33.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 سنت و روح ایرانی_اسلامی
⌜@falsafeh_nazari⌟
🔻وجیزهای درباب شیخ اجل...به مناسبت سالروز گرامیداشت جناب سعدی
⌜@falsafeh_nazari⌟
✅ شیخ اجل
سعدی تنها شاعری است که از همه چیز به نحوی سخن گفته. از زهد و ریاضت گرفته تا سیر وسیاحت در بلاد وسرزمینهای مختلف و دیدارش با پادشاهان و داستانهای عاشقانهاش، از مواجهه ای که با طایفه دزدان داشته و(راه از حرامیان پرخطر) گذرانده، همچنین با اهل ثروت وشهرت همنشین بوده (با طایفه بزرگان به کِشتی دَر نشسته بودم) و از طرفی با درویشان واهل طریقت نیز همراه وهمسفر بود( تنی چند از روندگان مُتَفِقِ سیاحت بودند وشریک رنج وراحت، خواستم تا مرافقت کنم) از طرفی بر منبر جامع بعلبک رفته وسخنی عرفانی گفت و پامنبریها حرف را نفهمیده(وقتی کلمهای همی گفتم بطریق وعظ باجماعتی افسرده، دل مرده، ره از عالم صورت به عالم معنی نبرده) اما روندهای در بیرون مسجد سخن او شنید و در او اثر کرد و نعرهای زد واز فریادش همه گریستند(دیگران بموافقت او در خروش امدند وخامان مجلس بجوش)....او از مشکلات معیشتی و دم دستی خود هم گفته...از فقر وبی پولی(هرگز از دورِ زمان ننالیده بودم وروی از گردش آسمان درهم نکشیده مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود واستطاعت(پول) پای پوشی(کفش) نداشتم ) از گرسنگی وبیابان گردی وحتی دعوای از شخصی که با همسرش داشت حکایت کرده...(یکی از روسای حلب ..برحالت من رحمت آورد و به ده دینار از قیدم(اسارت) خلاص کرد وباخود بحلب برد ودختری داشت که بنکاح من درآورد بکابین صد دینار مدتی برآمد بدخوی ستیزهروی نافرمان بود زبان درازی کردن گرفت وعیش مرا منغض داشتن...).
سعدی از عقل معاش شروع میکند و سپس اوج گرفته و به مشاهده ملکوتی وشهودی یار میرسد. حرکت سلوکی #سعدی مانند #بوعلی است. #شیخ_الرییس از منطق استدلالی ارسطویی شروع میکند وبه بیانات عرفانی نمط ۹_۱۰ اشارات میرسد. شیخ اجل نیز از زمین ودنیا شروع میکند وبه معارف حکمی والهی میرسد.
آنچه در شیخ اجل نمود یافته، جامعیت نگاه او نسبت به مسائل مختلف است.شیخ بسیار مقید به شریعت وطریقت است.اما درعین حال اهل رفیق بازی نیز میباشد. او با هرطایفهای مرافقت داشته (جوانی چُست، لطیف، خندان، شیرین زبان در حلقه عشرت ما بود که در دلش از هیچ نوعی غم نیامدی و لب از خنده فراهم نکردی) از طرفی با شیوخ وپیران نیز مجالست داشته (مهمان پیری شدم در دیاربکر که مال فراوان داشت).سعدی #گلستان را برای رفیقش سروده و در همان حال در چله سکوت صوفیانه بود.
همت سعدی معطوف به جمع میان ابعاد وشئون مختلف انسانی بود. او از معنویت مجالس فقری و درویشی خود میگوید:
(از آن تاریخ ترک صحبت گفتیم وطریق عزلت گرفتیم والسلامه فی الوحده..گفتم سپاس و منت خدای را عزوجل که از برکت درویشان محروم نماندم گرچه بصورت از صحبت، وحید افتادم) در عین آنکه چله نشینی را برای اعتلای روح لازم میداند وخود اهل آن طریقت است چنانچه روزگاری (بر بالین تربت یحیی پیامبر(ع) معتکف بودم در جامع دمشقی که یکی از ملوک عرب که به بیانصافی منسوب بود اتفاقا بزیارت آمد ونماز ودعا کرد وحاجت خواست) از طرفی حکایت دلدادگی خویش در جوانی را نقل میکند که ( در عنفوان جوانی چنانکه افتد ودانی باشاهدی سَری و سِرّی داشتم )
سعدی اهل تدریس و برگزاری مجالس علمی است، درعین انکه از بحث باطایفه دانشمندان در مسجد جامع شهر دمشق سخن گفته از حلاوت خاطره ای که در جوانی تجربه کرده میگوید:
(اینکه در جوانی گذر داشتم به کویی ونظر به رویی، در تموزی که حَرورَش دهان بخوشانیدی وسَمومَش مغز استخوان بجوشاندی ....ودر نهایت ...یار قدحی بَرفاب بردست وشکر در آن ریخته وبه عرق برآمیخته، ندانم به گلابش مُطیِب کرده یا قطرهای چند از گل رویش در آن چکیده، فی الجمله شراب از دست نگارینش برگرفتم و بخوردم وعمر از سر گرفتم....)
