🔴خبر آمده، چهار دیپلمات ربودهشده ایرانی در زندان رژیم صهیونیستی هستند و هيچ سندی دال بر شهادت آنان وجود ندارد.
♦️دوباره ۱۴ تیر ماه می شود و همه یاد احمد متوسلیان می کنند و تمام
#کمپین بازی ها هم تمام می شود
ولی
اگر از من میشنوید
اگر روزی #احمد آزاد شد
او را به ایران نیاورید
#احمد_متوسلیان را باید به
#لبنان
#سوریه
#عراق
#یمن
#بحرین
و یا به
#نیجریه برد
تا برود نتیجه و محصول #انقلاب_اسلامی را ببیند و #لبخند رضایتی بر لب داشته باشد
اصلا ایران بیاوریدش چه کار
بیاید #سفره_پلو #جمارانی ها را ببیند
بیاید #لبخند_و_قدم_زدن با #شیطان_بزرگ را بییند
بیاید #زانو_زدن سیاست خارجی را ببیند
بیاید #فیش_حقوقی #مدیران_گردن_کلفت را ببیند
#بیاید #خاطره جعلی به نام امام بشنود
و
و
و
خیلی چیزهای دیگری که
#دق ش می دهد
می دانم اگر بیاید یقه تک تک ما را خواهد گرفت که ای نامردا
چه کردید با خون #شهدا
عباس شریفی
✨﷽✨
#خاطره
✍حاجقــاســم مردم را با محبت جذب کرد. حتی میخواست کسانی را که از روی غفلت و جهالت مسیر اشتباه را طی کرده بودند، به مسیر بیاورد و به جریان انقلاب بازگرداند. بارها به من گفت دوست دارم وقتی سوار هواپیما میشوم، در کنار من کسی بنشیند و از من سؤال کند و من به سؤالات او جواب دهم. احساس خستگی نمیکرد و با همه مشغلههایی که داشت، جذب و توجیه مردم را هم دنبال میکرد. در یکی از سفرهایش به سوریه و لبنان که تقریباً 15 روز طول کشیده بود، وقتی برگشت شهید پورجعفری که همراه همیشگی حاج قاسم بود به من گفت حاج قاسم در این 15 روز شاید ۱۰ ساعت هم نخوابیده است، با این حال وقتی سوار هواپیما میشد اگر کسی در کنارش بود دوست داشت با او هم صحبت کند و پاسخهای او را بدهد. به خانواده شهدا سر میزد. من خودم با ایشان چند بار همراه بودم. بعضی وقتها که اولین بار به خانه شهیدی میرفتیم، رفتارش طوری بود که انگار سالهاست آنها را میشناسد. تحویلشان میگرفت و درد دل بچهها را میشنید. به آنها هدیه میداد و با آنها عکس میگرفت. خیلی خودمانی بود، نصیحتشان میکرد. از کوچکترین چیزی هم غفلت نداشت؛ مثلاً وقتی در جلسهای دخترخانمی کمی از موهایش بیرون افتاده بود، روی کاغذ مینوشت و به او میداد تا حجابش را درست کند. به حجاب بچههای خود و بچههای شهدا حساسیت داشت. مرام او حرکت در مسیر امر به معروف و نهی از منکر بود.
📚خاطرات «حجتالاسلام علی شیرازی» از حاج قاسـم سلیمانی
✅کانال پروانه های وصال
🌷| بسم رب الشهدا |🌷
#خاطره
#جوازڪربلا
خیلے دوست داشتم اربعین ڪربلا باشم اما
پدرم موافق نبود.اما باز هربار ڪه حرف از
رفتن میشد باز پدرم راضے نمیشد...💔چند
روز بیشتر بهاربعین نمانده بود. دلم شکست
و با همان حال به دانشگاه رفتم،در گوشهاے
با خودم خلوت ڪردم.
تا اینکه.....👀
ادامشو⇦ اینجا ⇨بخون