خاورمیانه نه، غرب آسیا
پایان یک دوران
#قسمت_اول
سالها پیش(نوامبر / دسامبر ۲۰۰۶) ریچارد ان. هاس که از ژوئن سال ۲۰۰۳ تا ژوئن سال ۲۰۲۳ در سمت رئیس شورای روابط خارجی آمریکا بودهاست و پیش از آن مدیر برنامهریزی سیاست وزارت امور خارجه ایالات متحده و مشاور نزدیک کالین پاول وزیر امور خارجه در دولت جورج دبلیو بوش بود، مقالهای را با موضوع خاورمیانۀ جدید غیرآمریکایی منتشر کرد که در ادامه بخشی از آن را میخوانید:
«پايان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهير شوروي، آغاز دورانی جديد در تاريخ منطقه بود كه طي اين دوران ايالات متحده نفوذ و آزادی عمل بيسابقهای در منطقه داشت. طرحهای غالب در اين دوران سراسر آمريكايی عبارت بودند از عملياتهای آزادسازی تحت هدايت و رهبري ايالات متحده، استقرار بلند مدت نيروهاي زمينی و هوايی ايالات متحده در شبه جزيره عرب، و يك ديپلماسی فعال در تلاش براي حل منازعه اعراب و اسرائيل، يك بار براي هميشه.
اما آنچه اين دوره را پس از كمتر از دو دهه به پايان رسانده، مجموعهاي از عوامل - برخي، ساختاري، و برخي، حاصل عمل بازيگران - است. قابل توجهترين و مهمترين عامل، تصميم دولت بوش براي حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ و عمليات نظامي تحت هدايت آمريكا و البته اشغال اين كشور به دنبال عمليات مذكور ميباشد. يكي از مهمترين خسارتهاي اين جنگ، از دست رفتن عراق تحت تسلط اهل تسنن بود، عراقي كه به اندازه كافي توانايي و انگيزه داشت تا در مقابل ايران شيعي، ايجاد موازنه كند. تنشها و درگيرهاي شيعه و سني كه مدتها ساكت شده بود، اكنون در عراق و البته در سراسر منطقه دوباره به سطح بیاید. تروريستها اكنون پايگاه مناسبي را در عراق بدست آورده و در اين كشور دست به توسعه مجموعه جديدي از فنون تروريستي زدهاند و البته اين فنون از همين نقطه به ديگر كشورها نيز صادر ميشود. اما با این حمله به عراق، در بيشتر منطقه خاورميانه اكنون دموكراسي با فقدان نظم عمومي و پايان برتري اهل تسنن گره خورده است. احساسات ضد آمريكايي هنوز به شكل قابل توجهي در حال تقويت شدن است. و در نهايت بدليل ضعفهاي عمده موجود در ارتش ايالات متحده و همچنين شكستهايي كه در عمليات عراق متحمل شد، اين جنگ، نفوذ و نيروي ايالات متحده را در سراسر جهان كاهش داده است كه در اين ميان نبايد مشغوليت بخش عظيمي از ارتش آمريكا در اين درگيري را از ياد برد. يكي از طعنههاي تاريخ اين است كه اولين جنگ با عراق - يك جنگ ضروري و فوري - نشان دهنده آغاز دوران آمريكايي خاورميانه بود و جنگ دوم عراق - يك جنگ انتخابي و البته غيرضروري- نيز پايان اين دوران را تسريع كرده است.
عوامل ديگري نيز در اين ميان دخيل بودهاند. يكي از اين عوامل، فروپاشي و شكست فرآيند صلح خاورميانه است. ايالات متحده از نظر سنتي همواره از يك ظرفيت و استعداد بينظير، با كار كردن هم با اعراب و هم با اسرائيليها، سود برده است. اما محدوديتهاي ظرفيت مذكور در جريان مذاكرات «كمپ ديويد» در سال ۲۰۰۰ خودنمايي كردند. از آن هنگام تاكنون عواملي مثل ضعف و بيلياقتي جانشينان «ياسر عرفات»، خيزش جنبش «حماس» و اتخاذ يك سياست يكجانبه گرايانه از سوي اسرائيل، همگي به شكست اين فرآيند و به حاشيه رانده شدن ايالات متحده كمك كردهاند، ضمن اينكه عدم تمايل دولت كنوني بوش براي اتخاذ يك ديپلماسي فعال در اين زمينه، اين سير نزولي را تقويت نموده است.
عامل ديگري كه به پايان دوران آمريكايي خاورميانه كمك كرده است، عبارت است از شكست رژيمهاي سنتي عرب در رويارويي با جاذبه فوقالعاده تفكرات اسلامي افراطي[!] در مواجهه با يك انتخاب ميان رهبران سياسي فاسد و دور از دسترس از يك سو، و رهبران مذهبي نيرومند و با نفوذ، بسياري از مردم منطقه دسته دوم را برگزيدهاند. واقعه ۱۱ سپتامبر رهبران ايالات متحده را به اين سمت سوق داد كه ميان جوامع بسته و رشد راديكاليسم، ارتباط برقرار كنند. اما نتيجه اين تفكر در ميان مقامات آمريكايي - اغلب يك فشار عجولانه بر دولتهاي منطقه براي برگزاري انتخابات بدون ملاحظه و توجه به زمينهها و متن سياسي و اجتماعي جوامع - ايجاد فرصتها و فضاهاي بيشتر و بهتر براي تروريستها و حاميان آنها به منظور پيشبرد طرحها و ارتقاء توان عملياتيشان بوده است.
@fakhrian_ir