والبته چنانچه از خُنَکی وشیرینی شربت وبرفابی که از دست معشوق گرفته سخن میگوید همچنین از خاطرات سفرش به حج نیز مطالبی میگوید !!!!
سعدی مقام جمع بین دنیا وآخرت، رندی و نیک نامی، زهد و عیش نقد، مسجد ومیخانه، چله نشینی و حلقه عشرت، جمال وجلال، مجلس گرمی وخلوت گزینی .....و شئون مختلف انسانی است. سعدی یکسره شور ومستی نیست، بلکه از درد ورنج هم میگوید، او ناگهان اوج نمیگیرد بلکه هم پای ما حرکت میکند، او تارک دنیا نیست بلکه کم گزین است و حال مخاطب خویش درک میکند، او اوج میگرد اما از مشکلات روزمره زندگی بشر شروع میکند ، شیخ اجل پیامبر اشعار عاشقانه فارسی است وبه تمام لوازم آن آگاه است...
#محسن_بهرامی
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄┄
🔹فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
معرفی کانالهای تخصصی ویژه
ادبیات،منطق،فقه و اصول،فلسفه و عرفان
معرفی دروس اساتیدو....
https://eitaa.com/joinchat/2877816889C2015afa665
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تمام اجزاء آسمان، از ستارگان وکواکب گرفته تا سیارات و کهکشانها و دیگر اجرام کیهانی، همگی توسط نفسِ مجردِ مدبری تحت عنوان #نفس_کل در حرکت وچرخش و دَوَران میباشند.
روح کلی که بر افلاک حاکم است، او سبب حیات آسمانها و عامل تغییر وتحولات کیهان میباشد.
#نفس_کلی واسطه بین فیض خدا با اجرام سماوی وافلاکی است......
🔹فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
✅ احضارات مرحوم محمد حسن الهی طباطبایی(ره)
آقای آسیّد محمّد حسن الهی اخوی آقای طباطبایی، صاحب «المیزان»، خیلی متواضع، خاکی و بیادّعا بود.
شنیدم: ایشان در عرفان و فقه بر برادرش مقدّم بود و آقای طباطبایی در فلسفه و تفسیر بر وی ترجیح داشت.
آقای حاج سیّد صدرالدین جزایری از علمای بزرگ تهران مطلبی درباره آقای الهی نقل میکرد که حدّ و حدود دقیق آن از خاطرم رفته ولی قریب به این بود: آقای الهی میگفت:
زمانی که در تبریز بودم، شخصی نزد من آمد و از من درس «اسفار» خواست. من قبول کردم و مدّتی به وی «اسفار» درس میدادم. بعداً فهمیدم که او از علوم غریبه مطالبی میداند. آن شخص میگفت: من روح ارسطو را احضار کردم تا نزد او فلسفه بخوانم ولی او قبول نکرد. از او خواستم کسی را معرّفی کند تا پیش او فلسفه بخوانم. او شما را معرّفی کرد و کتاب «اسفار» را هم او معرّفی کرد، لذا من با راهنمایی ارسطو نزد شما آمدم و «اسفار» را برای درس انتخاب کردم.
همچنین آقای الهی میگفت: من از طریق همان شاگرد برای ضعف مزاج و کسالتم خودم را به ابن سینا عرضه کردم تا او مرا معالجه کند. ابن سینا دستوری داد و آقای الهی مدّتی به آن دستور عمل کرد. سپس آقای الهی خودش را به محمد بن زکریای رازی عرضه کرد و او طب بوعلی را تخطئه کرد. ابن سینا و رازی هر دو فیلسوف و طبیب بودند ولی بوعلی در فلسفه مقدّم بود و رازی در طب.
یکی از مراجعههای آقای الهی برای کلّیِ ضعف مزاج و مراجعه دیگرش برای ناراحتی معده بود. درباره زکریای رازی به یاد دارم رازی گفته بود: مشکل شما کُند شدن خارهای معده است و برای هضم غذا خوب عمل نمیکند و سبب ثقل سامعه هم میشود. سپس آقای الهی پرسیده بود: راه معالجه چیست؟ رازی گفته بود: شیرینبیان. از آن به بعد آقای الهی شیرینبیان میخورد.
يکوقت آقای الهی احتمالاً از طریق همان شاگرد، روح پدرش را احضار کرد و متوجه شد پدرش از برادرش - آقای طباطبایی - گلهمند است. از سبب ناراحتی پرسید. پدرش گفت: چون او مرا در ثواب تفسیرش شریک نکرده است.
مطلبی که من بیواسطه از آقای الهی شنیدم این است: آقای حاج سیّد صدرالدین جزایری از آقای الهی نقل کرده بود: من راجع به سماوات سبع و ارضين سبع به وسیله همان شاگرد سؤال کردم. جواب این بود: نه اینکه هفت آسمان و هفت زمین یعنی چهارده موجود باشد، بلکه هشت موجود است: یکی زمین علی وجه الإطلاق و در طرف مقابل یکی آسمان على وجه الإطلاق و مابین آن دو، شش موجود است که هم آسمان است و هم زمین بالإضافه.
