#داستان_امپراتور قسمت اول 🔻بازگشت امپراتور در سرزمین بادها، مدتی بود خبری از امپراتور نبود، حدس و گمان‌های مردمی درمورد سرنوشت امپراتور بالا گرفته بود، یکی می گفت به خاطر اینکه دیگه کسی به او بله قربان نمی گوید لج کرده، یکی می گفت دل‌آزرده شده و قهر کرده، دیگری می گفت به جستجوی طلا و اشرفی رفته و.... خلاصه هرکسی چیزی می گفت. اما امپراتور به خیال اینکه اگر مدتی در صحنه نباشد و از دور سنگ‌اندازی کند امورات سرزمینش لنگ می‌شود و دیگر کاری از کار پیش نمی‌رود و باز هم والیان و اهالی سرزمینش مجدداً با سلام و صلوات به دنبالش خواهند رفت، پس به همراه پسرک، ترک دیار کرد و برای مدتی در خارج از سرزمین به خرید و فروش سیب زمینی و فعالیت اقتصادی روی آورد... مدتی گذشت، خبر به او رسید که والیان به خوبی امورات را در دست گرفته‌اند و نه تنها اهالی ناراحت نیستند، بلکه در غیاب امپراتور و پسرک پیشرفت‌های محسوسی نسبت به گذشته در حال رخ دادن است. این بود که امپراتور جارچی ها را خبر کرده و امروز بعد از مدتها قرار است برای روبان‌چینی اماکنی که والیان و مردم زحمت آن را کشیده‌اند همراه با قیچی مخصوص خود به سرزمین بادها بازگشته و برای حفظ سلطنت خود از جارچیان درخواست کرده تا به یکباره و به محض حضور وی، تمام زحمات و خدمات والیان را به نام خود بزند... از امروز منتظر بازگشت امپراتور باشید... #داستان ____🇮🇷🇮🇷🇮🇷___________ به کانال مردمی اخبار شهرستان فلاورجان در ایتا، تلگرام و روبیکا بپیوندید👇 ✅ @falavarjan

. #داستان_امپراتور با توجه به فعال شدن بادمجون دورقابچین های امپراتور سرزمین بادها، منتظر قسمت‌های بعدی و پرطرفدار #داستان_امپراتور باشید. مخاطبین عزیز، لطفاً پیام نفرستید، با هر تحرک بادمجون دورقابچین ها، یک قسمت جدید از داستان امپراتور منتشر خواهد شد‌. هم اکنون یکی از جارچیان جیره‌خوار وی، که مدتی به سرزمین های شمالی گریخته بود، در حال آخرین زورورزی‌های پایانی تاج و تخت امپراتور است، غافل از اینکه هرچه دست و پا می‌زند ، پادشاهش بیشتر در لجن فرو خواهد رفت. متن فوق صرفاً یک داستان است، داستانی که ممکن است بصورت کاملاً اتفاقی با شرح‌حال بعضی از خواص جور در بیاید.... پس منتظر #قسمت_دوم باشید... ____🇮🇷🇮🇷🇮🇷___________ به کانال مردمی اخبار شهرستان فلاورجان در ایتا، تلگرام و روبیکا بپیوندید👇 ✅ @falavarjan