♡قـرارگـاه فـرهـنگی فـاطـمة الـزهرا♡
༻﷽༺؛ #چرا_حجاب🤔 #قسمت_دوم📝 📌این قسمت: حجاب🧕در اصطلاح در اصطلاح واژه ي حجاب بيشتر در مورد پوشش
༻﷽༺
#چرا_حجاب🤔
#قسمت_سوم🌸
این قسمت📝:حجاب در قرآن
✅اشاره سوره هاي احزاب و نور در قران سخن از حجاب به ميان مي آورند، براي درك اهميت حجاب از ديدگاه قران به آياتي در اين زمينه اشاره مي شود:
(وقل للمؤمنات يغضضن من ابصار هنّو يحفظن فروجهنّ و لا يبدين زينتهنّ الا ما ظهر منها و ليضربن بخمر هنّ علي جيوبهنّ و لا يبدين زينتهنّالا لبعو لتهنّ او ابائهنّ او اباء بعو لتهنّاو ابنائهنّ او ابناء بعو لتهنّ او اخوانهنّ او بني اخونهنّ او بني اخواتهنّ او نسائهنّ او ما ملكت ايمانهنّ او التّا بعين غير اولي الاربه من الرّجال او الطّفل الذين لم يظهروا علي عورات النّساء و لا يضربن بارجلهنّ ليعلم ما يخفين من زينتهنّ و توبوا الي الله جميعاًايه المؤمنون لعلّكم تفلحون) 1
«و به زنان با ايمان بگو چشم هاي خود را فرو گيرند و دامان خويش را حفظ كنند و زينت خود را جز آن مقدار كه ظاهر است، آشكار ننمايند و روسري هاي خود را بر سينه خود افكنند و زينت خود را آشكار نسازند مگر براي شوهرانشان يا پدرانشان يا پدر شوهرانشان يا پسرانسان، يا پسران همسرانشان يا برادرانشان يا پسران برادرانشان، يا پسران خواهرانشان، يا زنان هم كيششان يا بردگانش يا افراد سفيه كه تمايلي به زن ندارند، يا كودكاني كه از امور جنسي مربوط به زنان آگاه نيستند، آنها هنگام راه رفتن پاي هاي خود را به زمين نزنند تا زينت پنهاني شان دانسته شود. و همگي به سوي خدا برگرديد اي مؤمنان! تا رستگار شويد.»
نكاتي كه از آيه برداشت مي شود:
1ـ اين آيه با بيان وظايف زنان، آنان را از چشم چراني برحذر مي دارد و مي گويد: «يغضضن من ابصارهنّ» (چشم هاي خود را از نگاه هوس آلود فرو گيرند).
2ـ موضوع حجاب و پوشش را مطرح مي كند و مي گويد: «و يحفظن فروجهنّ» (و حفظ كنند دامان خود را).
3ـ و ظاهر نكنند زينت خود را مگر آن مقدار كه آشكار است «ولا يبدين زينتهنّ الا ما ظهر». 1 . نور، 31.
⌈🌻↝ @fadak_velayat •°⌋
♡قـرارگـاه فـرهـنگی فـاطـمة الـزهرا♡
༻﷽༺؛ 🗒 #وصیتنامهآسمانی #شهیدحاجقاسمسلیمانی 🔳 « #قسمت_دوم» 🌴💫🌴💫
༻﷽༺؛
🗒 #وصیتنامهآسمانی
🥀 #شهیدحاجقاسمسلیمانی
🔳« #قسمت_سوم»
🌴💫🌴💫🌴
🔸 سارُق، چارُقم پر است از امید به "تو و فضل و کرَم تو"
⚜همراه خود دو چشم بسته آورده ام، که ثروت آن در کنار همه ناپاکیها یک ذخیره ارزشمند دارد...!
و آن گوهر اشک بر حسین فاطمه است...گوهر اشک بر اهل بیت است....گوهر اشک دفاع از مظلوم، یتیم..... دفاع از محصورِ مظلوم در چنگ ظالم....
✨😭💔🌺
🔳 #خداوندا!
در دستان من چیزی نیست؛
• نه برای عرضه چیزی دارند و نه قدرت دفاع دارند....•
🔅 اما در دستانم چیزی را ذخیره کردهام که به این ذخیره امید دارم....!!
•||و آن روان بودن پیوسته به سمت تو است||•
🌷 وقتی آنها را به سمتت بلند کردم، وقتی آنها را برایت بر زمین و زانو گذاردم، وقتی سلاح را برای دفاع از دینت به دست گرفتم؛ اینها ثروتِ دست من است که امید دارم قبول کرده باشی.
🤲💐🌟
🔳#خداوندا!
پاهایم سست است. رمق ندارد.😔
جرأت عبور از پلی که از «جهنّم»
عبور میکند، ندارد...
