eitaa logo
فـدک | مسجدالزهرا(س)کوهپایه
432 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
688 ویدیو
29 فایل
پایگاه حفظ و نشر آثار مسجد الزهرا سلام الله علیها کوهپایه جلسه هفتگی انجمن مهدیه(عج): صبح های جمعه - دعای پرفیض ندبه ارتباط با ادمین کانال @Smrbk77 @sarbk8413 @mhbk13788 پایگاه اطلاع رسانی فدک را در اینستاگرام و ایتا دنبال کنید ...
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم ع ▶️ سیزده ساله ی امامِ کریم شده آماده بلای عظیم رفت و افتاد روی پای حسین بوسه می زد به دست های حسین سوختند از غم و کباب شدند هر دو از گریه خیسِ آب شدند گریه در حالت عطش کردند آن قدر گریه تا که غش کردند گریه های عمو مکرر شد تشنه ی دیدنِ برادر شد زیر لب روضه ی حسن را خواند قاسمش را به سینه اش چسباند دست خطِ حسن به کار آمد ناگهان بر دلش قرار آمد جلوی خیمه، جان تازه گرفت آخرش از عمو اجازه گرفت اذن میدان گرفت و عازم شد نوبت نعره های قاسم شد حال باید خودی نشان می داد دشت، را یک تنه تکان می داد وقت برچیدنِ هبل شده بود فأنا بن الحسن... جمل شده بود همه گفتند آمده حیدر پسر پورِ ارشدِ حیدر هرکه افتاد سوی او گذرش ازرق و هر چهار تا پسرش... همه بر روی خاک افتادند غرقِ در خون، هلاک افتادند نعره می زد، علی مع الحق را کند از ریشه نسل ازرق را وقت رزمش قمر، بلند شده مادرش نجمه سربلند شده فخر دارد به خود عروس حرم که شده نذر اهل بیت کرم طالب مرگ، بین لشگر کیست؟! دید دشمن، حریف قاسم نیست حیله شد چاره، دوره اش کردند همه یک باره، دوره اش کردند ابرویش بین جنگ، زخمی شد سرش از نقلِ سنگ، زخمی شد ضربِ شمشیر نانجیبی، آه بر سرش خورد و گفت: یاعماه از روی اسب، دور از حضرت بر زمین خورد با سر و صورت تا صدا زد، سواری از خیمه مثل بازِ شکاری از خیمه... آمد و اشک، از دو دیده فشاند قاتلش را به قعر دوزخ راند رفت بالا صدای فریادش آمدند اشقیا به امدادش بس که مرکب به رفت و آمد بود شد هوا ناگهان غبار آلود بود دشت از غبار مالامال وسط دشت، نجمه رفت از حال چه گذشت آن وسط؟! نمی دانم روضه را بازتر نمی خوانم دشت در حالتِ سکونی بود همه جا رد نعلِ خونی بود داشت قاسم به خاک می غلطید شانه های حسین می لرزید در دهان تا زبان، تکان می خورد دنده هایش تکان تکان می خورد آه... آخر به دوش مولایش بر زمین می کشید پاهایش غرقِ خون، وصل یار، شیرین بود سرّ احلی مِن العسل این بود
در دو روز زندگی غربت فراوان دیده ام بارها از پیکر خود، رفتن جان دیده ام از غروب روز عاشورای سال شصت و یک بر دل زهرایی ام زخمی نمایان دیده ام حج نیمه کاره ام کامل شد و در کربلا عصر عاشورا به جای عید قربان دیده ام در منا آب گوارا دست زائر ها دهید حاجی ام را در ته گودال عطشان دیده ام زین اسبم را چرا آلوده بر سم می کنند؟! من که مرگم را همان شام غریبان دیده ام شرمساری غیور خیمه را حس کرده ام بر روی مشک عمویم جای دندان دیده ام خنده های حرمله خیلی غرورم را شکست مادر شش ماهه را با چشم گریان دیده ام کعب نی از شمر و ابن سعد ملعون خورده ام یک حرم را بین آتش مات و حیران دیده ام آن قدر در بین صحرا بر زمین افتاده ام آن قدر در پای خود خوار مغیلان دیده ام چشم من بر آیه ی شق القمر افتاده است آیه خواندن بر درخت از شمس تابان دیده ام خاطرات تلخ شام از خاطرم هرگز نرفت خیزران را بر لب قاری قرآن دیده ام یک شب راحت نخوابیدم از آن روزی که من عمه ام را بین نامحرم پریشان دیده ام با همین چشم ورم کرده خودم جان کندنِ عمه ی هم بازی ام را کنج ویران دیده ام 🔸شاعر: