eitaa logo
احمد فربهی
1.4هزار دنبال‌کننده
93 عکس
71 ویدیو
17 فایل
نکات اجتماعی، دینی، حاصل گفتگو‌ها، مشاوره‌ها و جلسات ارتباط با ما؛ @farbehi1975
مشاهده در ایتا
دانلود
از اشتباه همه بگذر مگر...؛ هر کس کار نیکی انجام داد تو هم در حق او نیکی کن و هر کس کار بدی کرد از او در گذر مگر در دو مورد؛ یکی در جایی که لطمه‌ای به دین زده باشد دیگری در جایی که حاکمیت دینی را تضعیف کرده باشد در این‌دو مورد او باید جبران کند تا جامعه‌ی دینی او را ببخشد. امیرمؤمنان علی علیه‌السلام فرمودند: جازِ بِالحَسَنَهِ و تَجاوَز عنِ السَیّئَة ما لم یَکُن ثَلْما فی الدین او وَهناً فی سُلطانِ الاسلام؛ یعنی هر کس کار خوبی کرد به او پاداش بده و هرکس کار بدی کرد از او در گذر تا جایی که به دین لطمه نزده و حاکمیت اسلام را تضعیف نکرده باشد. https://eitaa.com/farbehi
سلام علیکم عرض ادب و احترام. بنده برای اینکه یک سوال از خدمتتون بپرسم مصدع شدم. ما وقتی با وجهه‌ی عرفانی امام خمینی ره مواجه هستیم ایشان دارای یک روحیه‌ی تلطیف شده هستند که این روحیه و وجهه را می‌توانیم در تفسیر سوره‌ی حمد ایشان هم مشاهده کنیم اما وقتی با چهره‌ی فقهی امام مواجه می‌شویم ایشان دارای یک صلابت است که دستور جاری کردن حدود و حتی اعدام را صادر می‌کنند. حال سوال این است که آیا عرفان و فقه باهم در تعارض هستند که این دوگانگی را مشاهده می‌کنیم؟ سلام علیکم و رحمه الله برداشت بنده این است که عرفان و فقه در دو سطح نقش آفرینی می کنند یکی از آن ها توصیف واقعیت است و دیگری محدوده های الزامی رفتار را مشخص می کند مثلا عرفان می گوید اگر کسی معصیت خدا کند به مقام ربوبی ظلم کرده اما دیگر نمی گوید اگر کسی به مقام ربوبی ظلم کرد چه مجازات تشریعی و حقوقی دارد این را فقه مشخص می کند. به نظرم مرحوم امام دارای جهات مختلفی بود از این رو توانست این حرکت عظیم را به وجود آورد مرحوم امام با شخصیت عرفانی اش چنان شجاعتی پیدا کرد که از هیچ چیز نمی ترسید لذا هر چه که تصمیم می گرفت انجام می داد زیرا از هیچ چیز نمی ترسید بلکه همه در مقابل ایشان خائف و خاشع بودند وبا شخصیت فقهی شان، حدود حرکتی خود را مشخص کردند از این رو گرفتار تحیر در تصمیم نشد. خلاصه این که شخصیت فقهی و عرفانی، با هم تعارض ندارند بلکه حوزه ی آن ها متفاوت است و هنگامی که در یک شخص جمع شوند شخصیتِ آن شخص، می تواند همه ی ابعاد را پوشش دهد.
