eitaa logo
خادمین شهدا_فدک
136 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
425 ویدیو
4 فایل
راه ارتباطی با گروه خادمین شهدا_فدک: @pelak44_ir آپارات: aparat.com/fadak44.ir کانال بله: https://ble.ir/fadak44_ir پنجمین صفحه‌ی اینستاگرام ما: pelak44.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃فَأَوْحی إِلَی: بِسْمِ الله الرَّحْمانِ الرَّحیمِ، یا أَیُهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ - فی عَلِی یَعْنی فِی الْخِلاَفَةِ لِعَلِی بْنِ أَبی طالِبٍ - وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَالله یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ «پس آنگاه خداوند چنین وحی ام فرستاد: «به نام خداوند همه مهرِ مهرورز. ای فرستادی ما! آن چه از سوی پروردگارت درباری و خلافت او بر تو فرود آمده بر مردم ابلاغ کن، وگرنه رسالت خداوندی را به انجام نرسانده ای؛ و او تو را از آسیب مردمان نگاه می دارد.» فرازی از 💮کس نیست این چنین اسد بی بدل که تو کس نیست این چنین همه علم و عمل که تو کس نیست این چنین همه زهر و عسل که تو احمد نرفت بر سر دوش تو بلکه تو رفتی به شان احمد مکی تبار را💮 🌸🌹🌼عید سعید غدیر خم بر شیعیان مولا علی (علیه السلام) مبارک باد. ألحَمدُلِلَّهِ الَّذي جَعَلنَا مِنَ المُتَمَسِّکینَ بِوِلاَیَةِ أمیرِالمُؤمِنینَ 🌼🌹 🌸 🆔️ @fadak44
💠اینجا پاوه است، همان سرزمینی که دکتر در موردش میگفت: "...از جویبارها و چشمه سارها و مرغزارها و بوستان هایش، نسیم ملایمی می وزد، بوی خون بی گناهان را پخش می کند و ناله زنجیریان و شیون مادران داغ دیده را منتشر می نماید." در محاصره شهر پاوه در مرداد 58 به وسیله نیروهای ، تعدادی از مدافعان مجروح بومی و غیربومی شهر در بیمارستان پاوه بستری شدند که نیروهای ضدانقلاب پس از درگیری نابرابر، مجروحان را از بیمارستان خارج و همگی را در محوطه بیمارستان، قتل عام می کنند. پس از این واقعه و رسیدن نیروهای آزادی‌بخش و شکست حصر پاوه، شهدای بومی را در قبرستان محلی و ۹ نفر رزمنده غیر بومی را در این محل به خاک می سپارند. در این سرزمین نفس میکشیم با با یاد ستوان یکم " " خلبانی که برای پشتیبانی از بالگردهای نیروی زمینی ارتش به اعزام شد و مورد اصابت عناصر ضد انقلاب قرار گرفت. یادش گرامی باد🌷 🆔️ @fadak44 ۹۷ ٩٧
🆔️ @fadak44 #راهیان_نور_غرب #تابستان ۹۷ #سفرنامه_فدک٩٧ #پاوه #خادمین_شهدا_فدک
🆔️ @fadak44 #راهیان_نور_غرب #تابستان ۹۷ #سفرنامه_فدک٩٧ #پاوه #خادمین_شهدا_فدک
🆔️ @fadak44 #راهیان_نور_غرب #تابستان ۹۷ #سفرنامه_فدک٩٧ #پاوه #خادمین_شهدا_فدک
عصر روز پنجشنبه رسیدیم به ، دریاچه ی و مزار ۴ دفاع مقدس... مریوانی که قدم گاه است. تیر ماه سال ۵۸، « » به همراه « » در این شهر حضور یافتند و پادگان ارتش مریوان را از محاصره ضد انقلاب خارج کردند. بعد از انتصاب حاج احمد متوسلیان به فرماندهی سپاه مریوان، به او ماموریت داده شد تا این شهر را از حضور ضد انقلاب پاک کند و در نهایت در تاریخ ۳ تیر ۱۳۵۹، مریوان پاکسازی شد. یاد شهدای عملیات ٤ بخیر 🌷 ٣٣ روز نبرد جانانه ای که مریوان را آزاد کرد. 🆔️ @fadak44 ۹۷ ٩٧
🆔️ @fadak44 #راهیان_نور_غرب #تابستان۹۷ #سفرنامه_فدک٩٧ #مریوان #خادمین_شهدا_فدک
🆔️ @fadak44 #راهیان_نور_غرب #تابستان۹۷ #سفرنامه_فدک٩٧ #مریوان #خادمین_شهدا_فدک
🆔️ @fadak44 #راهیان_نور_غرب #تابستان۹۷ #سفرنامه_فدک٩٧ #مریوان #خادمین_شهدا_فدک
