⚠️عجیب‌تر از درخواست عقیل؟! #نهج_البلاغه خطبۀ۲۲۴ 🚼 برادرم #عقيل در نهايت تهيدستى، يك مَن از گندم شما را مى‌خواست. كودكانش را با موهاى غبارآلود و رنگ‌هاى تيره از #فقر ديدم 🔸چند بار نزد من آمد خواسته‌اش را برايم مكرر باز گفت و من همچنان به او گوش مى‌دادم چندان كه پنداشت دينم را به او مى‌فروشم! 🔥 آهنى را در آتش گداختم و به او نزديك کردم... مانند بيمارى، از حرارت آن فرياد برآورد و نزديك بود از آن آهن گداخته بسوزد 🔸به او گفتم: عقيل! مادران داغدار بر تو بگريند! از گرماى آهنى كه انسانى آن را به شوخى گداخته ناله مى‌زنى و فرياد مى‌كشى، اما مرا به سوى آتشى مى‌كشانى كه خداى جبّار به خشم خود افروخته است‌؟! تو از اين درد اندك ناله مى‌زنى و من از آتش سوزندۀ دوزخ ناله نزنم؟! 💥 عجیب‌تر از اين، داستان شخصى است كه در تاريكى شب با ظرفى سربسته به ديدارم آمد. معجونى در آن ظرف بود كه گويى آن را با آب دهان مار يا زهر كشنده‌اى كه از مار بيرون مى‌آيد آميخته بودند! ⚠️گفتم: اين صله است يا زكات يا صدقه‌؟ هر كدام كه باشد بر ما اهل‌بيت، #حرام است. گفت: هيچ يك از اينها نيست، بلكه #هديه است. گفتم: مادرت به عزايت بنشيند! آمده‌اى از راه دين خدا مرا بفريبى‌؟ آيا در خِرَدت نقصانى پديد آمده، يا ديوانه‌اى يا ياوه مى‌سرايى؟! ⛔️ والله اگر هفت اقليم را با آنچه زير آسمان‌هاست به من دهند تا خدا را به قدر ربودن پوست جوى از دهان مورچه‌اى #معصيت كنم چنين نخواهم كرد. 🎙 داستان عقیل به زبان ساده 🔗 هشدار رهبری: انواع رشوه #آئین_حکمرانی| #تقوای_اداری #فسادستیزی| #شبهه‌گریزی ┄┄┅••❁••┅┄┄ @fajr_sadegh | فجـــر صــادق