💠من در پل عادی هم پاهایم میلرزد، وای بر من و صراط تو که از مو نازکتر است و از شمشیر بُرندهتر؛ امّا یک امیدی به من نوید میدهد که ممکن است نلرزم، ممکن است نجات پیدا کنم.
🔳من با این پاها در حَرَمت پا گذاردهام...
و دورِ خانهات چرخیدهام...
و در حرم اولیائت در بین الحرمین حسین و عباست آنها را برهنه دواندم...و این پاها را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع کردم...!!
🔹و در دفاع از دینت
دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم. 🥀
🌻امید دارم آنجهیدنها و خزیدنها و به حُرمت آن حریمها، آنها را ببخشی.
خـــ❤️ــــداوندا، « سر من، عقل من، لب من، شامّه من، گوش من، قلب من، همه اعضا و جوارحم در همین امید به سر میبرند...
#ادامهدارد...
#مکتب_حاج_قاسم
#سردار_دلها
⌈🌻↝ @fadak_velayat •°⌋
♡قـرارگـاه فـرهـنگی فـاطـمة الـزهرا♡
🖤🥀🖤🥀 #رمان #یاس_کبود #قسمت_دوم💔 آنها دهانشان را به پوزخند کشیدند در حالی که خم بر ابرویشان هر لحظه
🖤🥀🖤🥀
🖤🥀🖤
🖤🥀
🖤
بسم رب حضرت زهرا
#یاس_کبود🍂
#قسمت_سوم
عبایش را روی لالهی به خاک و خون نشسته اش انداخت...سر فاطمه را برای لحظاتی به قلبش چسباند تا بلکه با شنیدن صدای نفس های منقطع فاطمه، قدری به ضربان بیافتد...نبض علی نمیزد...عطرش را که آمیخته با بوی خون بود عمیق بو کشید...با صدایی که از ته چاه بر میخواست بانگ بر آورد...فضه...بانویت را دریاب...
و فضه مضطر شده بود چگونه هم جلوی چشمان زینب را بگیرد....هم حسنین را آرام کند...هم به فریاد بانوی خانه برسد...ولی به امر امامش،بچهها را به خدایشان سپرد و دوید کنار زهرا...
اما طاهرهی محمد از درد زایمان به خود میپیچید... و به درون خانه رفت و محسنش را...
علی محاصره شده بود...و آنها خوب میدانستند که عهدش را با نبی نمیشکند...اصلا برای همین با خیال راحت هجوم آورده بود به بیت رسول الله...هرکسی طوری حرصش را بر سر ولی خدا خالی میکرد... و بالاخره توانستد مقاومت علی را بشکنند ... هرکس از طرفی او را گرفته بود وطناب را با پوزخند دور دستش بستند وطنابی به گردنش انداختند...داشتند اورا میکشیدند سوی سقیفه...برای بیعت...که فاطمه با تمام دردش...با تمام بیماری و تن خونینش...با وجودپهلویی که از لگدهای عمر و خالد و قنفذ شکسته بود...خودش را به علی رساند و دامن اورا سوی خود کشید...علی نباید به سقیفه میرفت...نباید بیعت میکرد...نباید حکومت به دست نااهلان میافتاد...حداقل زهرا باید تمام توانش را برای امامش میگذاشت...
زهرا علی را سوی خود میکشید و گروه دیگر سوی خود
در این کشان کشان ناگاه غلاف شمشیر قنفذ بر شانه و بازوهای نازدار علی فرود آمد...آنقدر کوبید که... زهرا دستهایش را رها نکرد...دست ها رها شدند...جانی در تن نمانده بود برای نگه داشتن علی...زهرا، بیهوش، نقش زمین شده بود و علی...علی دستهایش میلرزید...تمام بدنش میلرزید...شکه شده بود و بهت زده...و چشمانش کاسهی آبی شده بود که روان شدنش وسیلهای میشد برای لذت بیشتر دشمن...
و علی زهرا را...سوی سقیفه کشان کشان و مظلوم و غریب بردند در حالیکه علی مضحکه ی عام شده بود...
ادامہدارد...🌱
.
⌈🌻↝ @fadak_velayat •°⌋
♡قـرارگـاه فـرهـنگی فـاطـمة الـزهرا♡
✨ #راههای_لغزش_اندیشه 💯 💯 و منابع تفکر از منظر قرآن 💫 ( #قسمت_دوم ) زیبا🌷 ✨قرآن کریم در آی
✨ #راههای_لغزش_اندیشه 💯
💯 و منابع تفکر از منظر قرآن 💫
( #قسمت_سوم ) زیبا🌷
🧐درست مانند یک قاضی که روی پروندهای مطالعه میکند، باید نسبت به طرفین دعوا بیطرف باشد.
