eitaa logo
خادمین شهدا_فدک
136 دنبال‌کننده
3هزار عکس
456 ویدیو
4 فایل
راه ارتباطی با گروه خادمین شهدا_فدک: @pelak44_ir آپارات: aparat.com/fadak44.ir کانال بله: https://ble.ir/fadak44_ir پنجمین صفحه‌ی اینستاگرام ما: pelak44.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
ما که ظرفیت نداریم، همان قطره‌مان ڪه در گلو چکانده‌ای، حیاٺ و زندگیمان بخشیده است. ما در این کاروانسرای دنیا از آن جهت تنفس می‌کنیم که تو در آن درنگ کرده‌ای. ما بر خاکی سجده می کنیم که پای تو بر آن نشسته و خون تو بر آن چکیده است. ما همچنان که ساده ترین نیازمان؛ نوشیدن را، به یاد تو مرتفع می کنیم، احساسمان، اندیشه‌مان، مرگمان، حیاتمان، سلوکمان، قیاممان، همه و همه رنگ از تو می گیرند و معنا از تو می یابند. بر جوانانمان از آن خرسندیم که مظلومیت تو را تداعی می کنند. جوانانمان را به یادواره علی اکبر تو به میدان فرستادیم. و را از آن جهت ارج می نهیم که تو- - به خدایت اتصالش بخشیده ای و آوارگی زنان و کودکانمان را از آن روی تاب می آوریم که گوشه‌ای از آن همه درد و رنج تو را بشناسیم. ما هر چه خون به یادواره تو داده ایم و آنچه به دست آورده‌ایم، از دست های مبارڪ تو گرفته‌ایم ... یا ! بابی انت و امی یابن الزهراء! آتش را در دل کودکان و جوانانمان جاودانگی بخش! و هدیه های این امت را که بر اساس آیه" لن تنالوا البرحتی تنفقوا مما تحبون"؛ معشوق های خویش را فدای تو کردند، به پیشگاهت بپذیر. " سید مهدی شجاعی" 🆔️ @fadak44
خادمین شهدا_فدک
🆔️ @fadak44
هر روز وقتی برمی‌گشتیم، بطری آب من خالی بود، اما بطری مجید پر بود. توی این هُرم آفتاب، لب به آب نمی‌زد. همش دنبال یک جای خاص می گشت. نزدیک ظهر، روی یک تپه خاک می‌نشست. تا حالا این طور ندیده بودمش. مدام می گفت پیدا کردم، این همون بلدوزره، این همون خاکریزه!   یه خاکریز بود که جلوش سیم خاردار کشیده بودند. روی سیم خاردار دو شهید افتاده بودند که به سیم ها جوش خورده بودند و پشت سر آنها چهارده شهید دیگه. مجید بعضی‌ها رو به اسم می‌شناخت. جمجمه شهدا با کمی فاصله روی زمین افتاده بود. مجید بطری آب را برداشت، روی دندان‌های جمجمه می ریخت، گریه می‌کرد و می‌گفت: «بچه ها! ببخشید اون شب بهتون ندادم. به خدا نداشتم. اگر هم داشتم، آب براتون ضرر داشت!...» مجید روضه خوان شده بود و ما گریه می‌کردیم. راوی:محمداحمدیان 💠 سالروز شهادت سـردار تفحـص شهادت: ۱۷ مهـــر ۸۰ 🆔️ @fadak44
ڪیست این سردار! ڪه از میان چهار هزار سوار نیزه‌دار عبور کرده است و خود را به رسانده است. بی‌آنکه آب در دلش تکان بخورد؟! این، علے است، عباس، فرزند علے ابن ابیطالب(ع). تو را برای همین روز می‌خواستم عباس! ناز بازوان تو! حالا بدان ڪه چرا در ابتدای ورودت به این جهاد، بر دست‌ها و بازوان تو بوسه می‌زدم و سر انگشتانت را به آب دیده می‌شستم. باغبان اگر در آینه نهال، شاخسار سر به آسمان کشیده درخت را نبیند ڪه باغبان نیست." 📝"سقای آب و ادب"، سید مهدی شجاعی 🆔️ @fadak44