سر جدا، بازو جدا، پیکر جدا برگشته است
داد از این طرز مسلمانی که هر کس در نظر
قبله را می جوید اما از خدا برگشته است
خیمه ی خورشید را «دین دارها» آتش زدند
آه معنای حقیقت تا کجا برگشته است
ای دل غمگین به استقبال زیبایی بیا
کاروانی را که روی نیزهها برگشته است
چند بار آخر به استقبال یک تن میروند
سر جدا، بازو جدا، پیکر جدا برگشته است
جاءَ نورُ اشبه الناس بِخَیر الاولیاء
گوییا پیغمبر از غار حرا برگشته است
هر که آن خورشید را در خون شناور دید گفت
حکم قتل نور از شام بلا برگشته است
🔹این برشی از غزلی در مجموعه شعر «ضد» اثر #فاضل_نظری است که در آن رندانه به واقعه #عاشورا گریز زده و به مبحث «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» پرداخته است.
#علی_اکبر
@familyuni 👈 دانشگاه خانواده