eitaa logo
گسترده فانوس🔰
429 دنبال‌کننده
674 عکس
114 ویدیو
0 فایل
کانال گسترده👇 @fanoos_197 ادمین👇 @M_hossein_110 لینک شات👇 https://eitaa.com/joinchat/2665677342C567a80678a کانال واریزی👇 https://eitaa.com/joinchat/3279421982C0ee0aaabe0 گروه اصلی گسترده👇 https://eitaa.com/joinchat/3026584089C9237ea35ed
مشاهده در ایتا
دانلود
بعد کلی بدبختی و دردسر، خان بابا راضی شد منو نیما ازدواج کنیم...😢 لباس حنابندونمو پوشیدم و زن های روستا دورم حلقه زده بودن و شادی میکردن میخواستن حنا به دستم ببندن که با صدای که از توی اتاق میومد همه با وحشت برگشتن به پشت سرم نگاه کردن... آنقدر ترسیده بودم که با کمک چند نفر قدمی برداشتم اما کاش میمردم و اون صحنه رو نمیدیدم...💔 خواهرم غرق در خون و کنارش عکس شوهرم و یه نامه افتاده بود... نامه ای که تمام حقایق زندگیمو آشکار کرد... 👇😱🔥 https://eitaa.com/joinchat/2001404844Cadfb0e35ca باورم نمیشد اینطوری رکب خورده باشم😔
بعد کلی بدبختی و دردسر، خان بابا راضی شد منو نیما ازدواج کنیم...😢 لباس حنابندونمو پوشیدم و زن های روستا دورم حلقه زده بودن و شادی میکردن میخواستن حنا به دستم ببندن که با صدای که از توی اتاق میومد همه با وحشت برگشتن به پشت سرم نگاه کردن... آنقدر ترسیده بودم که با کمک چند نفر قدمی برداشتم اما کاش میمردم و اون صحنه رو نمیدیدم...💔 خواهرم غرق در خون و کنارش عکس شوهرم و یه نامه افتاده بود... نامه ای که تمام حقایق زندگیمو آشکار کرد... 👇😱🔥 https://eitaa.com/joinchat/159384409C13d0371ef9باورم نیست سرگذشت زندگیم آنقدر تلخ باشه☝️😢
بعد کلی بدبختی و دردسر، خان بابا راضی شد منو نیما ازدواج کنیم...😢 لباس حنابندونمو پوشیدم و زن های روستا دورم حلقه زده بودن و شادی میکردن میخواستن حنا به دستم ببندن که با صدای که از توی اتاق میومد همه با وحشت برگشتن به پشت سرم نگاه کردن... آنقدر ترسیده بودم که با کمک چند نفر قدمی برداشتم اما کاش میمردم و اون صحنه رو نمیدیدم...😭 خواهرم غرق در خون و کنارش عکس شوهرم و یه نامه افتاده بود... نامه ای که تمام حقایق زندگیمو آشکار کرد... 💔❤️‍🔥💔❤️‍🔥💔❤️‍🔥💔❤️‍🔥 https://eitaa.com/joinchat/2434401267Cddf5014ce6