4_5911417352116768849.mp3
4.2M
▪️دست او پنجره فولاد همه ادیان است...
حکایت زیبای عنایت حضرت عباس علیه السلام به یک ارمنی!
🔗#حضرت_عباس #امام_حسین #حکایت
🏮 @fanaus_ir
4_5911417352116768849.mp3
4.2M
🌺 دست او پنجره فولاد همه ادیان است...
حکایت زیبای عنایت حضرت عباس علیه السلام به یک ارمنی!
🎉میلاد قمر بنی هاشم مبارک باد
🔗#حضرت_عباس #امام_حسین #حکایت
🏮 @fanaus_ir
از زبان مِسمَع بشنویم:
🕋 در سرزمین منا کنار امام صادق نشسته بودم. دانه های انگور زیر نور آفتاب برق می انداخت. با امام حبه حبه به دهان می گذاشتیم و شیرینی آن با حضور حضرت دوچندان بود.
🔹 فقیری با حال گدائی به پیش آمد، نگاهی به امام نمود و دستی دراز کرد تا امام از کرم خود دستانش را پُر نماید.
🍇 امام نگاهی پر از محبت می کند و دست مبارک خود را به سمت ظرف پر از انگور آورده و خوشه ای بلند می کند. آن را به سمت فقیر می برد.
❤️ براستی چه شیرین است دانه های انگوری که از دستان مبارک امام عطا شود که به هزاران هزاران دینار طلا ارزش دارد.
فقیر نگاهی کوچک انگارانه به خوشه می کند، سر تکان می دهد و می گوید: به خوشه انگور احتیاجی ندارم، درهمی بدهید می پذیرم!
❗️چه کوتَه فکر است انسان، که عطای هرچند به ظاهر اندکِ امام و نوه پیامبر علیهما السلام که محبوب ترین افراد در نزد خداوند است را رَد نماید!
🤍 اما امام از نگاه مهربان خود نمی کاهد و برایش دعا می کند.
🔸 بعد از اندک زمانی فقیر دیگری به نزد امام آمد. امام باز نگاه پر زِ محبت خود را به فقیر انداخت و از میان ظرف انگور فقط سه حبه انگور برداشت! چرا امام به فقیر قبلی یک خوشه کامل و به این فقیر فقط سه حبه عطا می کند؟! مرد فقیر با شوق سه حبه را از امام گرفت و گفت: شکر از آن خداوندی که پرورش دهنده همه عالمیان است و مرا روزی داد!
🌹 چقدر با معرفت که ارزش چند حبه انگوری که روزی خداوند به او بود را شناخت.
🍇 خواست برود، امام فرمود: صبر کن. امام اینبار هر دو دست مبارک خود را پر از انگور کرد و با محبتی پدرانه به سمت مرد فقیر برد. فقیر با خوشحالی انگور ها را از امام گرفت. باز همان جمله را تکرار کرد: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين».
💰 خواست برود، امام باز او را نگه داشت و نگاهی به غلام خود نمود و از او پول های درون کیسه را خواست. زیاد بود، شاید حدود 20 درهم! همه را به فقیر عطا نمود. فقیر لب باز نمود: خداوندا! خدایی که یگانه ای و هیچ شریکی نداری! اینها همه از نعمت های توست! تو را شکر!
🌹 خواست برود که امام او را نگه داشت. لباسی که بر تن خود داشت را از تن درآورد، لباسی که داشتن آن آرزوی هر عاشقی است، آن را به فقیر عطا نمود و فقیر آن را به تن کرد. برق شکر در چشمانش غوطه ور بود و باز شکر خدا و امام را نمود و خداحافظی کرد.
👌 فقیر اول طمع ورزید و خود را خوار و حقیر ساخت و فقیر دوم قناعت ورزید و به آیه مبارکه «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ » ایمان داشت و روزی اش بیش رسید.
شکر نعمت، نعمتت افزون کند / کفر نعمت از کَفَت بیرون کند
📚 الکافی
✍️ ابوطالب خانی
🔗#حکایت #حدیث
فانوس | فراگیر از محتوای مذهبی
🏮 ایتا | سایت | اپلیکیشن