من در قم از آقای الهی پرسیدم: شما این مطلب را از چه کسی پرسیدید؟ فرمود: از سلطان سنجر ماضی استاد شمس تبریزی! این را بلا واسطه از آقای الهی شنیدم و تا آن وقت نشنیده بودم سلطان سنجر ماضی استاد شمس تبریزی است.
📚 جرعهای از دریا، ج۳، ص۵۱۷
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄┄
🔹فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
✅ حرکت حبی
جناب #ارسطو از لحاظ مشی و طریق حکمی وفلسفی، روشی سرد و خشک دارد، تحلیل و استدلال و تفسیر محض است.البته از این جهت ایشان یکی از نوابغ تاریخ است. عظمتی از عقلانیت وتحلیل و واکاوی پیرامون حقیقت موجودات.
اما یکی از نکات جالب وقابل بیان، سخنی از ارسطو که در کتاب #متافیزیک بیان شده.
ارسطو حرکت را به دو قسم طبیعی و قَسری تقسیم میکند.
#حرکت_طبیعی مانند حرکات #عناصر_اربعه. طبع آب وخاک حرکت به سمت پایین وزمین است. وطبع آتش وهوا حرکت به سمت بالا و آسمان میباشد.
به بیانی هر موجودی بر اساس طبع وساختار طبیعیش حرکتی دارد، یا به سمت پایین وزمین (سِفل عالم) حرکت میکند و یا به سمت بالا وآسمان (عرش فلک الافلاک) میرود.
مثلا اگر آهن یا چوب را رها کنید به سمت زمین حرکت میکنند. ویا اگر آتش برپا کنید و یا هوای درون سینه را رها کنید به سمت بالا حرکت میکنند. این حرکت طبیعی موجودات است. طبعشان آنها را به سمت بالا یا پایین میکشد.
#حرکت_قسری یعنی حرکتی که خلاف حرکت طبیعی است. مثلا طبع سنگ حرکتش به سمت پایین میباشد حالا شما سنگ را به بالا پرتاب کنید این حرکت به سمت بالا برای سنگ، غیر طبیعی و یا زوری و قسری است.
اما ویژگی هردو حرکت طبیعی وقسری این است که پایان میپذیرند. سنگ در حرکت قسری به سمت بالا، حرکتش تمام شده و حرکت طبیعیش به سمت پایین شروع میشود ودر نهایت بارسیدن به زمین وجایگاه خود، حرکت طبیعی او هم تمام میشود.
🔻ارسطو در این بین از حرکت چرخشی ویا دَوَرانی #افلاک یاد میکند ومیگوید حرکت افلاک از کدام یک از اقسام حرکت است؟؟ طبیعی یا قسری؟؟ قاعدتا جزء هیچکدام نیست زیرا ویژگی بارز حرکتین قسری وطبیعی پایان پذیری آنها بود، ولی حرکت افلاک پایان ناپذیر ودائمی است، پس حرکت فلک قسم سوم از انواع حرکت است.
به اعتقاد ارسطو حرکت افلاک عبارت است از #حرکت_حبی . با این توضیح که نفس وعقل #فلک شاهد کمالات وجمال #محرک_اول یعنی خداوند متعال است، لذا در شوق رسیدن به آنها واخذ کمالات وجودی الهی سعی میکند خود را بایک حرکت دَوَرانی به فعلیت رسانده واستعدادهای خود را ظاهر کند تا او هم به کمال رسیده وسنخیت وشباهت به اله پیدا کند.
به اذعان ارسطو: زیبا رو مینشیند و دیگران را به حرکت در میآورد.
محرک اول که بلاتحرک است(خداوند)در کمالات و اوصاف وجودیش ظاهر شده، لذا عقل ونفوس افلاک به سبب تجرد و قرب الی الله شاهد جمال وکمال الهی میباشند، لذا در سودای رسیدن به آن مبدا کمالی هستند. شوق وصول به حق تعالی سبب ایجاد یک حرکت دائمی در افلاک شده است...شور و وجدی آسمانی که سبب حرکت چرخشی بدنه جسمانی افلاک واسمانها شده است.
🔻به عبارتی آسمانها وافلاک به سبب حُب و شوق رسیدن به خداوند در جنب وجوش وحرکت و چرخش مداوم میباشند.
وجدی شور انگیز در میانه کیهان برقرار است، از تاب وتبِ جمال الهی آسمانیان در شور وسماع میباشند. لحظه ای از این خلسه عاشقانه خسته نمیشوند ودر چرخش دائمی بسر میبرند.
🔻همین سخن در میان حکمای مسلمان موثر واقع شد وآنها حرکت دایرهای و خود دایره را اکمل اشکال هندسی عالم دانستهاند. لذا از فرآیند خلقت وتنزل موجودات به #قوس_نزول واز معاد وبرگشت آنها به مبدا اولیه خود به #قوس_صعود یاد کردهاند که این دو قوس هریک جهتی از دایره خلقت میباشند.
#محسن_بهرامی
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄┄
🔹فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