#عاشقانه_های_شهدا
#شهید_مدافع_حرم
#سیدمصطفےصدرزاده
ایام #حضرت_زهرا سلام_الله_علیها
🌹سال اول زندگیمون بود🌹
آقا #مصطفی، اون زمان، بیش تر در گیر کارهای هیئت ملت یک (حضرت ابوالفضل علیه السلام) بود که به دلیل ارادت ویژه و خاصی که به حضرت ابوالفضل (ع) داشتن
باسختی های زیاد هیئتی را با همین نام تاسیس کردند
روز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قرار بود دسته عزاداری بیرون ببرن.
دیدم آقا #مصطفی قبل از اینکه برن سمت هیئت، دارن مطلبی رو برای مداحی آماده میکنن!!!
با حالت تعجب سوال کردم.
آقا #مصطفی!!! شما که مداحی نمی کردید.
گفتن:
"روز شهادت بی بی فرق میکنه"
مخصوصا امسال!!!
گفتم: امسال مگه چه فرق می کنه؟
گفتند:
آدم تا چیزی رو درک نکنه، اون رو نمیفهمه
من امسال که شما پیشم هستی، و من به اندازه ذره ای از محبت بین حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمومنین علیه السلام را چشیدم
"فهمیدم فاطمیه، یعنی چی"
هر چند ناچیز، ولی حالا درک میکنم که چه بر سر امیرالمومنین علیه السلام آوردند.
راوے :
#همسر_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
@fadayiane_banoye_damshgh
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🌷🕊🥀🌺🥀🕊🌷
#مثل_شهدا
#یاد_یاران
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_محمود_کاوه
یکی از بچه ها به شوخی پتویش را پرت کرد طرفم .
اسلحه از دوشم افتاد و خورد توی سر #کاوه .
کم مانده بود سکته کنم
سر #محمود شکسته بود و داشت #خون می آمد .
با خودم گفتم : الان است که یک برخورد #ناجوری با من بکند .
چون خودم را بی #تقصیر می دانستم ، آماده شدم که اگر حرفی ، چیزی گفت ، جوابش را بدهم .
او یک #دستمال از تو جیبش در آورد ، گذاشت رو #زخم_سرش و بعد از سالن رفت بیرون .
این برخورد از #صد تا توگوشی برایم سخت تر بود .
در حالی که دلم می سوخت ، با ناراحتی گفتم : آخه یه #حرفی بزن
همانطور که #می_خندید گفت : مگه چی شده؟
گفتم : من زدم #سرت رو شکستم ، تو حتی #نگاه نکردی ببینی کار کی بوده
همان طور که #خونها را پاک می کرد ، گفت :
این جا کردستانه ، از این #خونها باید ریخته بشه ، این که چیزی نیست .
چنان مرا #شیفته خودش کرد که بعدها اگر می گفت #بمیر ، می مردم .
#روحش_شاد
#از_شهدا_بیاموزیم ❣❣❣❣❣