سفره دعای مادران شهدا است که الیالابد پهن است در این پهندشت! بیا امروز برویم بهشتزهرا، دیدنشان! مثل گنجشکها، مثل مورچهها، مثل ابر و باد و مه و خورشید و فلک! قربانت خامنهای بابت سخنان دیروز! و اصلا بگو کل مراسم! از بس پیام و ایجاز و استعاره و اعجاز و معنی و مفهوم و رمز و راز داشت که بیت شده بود انگاری ابیات حافظ! گفت: «اگر چه مست و خرابم، تو نیز لطفی کن؛ نظر بر این دل سرگشته خراب انداز»!
#حسين_قدیانی
🌙🔴🌎نامهی #حسین_قدیانی به #حسن_روحانی
بسمه تعالی
ریاست محترم و محبوب جمهوری اسلامی ایران
با سلام و احترام
ضمن تشکر از حضرتعالی بابت انسداد بودجهی صدا و سیما بابت پخش سریال گاندو، به شما دستور میدهم؛ تا مدیران تلویزیون اقدام به انجام اصلاحات زیر نکردهاند، هیچ پولی به جامجم ندهید!
▪️نجمالدین شریعتی باید برنامهای تحت عنوان "سمت کدخدا" بسازد و در آن برنامه، ضمن تجلیل از جاسوسان صدر اسلام، عوامل سریال گاندو را از زبان یک کارشناس سکولار، مهدورالدم بخواند!
▫️فضهسادات حسینی، زهرا چخماقی و آمنهسادات ذبیحپور از شبکهی ۳ به شبکهی ۴ منتقل شوند که کمتر دیده شوند!
▪️وحید یامینپور توسط محمدعلی نجفی به قتل غیرعمد برسد!
▫️حیاتی در اسرع وقت بازنشست و سپس به فجیعترین شکل ممکن کشته شود!
▪️مجری خبر ساعت ۱۴ حسامالدین آشنا شود!
▫️به جای "انجز وعده و نصر عبده" سرود "اتل متل توتوله، گاو حسن چه جوره" پخش شود!
▪️دروغهای ترامپ، سانسور گردد!
▫️اگر همهی حاجیان ما هم کشته شوند، المیرا شریفی حق بغض نداشته باشد، چه برسد به گریه!
▪️احسان علیخانی بابت جمعآوری کمک به سیلزدهها از طریق برنامهی "عصر جدید" نهتنها مفسد اقتصادی خوانده شود، بلکه فتنهی ۸۸ هم بیفتد گردن خود عوضیاش!
▫️قطع برنامهی "درسهایی از قرآن" در پنجشنبهها توسط استاد قرائتی و جایگزینی برنامهی "درسهایی از برجام" با اجرای مشترک آقای عراقچی و جنیفر لوپز!
▪️کشتن عموپورنگ با اسلحهی گرم تا دیگر برای بچهها، دروغ را کلید همهی بدیها نخواند!
▫️تبعید خالهشادونه به جزایر قناری، مگر آنکه نامبرده اعلام کند که حسن روحانی را از بچهها بیشتر دوست دارد!
▪️اعدام علی فروغی، جواد فروغی، کریم منصوری، حاجمنصور ارضی، حاجصادق آهنگران و مهدی رسولی و کلا همهی کسانی که به نحوی در تلویزیون ایفای نقش کردهاند!
▫️مجبور کردن خانم گیتی خامنه (مجری محبوب دههی ۶۰) به تعویض نام خانوادگیاش با یکی از ۲ فامیلی فریدون یا روحانی!
▪️تحویل خالد صبرنا به مقامات اسرائیل!
▫️کشتن حمید معصومینژاد در همان شهر رم با قمه یا حداقل چاقو!
بدیهی است تا این اصلاحات در صدا و سیما صورت نگیرد؛ پول، بیپول!