💟قاضی اگر تمایل شخصی به یک طرف داشته باشد به طور ناخودآگاه دلایلی که برای آن طرف است نظرش را بیشتر جلب میکند
😍و دلایلی که لَهِ طرف دیگر و علیه این طرف است خود به خود از نظرش کنار میرود و همین موجب اشتباه قاضی میگردد.
☝️انسان در تفکرات خود اگر بیطرفی خود را نسبت به نفی یا اثبات مطلبی حفظ نکند و میل نفسانیاش به یک طرف باشد،
👌خواه ناخواه و بدون آنکه خودش متوجه شود عقربه فکرش به جانب میل و خواهش نفسانیاش متمایل میشود.
⚠️این است که قرآن هوای نفس را نیز مانند تکیه بر ظنّ و گمان یکی از عوامل لغزش میشمارد.
✨در سوره النّجم میفرماید:
إِنْ یتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ ما تَهْوَی الْأَنْفُسُ
پیروی نمیکنند مگر از گمان و از آنچه نفسها خواهش میکنند.
{ #استاد_مطهری ادامه دارد 💫 }
⌈🌻↝ @fadak_velayat •°⌋
♡قـرارگـاه فـرهـنگی فـاطـمة الـزهرا♡
#قسمت_دوم 🎥کمیک موشن راهنما (ویژه اربعین) کاری از گروه هنری شرح نو نریشن و موسیقی: علی زکریائی ⌈🌻↝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کمیک موشن رهنما(ویژه اربعین)
#قسمت_سوم
کاری از گروه هنری شرح نو
موسیقی و نریشن: علی زکریائی
⌈🌻↝ @fadak_velayat •°⌋
♡قـرارگـاه فـرهـنگی فـاطـمة الـزهرا♡
🖤🥀🖤🥀 *#یاس_کبود #قسمت_دوم💔 آنها دهانشان را به پوزخند کشیدند در حالی که خم بر ابرویشان هر لحظه غلیظ
🖤🥀🖤🥀
🖤🥀🖤
🖤🥀
🖤
*بسم رب حضرت زهرا
#یاس_کبود🍂
#قسمت_سوم*
عبایش را روی لاله ی به خاک و خون نشسته اش انداخت...سر فاطمه را برای لحظاتی به قلبش چسباند تا بلکه با شنیدن صدای نفس های منقطع فاطمه، قدری به ضربان بیافتد...نبض علی نمیزد...عطرش را که آمیخته با بوی خون بود عمیق بو کشید...با صدایی که از ته چاه بر می خواست بانگ بر آورد...فضه...بانویت را دریاب...
و فضه مضطر شده بود چگونه هم جلوی چشمان زینب را بگیرد....هم حسنین را آرام کند...هم به فریاد بانوی خانه برسد...ولی به امر امامش،بچه ها را به خدایشان سپرد و دویدکنار زهرا...
اما طاهره ی محمد از درد زایمان به خود میپیچید... و به درون خانه رفت و محسنش را...
علی محاصره شده بود...و آنها خوب میدانستند که عهدش را با نبی نمی شکند...اصلا برای همین با خیال راحت هجوم آورده بود به بیت رسول الله...هرکسی طوری حرصش را بر سر ولی خدا خالی میکرد... و بالاخره توانستد مقاومت علی را بشکنند ... هرکس از طرفی او را گرفته بود وطناب را با \وزخند دوردستش بستندوطنابی به گردنش انداختند...داشتند اورا می کشیدند سوی سقیفه...برای بیعت...که فاطمه با تمام دردش...با تمام بیماری و تن خونینش...با وجودپهلویی که از لگد های عمر و خالد و قنفذ شکسته بود...خودش را به علی رساند و دامن اورا سوی خود کشید...علی نباید به سقیفه میرفت...نباید بیعت میکرد...نباید حکومت به دست نااهلان می افتاد...حداقل زهرا باید تمام توانش را برای امامش می گذاشت...
زهرا علی را سوی خود می کشید
و گروه دیگر سوی خود
و در این کشان کشان ناگاه غلاف شمشیر قنفذ بر شانه و بازوهای نازدارعلی فرود آمد...آنقدر کوبید که... زهرا دست هایش را رها نکرد...دست ها رها شدند...جانی در تن نمانده بود برای نگه داشتن علی...زهرا، بیهوش، نقش زمین شده بود و علی...علی دستهایش می لرزید...تمام بدنش می لرزید...شکه شده بود و بهت زده...و چشمانش کاسه ی آبی شده بود که روان شدنش وسیله ای می شد برای لذت بیشتر دشمن...
و علی زهرا را...سوی سقیفه کشان کشان و مظلوم و غریب بردند در حالیکه علی مضحکه ی عام شده بود...
ادامہدارد...🌱
⌈🌻↝ @fadak_velayat •°⌋