چند سال پیش، از آیه الله زنجانی سوالی پرسیدم که پاسخ ایشان برای همه، خصوصا طلبه ها مفید است؛ سوال بنده این بود که؛ منشأ اختلاف مرحوم امام با فلان عالم دینی (بنده نام آن عالِم را خدمت ایشان عرض کردم) چه بود؟ ایشان فرمودند: «آن عالم که شما نام بردید، پیش از انقلاب شخصیت بسیار موثری بود از سوی دیگر مرحوم امام چنان شجاعتی داشت که من نظیرش را در طول تاریخ در هیچ عالمی ندیدم، اما علمای دیگر و از جمله فلانی، آن شجاعت را نداشتند از این رو، فلانی هرگز شجاعت این را نداشت که پا به پای امام اقدام کند از سوی دیگر امام انتظار داشت که آن عالم، بدون هیچ ترسی، اقدام کند ولی او اقدام نمی کرد، همین امر منشأ اختلاف امام با آن عالم، و اختلافشان از همین جا آغاز شد.» من گاهی فکر می کنم که فلسفه ی صدرائی چه تأثیری در انقلاب اسلامی داشته؟ سپس به خودم پاسخ می دهم که یکی از تأثیرات حکمت متعالیه، تأثیر تفکر صدرائی بر شخصیت امام بوده زیرا یکی از تأثیرات حکمت متعالیه، حاکمیت نگاه توحیدیِ خاصِ صدرائی، در همه ی ساحت ها و ابعاد است و همین نگاه توحیدی خاص، به مرحوم امام چنان شجاعتی داد که در اقدامات انقلابی اش هیچ عاملی را در عرض خدا قرار نداد از این رو یک انقلابی تمام عیار شده بود؛ نمی خواهم بگویم انقلاب اسلامی، محصول حکمت متعالیه بود اما می خواهم بگویم روحیه ی انقلابی مرحوم امام، محصول حکمت متعالیه و تفکر صدرائی اش بود؛این حقیقت در آثار ایشان، به صراحت نیز آمده است مثلا در آداب الصلوه می گوید؛ باید ابتدا با قدم فلسفی و لسان برهانی، عز ربوبی و ذل عبودی را درک کنی سپس آن را به قلب برسانی و در نهایت آن را شهود کنی. خلاصه این که روحیه ی انقلابیِ مرحوم امام، متأثر از تفکر صدرائی و روحیه ی عرفانی ایشان بود؛ این تفکر و آن روحیه، از ایشان چنان شخصیتی درست کرده بود که از هیچ چیز نمی ترسید و هرگز ترس، در نهان خانه ی شخصیتش راه نداشت. او یک انقلابیِ صدرائی بود.
چند نکته‌ درباره‌ی تأثیر تفکر صدرائی بر شخصیت شجاعانه‌ی مرحوم امام؛ 1) فلسفه، به طور کلی چنین اقتضائی ندارد که به فیلسوفان شجاعت اقدام و نترسیدن از اسباب دهد اما برخی از مکاتب فلسفی، چنین اقتضائی دارند مثلا اگر در یک مکتب فلسفی، توحید محوریت داشته باشد و «اسباب» تبدیل به «وجودات متقوم به قیّوم» شوند، مقتضی آن است که معتقِد به این باور، از کسی نترسد؛ در روایات نیز آمده که «الایمان اصلها الیقین و فرعها التقی» یعنی ایمان اصلش یقین و فرعش تقواست، از این‌رو اگر کسی یقین به یک گزاره داشته باشد به طور طبیعی، آن یقین، مقتضی رفتارهای متناسب با همان باورهاست؛ باورهای صدرایی هم اقتضائات خاص خودش را دارد در عین حال، به فعلیت رسیدن آن اقتضائات، محتاج به شرایط دیگری است که بسیاری از افراد از تحصیل آن شرایط غفلت می‌ورزند، به عنوان مثال، رساندن این باورها به مرز ایمان و شهودِ قلبی که مرحوم امام در آداب الصلوة فرمودند، در همه‌ی صدراییان وجود ندارد، طبیعی است که در این صورت، انتظار فعلیت‌یافتنِ آن اقتضائات را هم نمی‌توان داشت؛ تحلیل‌های صدرائی، علت تامه‌ی روحیات انقلابی نیستند اما مقتضی چنین روحیاتی هستند، این اقتضاء‌ هنگامی که با سایر شرایط جمع شود، یک انسان موحدِ مستغنی از غیرخدا که عقلانیت بر او حاکم است خواهد ساخت. 2) مرحوم امام از نظر خصوصیات فردی، انسان شجاعی بود روشن است که اگر یک انسان شجاع، باورش آن باشد که همه‌ی اشیاء، عین‌ وابستگی به خدایند، عناصر شخصیتش تکمیل شده و رفتارهایی متناسب با همان شخصیت از او سر خواهد زد اما اگر کسی یقین به این باورها نداشته باشد طبیعی است که گاه عقل به او اجازه‌ی برخی رفتارهای شجاعانه را نمی‌دهد؛ کوتاه‌سخن این‌که؛ تفکر صدرائی، شجاعت فردیِ امام را نزد او عقلانی کرد. لذا همه ی قوا و ابعاد وجودیش، به یک نقطه سوق پیدا کرد؛ به رفتارهای شجاعانه‌ای که تکیه بر مسبب الاسباب دارد. 3) مرحوم امام فقیهی توانمند بود؛ معنایش آن است که «علمِ تعیین مسیر راه» را هم داشت در صورتی که برخی از فلاسفه، علمی که آن‌ها را مستحق فتوادادن و حکم‌کردن کند، نداشتند، غیر از این‌که اعتبار اجتماعیِ یک فقیه را هم نداشتند؛ مردم از فیلسوفان، انتظار تحلیلِ پدیده‌ها را دارند لذا فلاسفه اصلا پایگاه اجتماعیِ صدور حکم را ندارند، مرحوم امام شجاعت فردی داشت، عدم استقلال اسباب هم به قلبش رسیده بود، فتوا هم می‌داد، موضوع‌شناس هم بود؛ دیگر می‌خواست منتظر چه کسی یا چه چیزی بنشیند؟!
1_54720167.pdf
508.7K
تفکر منطقی در کتاب و سنت؛ ۱- ارزش تفکر منطقی از نظر کتاب و سنت ۲- نقش تفکر منطقی در کتاب و سنت ۳- استنباط مباحث منطقی از کتاب و سنت
چند نکته درباره دعواهای سیاسی بین نیروهای درون نظام؛ ۱_ رهبری فرمودند؛ دعواهای سیاسی، شما را از دشمن غافل نکند. ۲_ و نیز فرمودند؛ بی خود همدیگر را متهم به نیروی دشمن نکنید. در عین حال به این نکته هم باید توجه نمود که برخی از نیروهای مایل به دشمن، دعواهای ساختگی درست میکنند تا طرف مقابلشان را طعمه ی دشمن کنند. مراقب شاخ به شاخ شدنهایمان باشیم.
توی جاده‌، هیچ ماشینی را ندیدم که کمر‌بند ایمنی نبسته باشد اما موارد متعددی دیده می‌شد که خانم‌ها کشف حجاب کرده‌بودند. نیروی انتظامی برای القای مفهوم «کمربند ایمنی»، میلیاردها پول خرج کرد؛ ساعت‌ها فیلم و کلیپ درست کرد و گاه با حضور در شبکه‌‌ی سراسری صدا و سیما، درباره‌ی آسیب‌‌ها و پیامدهای نبستن کمربند ایمنی، سخن‌ها گفت؛ امروز دیگر همه می‌دانند که این کمربند، «کمربند ایمنی» است و همه می‌دانند که اگر آن‌ را نبندند، هم به خود آسیب می‌زنند و هم به دیگران، اما هرگز این تلقی درباره‌ی پوشش امن، وجود ندارد از این‌رو به طور طبیعی، مردمی که از مضرات و خطرات بدپوششی اطلاع ندارند، به راحتی کشف حجاب می‌کنند و خود را هرگز مجرم نمی‌دانند. به نظرم در حال حاضر، باید نیروی انتظامی و مسؤولان فرهنگی کشور را نهی از منکر کرد. https://eitaa.com/farbehi
