eitaa logo
فداییان بانوی دمشق
849 دنبال‌کننده
28.1هزار عکس
11.4هزار ویدیو
151 فایل
#شهدا_علمداران_سپاه_عشق با مطالب شهدایی، مهدویت، تحلیلی_بصیرتی و فرهنگی🌷 با ما همراه باشید 🌸ارتباط با خادم کانال🌸 @tasnim2060
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 #مادرانه ❤️ 🔰نوروز ۹۲ همه ی خانواده به اتفاق #محمدحسین عازم سفر حج عمره شدیم. یک شب🌙 وقتی برای نماز جماعت مغرب وعشابه #مسجدالنبی رفتیم قرار گذاشتیم بعد از نماز در صحن مسجد النبی یکدیگر را ببینیم. همه کنار نزدیکترین دیوار به بقیع کنار هم نشستیم. طوری که شرطه ها به ما شک نکنند و ما را بلند نکنند❌ 🔰محمدحسین حال خوشی داشت شروع کرد به خواندن #روضه_مادر روضه آتش و میخ و #درودیوار و ما آرام گریه میکردیم😭 که شرطه ها متوجه ما نشوند. وقتی به ما نزدیک میشدند محمد حسین صدایش را پایین می آورد🔉 و وقتی از ما فاصله میگرفتند بلند روضه می خواند? 🔰 #فاطمیه از راه می رسد ومن جای خالیت را بیشتر حس میکنم و چقدر دلم هوای #روضه خواندنت را می کند😔 #حاج_عمار #شهید_محمدحسین_محمدخانی #فاطمیه
🕊🕊🕊🕊 💠 💠 💔 🌱‌‌ ابراهیم هر وقت اسم مادر سادات به زبان می آورد بلافاصله میگفت: سلام الله علیها. یکبار در زورخانه مرشد بخاطر ایام فاطمیه شروع به خواندن اشعاری در مصیبت حضرت زهرا کرد. ابراهیم همینطور که شنا میرفت باصدای بلند گریه می کرد و آنقدر گریه کرد که مرشد مجبور شد شعرش را تغییر دهد. روزی که از بیمارستان مرخص شد حدود ۸ نفر از رفقایش حضور داشتند ابراهیم گفت وسط اتاق پرده بزنید تا خانم ها نیز بتوانند بیایید می خواهم بخوانم. 🌙✨
🕊🕊🕊 شهیدی که به احترام مزارش سنگ قبر ندارد ❤️ شهید مدافع حرم مرتضی عبداللهی می گفت: برایم سخت است که من سنگ مزار داشته باشم و (سلام الله علیها) بی نشان باشد😔💔 شهید که شد خانواده به وصیتش عمل کردند و حالا "مزارخاکی‌اش" در بهشت حضرت زهرا سلام الله علیها، هر روز و هر شب برای زائرین شهدا میخواند.😔💔 🌙✨
ماشین منفجر شد. بوی دود می آمد و گوشت که در آتش آب میشد. هوا، هوای بود. جلوتر که رفت، فهمید و شهید شده اند.😔 مداح بود. در دلش روضه ی می خواند. پتو را پهن کرد. بدن اربا اربا و سوخته دوستانش را جمع کرد.😔💔 بویید و بوسید و اشک ریخت😭😭 نمیدانم از دلتنگی هایش گفت یا قول گرفت تا سفارشش را به ارباب بکنند.😔 امان از لحظه ای که خواست بلند شود. روضه ها به کمکش آمدند ...اِنکَسَرَت ظَهري ... کمرش شکست😭 چه عاشورایی شد آن روز. اشک و روضه مرهم دل داغدار جامانده ها شد. دلش تاب نیاورد سه روز بعد خودش هم به جمع شهیدان پیوست😭💔 رفت پیش ارباب با همان لبخند همیشگی اش . مراسم تشییع اش روضه بود. یکی از لبهای خشکیده علی اصغر می خواند، یکی از بدن اربا اربا علی اکبر و درون قبر آرام خوابیده بود. پیراهن مشکی حسین بر روی سینه کشیده بود، چفیه بر گردن انداخته بود و کسی برایش سینه می زد...😔💔 از حرم تا قتلگاه زینب صدا میزد حسین دست و پا میزد حسین، زینب صدا می زد حسین عده ای اشک، گریه می کردند و عده ای خون آسمان هم گریه می کرد آرام آرام😭😭🥺🥺 در این محرم پر از غریبی، خسته ام از خودم، دستم را بگیر 😭 نفس کم آورده ام 💔 🌷🕊