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته
#حسین_قدیانی
خراسانیترین آخوند تاریخ
حق:
اولکسی که اهل کوفه نیست
خود #سیدعلی است
که نمیگذارد
تنها بماند #علی
علیِ امنیت
علیِ آرامش
علیِ حفظ کشور
علیِ این ایران عزیز
یا علی!
مرجع را
هم ایران دارد
و هم عراق
داغ
آنجا شعلهاش جان میگیرد
که یکی
#رهبر دارد
و آن یکی نه
آری!
گاهی کوچهپسکوچههای نجف
شک و شبههی جوانان ایرانی را رفع میکند
بصیرت خامنهای
به لحظه است
به ثانیه
خوب به عکس نگاه کنید!
حضرتآقا
برای خوشگلی ساعت نمیگذارد
آمار دقیقهها را دارد
حواسش به دغدغهها هست
مردمداری این سید
پوپولیستی نیست
سیاستورزیاش
سیاسی نیست
سیاسی هست
و سیاسی نیست
#آقا را
از هر طرف بخوانی
آقاست
مالک لشکر علی
در اشتر آخرالزمان
و هجوم فتنهها
اغتشاش
اعتراض را میکشت
و راز تدبیر خامنهای
همین بود
من نمیدانم
نماز کدامیک از این مراجع
طولانیتر است
آیتالله سیستانی
یا آیتالله مکارم
"ذات اقدس اله"
یا این آیتالله
آن آیتالله
ولی این
فتوای همهی مراجع بصیر است
از خمینی بزرگ بگیرید
تا دردانهای چون بهاءالدینی
تا بهجت
تا نوری همدانی
و تا دُرّ دهری چون حسنزاده
که جهان
سیاستمداری چون سیدعلی
به خود ندیده
که عمیقترین بصیرت
و دقیقترین حکمت
متعلق است به
حضرت آیتالله العظمی امام خامنهای
آنقدر باهوش
که عدل در دولت تدبیر و اعتدال
بخوانید
تزویر و ابتذال
نشان دهد بدعهدی آمریکا را
با برجام
الا ای شیخ سرخه!
#جمهور اگر ماییم
رئیسمان خامنهای است
تو تعطیلی
درست مثل روز جمعه
و روی مخ
درست حکایت روز شنبه
و #مخاطب_بایدها
بارها خواستی
#حضرت_ماه را ضایع کنی
اما
حواست نبود
که با خراسانیترین آخوند تاریخ طرفی
سید و سالار اهل سیاست
و مرد مردستان حکمت
شیختر از فضلالله
میرزاتر از میرزاکوچک
درسآموزتر از مدرس
شب بهخیر یا شیخ
تو شاید
با دروغ و شانتاژ
از روی باقر و سعید و ابراهیم
بتوانی رد شوی
اما
جوانمردی خامنهای
ویران کرد تو را
آنقدر که حتی
پیش کرباسچی هم
بیآبرو باشی
آبروبر سلبریتیها
که سیاه
صدای نکرهیشان بود
وقتی داشتند
لاس میزدند
با رنگ بنفش
و جیغ میکشیدند
به رنگ بنفش
گمانم
خودت هم فکر نمیکردی
واکنش آقا را
هیچ کس فکر نمیکرد
حتی بسیجیهای پایگاه عمار بهتوان یاسر
عراق را بنگر!
درایت علوی سیدعلی نبود
مجبورالاستعفاء میشدی
موشکها را هم میدادی
قاسم و فتوحاتش را هم
روی سرت
کلاه غرب است
نه عمامهی سفید
و تحریمها
کم که نشد #هیچ
زیاد هم شد
یا شیخ!
این متن کار رحیمپور است
به امضایش نگاه نکن!
گفتم به #ازغدی
برود ویرایشش کند
بگذارد اینستا
به من هم اصلا نگوید
من هم
روز Friday متوجه شدم!