چند نکته‌ درباره‌ی نظریه‌ی ولایت فقیه؛ 1) «حاکمیت دینیِ مبتنی بر ولایت فقیه»، تنها حکومت مشروع است اما بهترین بودن آن، مشروط به عمل کردن به دستورات دینی است. 2) به اعتقاد ما مسلمانان حاکمیت‌های غیردینی، حاکمیت‌های غیرعادلانه هستند زیرا ما، دین را صراط مستقیم، و عمل نکردن به دین را راهی غیرعادلانه می‌دانیم. 3) ما حاکم کافر را در صورتی بهتر از حاکم مسلمان می‌دانیم که آن حاکم کافر، به کفرش عمل نکند بلکه به دینِ الهی عمل کند در این‌صورت چنین حاکم کافری اگر حق‌تصرف از جانب عالم جامع‌الشرایط داشته باشد، حکومتش بهتر از حکومت حاکمِ مسلمان است. 4) ولی فقیه نیروی اجرائی نیست از این‌رو نه رئیس جمهور است نه نخست‌وزیر؛ لذا ادغام کردن جایگاه ولایت‌فقیه در پست ریاست جمهوری‌، ربطی به نظریه‌‌ی ولایت فقیه ندارد. 5) ما حکومت الیگارشی(به معنای گروه‌سالاری)، اریستوکراسی(به معنای طبقه‌سالاری)، استبدادی و قدرت مطلقه را قبول نداریم این‌ها همگی با باورهای دینی ما در تضاد است. ما حکومت شایستگانی را قبول داریم که حق حاکمیت را در چارچوب دستورات دینی به دست آورده باشند. 6) مردم‌سالاری، «بهترین مسیر» برای تحقق «بهترین حاکمیت» است از این‌رو مسیر دیگری از قبیل تمسک به زور را مسیر مناسبی نمی‌دانیم ولو برای تحقق بهترین حاکم؛ همچون علی‌بن ابیطالب باشد. 7) حکومت مبتنی بر ولایت فقیه، حکومت مقیده است؛ یعنی مقید به دستورات اسلام است؛ همان‌که در اصل چهار قانون اساسی آمده اگر چه ولایت ولی فقیه در همه‌ی زمینه‌ی‌های اجتماعی و نیز فوق قوانین عادی و مقدم بر احکام عادی اسلام و لذا مطلقه است.
شهادت مظلومانه امام موسی بن جعفر علیه السلام بر همه ی آزادگان جهان تسلیت باد.
امام موسی بن جعفر علیه‌السلام در روایتی به هشام فرمودند: يَا هِشَامُ ثُمَّ ذَمَّ اللَّهُ الْكَثْرَةَ فَقَالَ: وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ قَالَ-...قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ وَ قَالَ- ...قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ يَا هِشَامُ ثُمَّ مَدَحَ الْقِلَّةَ فَقَالَ: وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ وَ قَالَ وَ قَلِيلٌ ما هُمْ وَ قَالَ وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَ قَالَ: ما آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ وَ قَالَ- وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ وَ قَالَ وَ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ وَ قَالَ- وَ أَكْثَرُهُمْ لَا يَشْعُرُون از این‌رو اکثریت؛ در عین حال که در جای خود و با شرایط خاص خودش ارزش و اعتبار دارد، اما اصالت ندارد.
