eitaa logo
فانوس
225 دنبال‌کننده
3هزار عکس
4.3هزار ویدیو
14 فایل
📌به کانال #فانوس بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
مشاهده در ایتا
دانلود
فانوس
💞☘بِسْمـِ اللّهِ القاصِمـ الجَبّارین☘💞 🇮🇷رمــــــــان شهدایی و #امنیتی 🇮🇶 #تنــها_میان‌_داعش 💣قسم
💞☘بِسْمـِ اللّهِ القاصِمـ الجَبّارین☘💞 🇮🇷رمــــــــان شهدایی و 🇮🇶 💣قسمت عمو هم مقابلش ایستاده، و باصدایی آهسته دلداری‌اش میداد ڪه حیدر از اتاق بیرون رفت و از روی ایوان صدا بلند ڪرد: _چی شده مامان؟ هنوز بدنم سست بود، و به سختی دنبال حیدر به ایوان رفتم ڪه دیدم دخترعموها هم گوشه حیاط ڪِز ڪرده و بیصدا گریه میڪنند. دیگر ترس عدنان فراموشم شده، و محو عزاخانه‌ای ڪه در حیاط برپا شده بود، خشڪم زد. عباس هنوز ڪنار در حیاط ایستاده و ظاهراً خبر را او آورده بود ڪه با صدایی گرفته به من و حیدر هم اطلاع داد: _موصل سقوط ڪرده! امشب شهر رو گرفت! من هنوز گیج خبر بودم، ڪه حیدر از پله های ایوان پایین دوید و وحشت زده پرسید : _تلعفر چی؟! با شنیدن نام تلعفر، تازه یاد فاطمه افتادم. بزرگترین دخترِ عمو ڪه پس از ازدواج با یڪی از ترڪمن‌ های شیعه تلعفر، در آن شهر زندگی میڪرد. تلعفر فاصله زیادی با موصل نداشت، و نمیدانستیم تا الان چه بلایی سر فاطمه و همسر و ڪودڪانش آمده است. عباس سری تڪان داد و در جواب دل نگرانی حیدر حرفی زد ڪه چهارچوب بدنم لرزید : _داعش داره میره سمت تلعفر. هرچی هم زنگ میزنیم جواب نمیدن. گریه زن عمو بلندتر شد و عمو زیر لب زمزمه ڪرد _این حرومزاده‌ها به تلعفر برسن یه شیعه رو زنده نمیذارن! حیدر مثل اینڪه پاهایش سست شده باشد، همانجا روی زمین نشست و سرش را با هر دو دستش گرفت. دیگر نفس ڪسی بالا نمی‌آمد، ڪه در تاریک و روشن هوا، آوای اذان مغرب در آسمان پیچید، و به " أشْھَــدُأنَ عَلِــیً وَلِیُّ ﷲ" ڪه رسید، حیدر از جا بلند شد. همه نگاهش میڪردند و من از خون غیرتی ڪه در صورتش پاشیده بود،حرف دلش را خواندم ڪه پیش از آنڪه چیزی بگوید، گریه‌ام گرفت. رو به عمو ڪرد و با صدایی ڪه به سختی بالا می‌آمد، مردانگی‌اش را نشان داد _من میرم میارمشون. زن عمو ناباورانه نگاهش ڪرد، عمو به صورت گندم‌گونش ڪه از ناراحتی گل انداخته بود، خیره شد و عباس اعتراض ڪرد _داعش داره شخم میزنه میاد جلو! تا تو برسی، حتماً تلعفر هم سقوط ڪرده!فقط خودتو به ڪشتن میدی! اعتراض عباس قلبم را آتش زد و نفس زن عمو را از شدت گریه بند آورد. زهرا با هر دو دست مقابل صورتش را گرفته بود و باز صدای گریه اش به وضوح شنیده میشد. زینب ڪوچڪترین دخترِ عمو بود و شیرین زبان ترینشان ڪه چند قدمی جلو آمد و با گریه به حیدر التماس ڪرد: _داداش تو رو خدا نرو! اگه تو بری، ما خیلی تنها میشیم! و طوری معصومانه تمنا میڪرد، ڪه شڪیبایی‌ام از دست رفت و اشڪ از چشمانم فواره زد. حیدر حال همه را میدید و زندگی فاطمه در خطر بود ڪه با صدایی بلند رو به عباس نھیب زد _نمی‌بینی این زن و دخترا چه وضعی دارن؟ چرا دلشون رو بیشتر خالی میڪنی؟ من زنده باشم و خواهرم اسیر داعشی‌ها بشه؟ و عمو به رفتنش راضی بود ڪه پدرانه التماسش ڪرد _پس اگه میخوای بری، زودتر برو بابا! انگار حیدر.... ادامه دارد... 💣نویسنده؛ فاطمه ولی نژاد ☘ 📌به کانال بپیوندید👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/1798635846C05440867fe
♦️بازداشت ۱۴ تروریست داعشی در چهار استان کشور 🔹به استحضار ملت شریف ایران می‌رساند طی سلسله عملیات‌ های انجام‌ شده توسط ادارات کل اطلاعات استان‌های تهران، البرز، فارس و خوزستان با همکاری جامعه اطلاعاتی کشور، تعداد ۱۴ نفر از عناصر هدایت‌ شده از سوی گروهک آمریکایی-صهیونیستی موسوم به داعش خراسان شناسایی و با دستور مرجع محترم قضایی بازداشت شدند. 🔹متهمین مورد اشاره در چند روز اخیر با هدف انجام عملیات‌ های تروریستی و به‌ صورت غیرقانونی وارد کشور شده بودند. از این تعداد ۷ عنصر داعشی در استان فارس و ۷ تروریست دیگر در استان‌ های تهران، البرز و خوزستان دستگیر شدند. 🔹نتایج حاصل از تحقیقات و بازجویی‌ها متعاقباً منتشر خواهد شد. در آستانه اربعین حسینی از عزاداران حضرت اباعبدالله الحسین(ع) و نیز از متولیان محترم و دست‌ اندرکاران مساجد، تکایا، مواکب و هیآت تقاضا دارد با حفظ هوشیاری کامل، هرگونه موارد و تحرکات مشکوک را سریعاً به ستاد خبری وزارت اطلاعات به شماره ۱۱۳ گزارش فرمایند. /روابط عمومی وزارت اطلاعات،٢ شهریور ١۴٠٣