#حسین_قدیانی
#زیبا_و_خواندنی
☘ دلم حاج احمد میخواهد
🖌 #حسین_قدیانی
چو امروزی
عین کفر است
ننوشتن از احمد
ده اردیبهشت شصت و یک
همهی بچههای لشکرش را قیچی کردند
سردار اما
دلش شکست و کمرش نه
ایستاد در غبار
آخرش هم به مسجدجامع رسید
با پای مجروح
با عصا
صحیحترش این است
خدا
خرمشهر را
با غیرت متوسلیان آزاد کرد
با عقل باقری
با همت همت
با اخلاص صیاد
با خون وزوایی
با دست دستوارهها
با مشهدیهای قالیباف
با کرمانیهای قاسم
با اصفهانیهای خرازی
با اشکهای کاظمی
با دقیقههای دقایقی
با برادران باکری
با محاسن حاجبخشی
خدا
بعضی کارها را خودش میکند
و در بعضی دیگر
یارکشی میکند
حاجاحمد متوسلیان
کاپیتان تیم خدا بود
در مسابقهی «الی بیتالمقدس»
دههی شصت
گلهای پرپر حاجاحمد
مردم را کشاند به خیابان
هیچ کدام از این گلها
آفساید نبودند
حتی به قضاوت سازمان ملل
گل کاشته بودند بچهها
یکی باباکرم میرقصید
یکی سجدهی شکر میکرد
جانم به سماع برفپاککنها
ای جانم به یومالله سوم خرداد
که باز
قلم را دست آوینی داد
باحجاب و بدحجاب و بیحجاب نداشت
ملت همه شاد بودند
همه یک ملت بودند
تیم ملی
نه در مستطیل سبز
که در پهندشت اهواز به خرمشهر
غوغا به پا کرده بود
بفرمایید
این هم کمک میدان
خرمشهر
با لبخند ظریف آزاد نشد
با تعصب جهانآرا بود
گفت:
«ممد نبودی ببینی»
اما
احمد هنوز هست
حاجاحمد هنوز زنده است
شیر
در قفس هم که باشد
باز شیر است
دلایلتان را شنیدیم
کافی نبود
بعضا مسخره بود
احمد هنوز زنده است
عمرا ما به این شاهد
شهید بگوییم
خامنهای هم گفت
که شهید نگویید
در مذاکره با صدام
چی داشتند دیپلماتها
اگر فتح خرمشهر نبود؟
مذاکره
تا خرخره به میدان بدهکار است
چهل سال
یتیمی را ما کشیدیم
در فراق بابااکبر
نالهاش را ظریف میکند
چقدر هم زمخت
خجالت هم چیز خوبی است
اصلا بحث من فایل صوتی نیست
مگر آمریکا
سردار دلها را نزد؟
آدم عاقل
با قاتل قهرمان کشورش چقدر مذاکره میکند؟
هدف برجام
لغو تحریمها بود
یا جان مرد میدان؟
خیلی بیحیایی آقای ظریف
تو در تحلیل
مجتهد نیستی
منافقی
علیلی
ذلیلی
البته در اجرا
سلمنا! مقلدی
مقلد ابلیس
جان کری
آیتالله نبود
ولی مرجع تقلیدت شد
و تو
امضای شیطان را
تضمین دانستی
تا ترامپ
ضامن را بکشد
در فرودگاه بغداد
دوستی تو
با مرد میدان
دوستی خالهخرسه بود
جوانمردهای میدان
یک روز خرمشهر را آزاد کردند
دگر روز حلب را
روزی بعثیها را تار و مار کردند
دیگر روز داعش را
و تو
هنوز داری با شیطان بزرگ
مذاکره میکنی
چون مؤمن نیستی
مؤمن
از یک سوراخ
دوبار گزیده نمیشود
آهای دیپلماتها!
برای آزادی حاجاحمد چه کردید؟
#تقریبا_هیچ!
➖➖➖➖➖➖➖