بخشی از خطبه‌ی فدک؛ که واقعا عالی است، درباره‌ی فوائد بعثت؛ وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ، مَذْقَةَ الشَّارِبِ، وَ نُهْزَةَ الطَّامِعِ، وَ قَبْسَةَ الْعَجْلَانِ، وَ مَوْطِئَ الْأَقْدَامِ، تَشْرَبُونَ الطَّرَقَ، وَ تَقْتَاتُونَ الْوَرَقَ، أَذِلَّةً خَاسِئِينَ، تَخافُونَ أَنْ يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِكُمْ، فَأَنْقَذَكُمُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آری، شما در آن روز بر لب پرتگاه آتش دوزخ قرار داشتید. و از کمی نفرات همچون جرعه ای برای شخص تشنه و یا لقمه ای برای گرسنه و یا شعله آتشی برای کسی که شتابان به دنبال آتش می رود، بودید و زیر دست و پاها له می شدید! در آن ایّام آب نوشیدنی شما متعفن و گندیده بود و خوراکتان برگ درختان! ذلیل و خوار بودید و پیوسته از این می ترسیدید که دشمنان زورمند شما را بربایند و ببلعند! اما خداوند تبارک و تعالی شما را به برکت محمّد که درود خدا بر او و خاندانش باد، بعد از آن همه ذلّت و خواری و ناتوانی نجات بخشید. ما بایستی فقرات این قسمت از خطبه را محور قرار می‌دادیم و بر اساس آن، فلسفه و فوائد بعثت و نقش‌های اجتماعی دین را بررسی می‌کردیم.
متاسفانه صدا و سیما نه تنها رسالت خود را در قبال تهاجم رسانه ای دشمن، انجام نمی دهد؛ بلکه گاه خودش عاملی برای تخریب طیف مذهبی و تقویت طیف غیرمذهبی جامعه میشود. رسانه در عصر حاضر، مهمترین عامل براندازی یک حاکمیت است.
انتقادات تخریبی از نظام اسلامی، تبدیل به یک پُز آزادیخواهی شده.
احمد فربهی
بعضی دوستان از من پرسیدند؛ منظور شما از این کلیپ چیست؟ گفتم: منظور من از این کلیپ آن بود که گاه گروه های درون نظام، چنان به جنگ و نزاع با هم مشغول می شوند که از دشمن اصلی غفلت می کنند آنگاه دشمن سر می رسد و طعمه ی خود را صید می کند. به جای تخریب، توهین و حذف، باید انتقاد سالم؛ مخصوصا خودانتقادی و نیز روحیه ی پاسخویی را تقویت کنیم.
همیشه در جامعه، طیفی از افراد هستند که مردم را از قدرتِ دشمن می‌ترسانند؛ در کتب فقهی، به این عده‌ از افراد، «مُخَوِّفین» گفته می‌شود این عده‌، هیچ سهمی از افتخارات و پیروزی‌های جامعه‌ی اسلامی ندارند. در صدر اسلام نیز چنین افراد بوده‌اند، کلیپ ذیل، تصویری از صدر اسلام را نشان می‌دهد؛ امروز نیز عده‌ای از افراد همین نقش را بازی می‌کنند.👇
امروز در مسجد دانشگاه تهران درباره‌ی «مرز آزادی در رفتارهای اجتماعی» و خصوصا درباره‌ی مسأله‌ی حجاب صحبت کردم، فایل صوتی آن‌را در کانال سروش گذاشته‌ام. https://sapp.ir/farbehi
سال دوم طلبگی را تمام کرده‌بودم آیةالله زنجانی از حرم به طرف منزلشان پیاده می‌رفتند، خدمتشان رسیده و عرض کردم؛ تابستانم را چگونه بگذرانم؟! ایشان فرمودند: سالی که گذشت چه خواندی؟! گفتم: پایه‌ی دوم بودم، سیوطی خواندم! گفتند: تابستان سیوطی را خوب دوره کن! خداحافظی کردم و به طرف مدرسه رفتم. چند روز بعد آیةالله حسن زاده را دیدم که توی پیاده رو قدم‌ می‌زدند، فرصت را غنیمت‌ شمرده، خدمتشان رسیدم و عرض