#حکایت
🌌 #عاقبت_بخیری
🍁پس ازکشته شدن #عثمان، #علی (علیه السلام) حبیب بن شجب را که ازطرف عثمان بربعضی ازنواحی #یمن ولایت داشت، #تثبیت کرد و اورا به نیکوکاری،عدالت وتقوا توصیه فرمود.
🍁آن #والی بعداز #بیعت گرفتن ازمردم برای امیرمؤمنان(علیه السلام) #۱۰۰نفر رااز میان مردم برگزید،ازبین آنها #۷۰نفر، و ازمیان آنها #۳۰نفر، و ازمیان آن سی نفر #۱۰نفر را برگزید که #شجاعان و سران قوم خودبودند.
وی آنها را (برای تجدیدپیمان) به نزد حضرت فرستاد و درکوفه نزدحضرت رسیدند.
🍁یکی ازآنها باعباراتی فصیح و شیوا از علی(ع) تمجید وتجلیل به عمل آورد.حضرت آنهارا گرامی داشت و به هریک هدیه ای ارزنده اهدا کرد.
همان شخص دوباره ازجای بلندشد و #اشعاری درفضیلت حضرت سرود وباز ازامام(ع) تمجیدکرد.
🍁حضرت سخنانش را نیکوشمرد و پرسید: اسمت چیست؟
گفت: #عبدالرحمن.
فرمود: پسر کی؟گفت: پسر #ملجم مرادی.
فرمود:آیا تو واقعا #مرادی هستی؟گفت: آری.
🍁فرمود: انّالله وانّا الیه راجعون. ولاحول ولاقوةالا بالله العلیّ العظیم.
مرتب به او نگاه میکرد، دست روی دست میزد و #استرجاع میفرمود(انّالله میگفت)
🍁سپس برای چندمین بارپرسید آیا تو مرادی هستی؟
گفت: آری.
فرمود: تودر آینده #جنایتی_بزرگ مرتکب خواهی شد و حرکتت به سوی #آتش است.!
🍁گفت:به خدا من شمارا از هرکس بیشتر #دوست دارم.!
فرمود: من دروغ نمیگویم و به من هم دروغ نگفته اند...
تو #قاتل من هستی و این محاسن را به خون سرم رنگین خواهی کرد....!!
📚شرح نهج البلاغه، آیةالله خوئی(ره)، ج۵، ص۱۲۹
@fadak110_135🔛فدک