🆔️ @fadak44 #راهیان_نور_غرب #تابستان۹۷ #سفرنامه_فدک٩٧ #مریوان #خادمین_شهدا_فدک
💠 تو اگر رنگ و بوی را ندهد مفت نمی ارزد 🔹️این جمله ای است که در آستانه پیروزی قیام مختار به خونخواهی شهدای ، ابراهیم مالک اشتر از سپاه مختار خطاب به او می گوید. در آن صحنه که یاران در حال فتح کوچه به کوچه تا دارالعماره هستند، وقتی اندکی شبهه اختلاف بین و و فضیلت یکی بر دیگری پیش می آید، ابراهیم اشتر خطاب به مختار چنین می گوید: «...عرب بر عجم فضیلتی ندارد ابواسحاق ! همه برادریم. این شیوه پیشوایمان است. تو اگر رنگ و بوی علی را ندهد مفت نمی ارزد!» ✒برگرفته از صفحه‌ی استاد سعید مستغاثی 🆔️ @fadak44
🌷 "روزی که امام حسین ندای "هل من ناصر ینصرنی" سر داد کسایی که لبیک گفتن رستگار شدن و اونا که ساکت موندن هیچی ازشون باقی نموند، برای هر کی یه روزی تو دنیا روز عاشوراس، روزی که باید به ندای امامش لبیک بگه و اون روز برای من رسیده مامان. اگه الان سکوت کنم تا ابد کر میشم! ..." 🌷 💠 این آخرین گفت و گوی شهید مصطفی موسوی با مادر است. روز عاشورای مصطفی 21 آبان ماه سال 94 بود. «زینت سادات موسوی» با وجود داغ بزرگی که بر سینه دارد، مثل اکثر مادران شهدا، چهره‌ای صبور و آرام دارد. روز برایمان از پسرش که حالا عنوان جوان‌ترین شهید مدافع حرم را دارد، سخن میگوید: « از کودکی باهوش و خلاق، شاگرد ممتاز مدرسه و بسیار اهل مطالعه بود. تابستان‌ها با زبان روزه گچ‌کاری می‌کرد. میگفتم چرا سر کاری میری! به پولش که احتیاجی نداری... بمون خونه و روزه هاتو بگیر اما قبول نمیکرد. طرح ناو زیردریایی را به ارائه داده بود. بعد از یک سال رفت و آمد به بنیاد، به او گفتند هزینه‌ی اجرایش را ندارند. مصطفی طرحش را به فرستاد. او را برای تحصیل دعوت کردند. خیلی موافق بودیم برای ادامه‌ی تحصیل برود، نمی‌پذیرفت. می‌گفت:" میترسم برم اونجا همه چیزم عوض بشه". سکه هایی که بخاطر ارائه طرح هایش به او داده بودند بدون این که در جعبه اش را باز کند به شیرخوارگاه آمنه هدیه داد. الگویش بود. بعد از پخش سریال تحول عجیبی پیدا کرده بود. به‌طور جدی دنبال یادگیری مهارت خلبانی رفت. هوای رفتن به به سرش افتاده بود. برای این که آرامم کند، می‌گفت: «مامان نگاه کن این‌ها وسیله‌های دانشگاهم است، خیالت راحت باشد شهید نمی‌شوم، می‌روم و بر می‌گردم.» یک حسی بهم می‌گفت که قرار است به همین زودی به سوریه برود اما نمی‌توانستم و نمی‌خواستم باور کنم. روزی که برای همیشه رفت، منتظر اذان ظهر و نماز خواندن من شد. در پذیرایی شروع به نماز خواندن کردم، رکعت اول را که خواندم صدای کمربندش را شنیدم، فهمیدم که می‌خواهد از خانه بیرون برود. یک حسی در درونم گفت که آخرین باری است که او را می‌بینم اما نخواستم قبول کنم. سجده رکعت دوم بودم که متوجه بسته شدن در شدم و صدای مصطفی که گفت: «مامان من رفتم خداحافظ» دو رکعت بعدی نماز را اصلا نفهمیدم چه جوری خواندم. خیلی سریع، نماز را تمام کردم و رفتم در را باز کنم تا او را ببینم، اما رفته بود. پایین رفتم و در کوچه را باز کردم، هر چه کوچه را نگاه کردم ندیدمش، به قدری سریع رفته بود که نتوانستم او را ببینم. این دیدار آخر ما بود تا زمانی که پیکرش به معراج آمد. چند روز قبل از رفتنش به من گفته بود: "مامان اگه شنیدی روزی من رفتم سوریه مطمئن باش بر میگردم". معراج که دیدمش بهش گفتم بی معرفت گفتی برمیگردی اما نگفتی چه طوری برمیگردی!!...» 🆔️ @fadak44