آن قوی پنجه که آزردن دل ها است فَنَش
الفتی هست نهان با دل غمگین مَنش
دوش در طرف چمن بلبل شیدا می گفت
نو بهار آمد و افزود غمم زآمدنش
باغ ماند به صف ماریه لاله و گل
به #شهیدان به خون غرقه ی گلگون کفنش
ابر در ماتم سقّای #شهیدان گرید
که همه عمر بود دیده ی گریان چو منش
نور حق #ماه_بنی_هاشم ، #عباس که هست
مهر او شمع و دل جمع محبان لگنش
زور بازوی #یدالله #ابوالفضل که هست
چنگ ضرغام قضا پنجه ی دشمن شکنش
حامل رایت و میر سپه عشق که داشت
قوت سیل اجل همت بنیاد کنش
دستش از تن که بریدند به کف محکم بود
رشته بندگی و مهر امامِ زَمَنش
گفت در ماتم او #شاه_شهیدان گریان
دید افتاده چو در معرکه پرخون بدنش
شد کنون قطع امید من و پشتم بشکست
بعد از این وای به حال دل و رنج و محنش
از خیال تو به شد خواب زچشم من و خفت
آن که از بیم تو بیداری شب بود فنش
یادم آمد لب خشکیده و چشمان ترش
جگر سوخته از غم دل خون از حزنش
به فرآت آمد تا آب برد سوی خیام
بهر یاران جگرسوختهٔ ممتحنش
کرد کف زآب پر و برد به نزدیک دهان
بود خشکیده زبان چون زعطش در دهنش
جلوه گر گشت لب خشک برادر بر او
تازه شد اندوه دیرینه و رنج کُهَنَش
ریخت آب از کف و لب تشنه برون شد زفرات
سخنی گفت که آتش زده در جان سخنش
گفت این شرط وفا نیست که من آب خورم
سوخته زاده ی #زهرا زعطش جان و تنش
ز آن نبردش شه دین سوی #شهیدان دگر
که مسیر نشد از معرکه بر داشتنش
برگرفتن نتوان پیکر آن کشته زخاک
که نه تن مانده به جا و نه به تن پیرهنش
هر که در ماتم #عباس بگرید چو #محیط
هست امید شفاعت ز #حسین و #حسنش .
╰๛---๛---๛-------------------
@falsafeh_nazari