کردم؛ تابستانم را چگونه بگذرانم؟! ایشان فرمودند: سالی که گذشت چه خواندی؟! گفتم: پایه‌ی دوم بودم، سیوطی خواندم! گفتند: تابستان سیوطی را خوب دوره کن! خداحافظی کردم و به فکر فرو رفتم! در آن سال متوجه شدم دوره‌کردن و تکرار درس‌‌های گذشته، یکی از اولویت‌های علما و اساتید بزرگ حوزه است؛ تکرار، خیلی مهم است البته بعدها متوجه شدم که تکرار باید همراه با تفکر و تفهم باشد تا باعث ماندگاری و فهم عمیق شود. آن‌سال، سیوطی را دوره، و در کنار آن برخی از کتاب‌های شهید مطهری را نیز مطالعه کردم. https://eitaa.com/farbehi
این نوشته، خلاصه بحثی است که دیشب در مجمع عالی حکمت ارائه نمودم.👇
بحث و بررسیِ قواعد تفکر و آموختن آن‌ها، به سه دلیل از نظر دین مطلوبیت دارد؛ (1) دعوت به تفکرِ صائب از سوی منابع دینی (2) دعوت به رفتارهای احتجاجی برای دفاع از مبانی و باورهای دینی (3) سیره‌ی بیانی اهل بیت علیهم‌السلام در تبیین اندیشه‌‌های زیربنایی این دلائل سه‌گانه، مطلوبیت قواعد تفکر را اثبات می‌کنند؛ اساسا دین از مسیر قاعده‌مند کردن ابعاد وجودی انسان تحقق می‌یابد. https://eitaa.com/farbehi
مرزبانان دین باید بر دو کار توانا باشند؛ یکی اثبات ادعاهای دین دیگری نقد اندیشه‌های معارض باید مهارت‌‌هایی که شخص را در این دو امر توانا می‌کند تحصیل شوند و منطق نیز به هر اندازه که در تحقق این دو، تأثیرگذار است مطلوب و ضروری است. امروز کمبود متکلمان زبردستی که در صحنه‌‌های مناظره، عالم و توانمند باشند کاملا مشهود است. ما از نقش منطق و ظرفیت‌هایی که در دفاع از مبانی و باورهای دینی دارد نباید غفلت کنیم. https://eitaa.com/farbehi
آموزه‌های وحیانی، در قالب‌های منطقی بیان شده‌اند این مدعا اگر چه به نحو موجبه‌ی کلیه نیست و گزاره‌های صرفا تعبدی نیز در منابع وحیانی دیده می‌شود اما زبان منطقی، در اندیشه‌های زیربنایی زبانی غالب، و در اندیشه‌های دیگر نیز به تناسب دیده می‌شود. مراد از قالب‌های منطقی، اعم از قالب‌‌هایی است که توسط بشر کشف شده و یا هنوز کشف نشده‌اند و منابع وحیانی می‌توانند منبعی غنی و ارزشمند برای کشف سایر قالب‌ها و ساختارهای منطقی باشند؛ مفسران باید با متون وحیانی، مواجهه‌ای منطقی داشته‌باشند. https://eitaa.com/farbehi
وسط روضه فوت کرد! سال اول طلبگی‌‌ام بود؛ روز اولی بود که وارد قم می‌شدم، صدها کیلومتر مسیر، خسته‌ام کرده‌بود، وارد حرم حضرت معصومه سلام‌الله علیها شدم، روبروی ضریح به نیت حرم اهل بیت، شروع کردم به خواندن زیارت جامعه، ولی بین آن مرتب چرت می‌زدم پیرمردی مرا می‌پایید و گاهی می‌خندید! بعدا فهمیدم خرمافروش است، گاری‌اش را روبروی گذرِخان از طرف خیابان چهارمردان می‌گذاشت؛ خلاصه به هر ضرب زوری بود جامعه‌ام را خواندم، زیارتم که تمام شد، نگاهم کرد و با لبخند گفت: خیلی خسته‌ای! گفتم: تازه از اهواز رسیدم! آره، خیلی خسته‌ام! همان برخورد سرآغازی شد برای دوستی‌مان؛ هر وقت حرم می‌رفتم ایشان هم برای زیارت آمده بود به گمانم هروقت هم نمی‌رفتم ایشان به حرم آمده‌بود، چندین سالی که با هم دوست بودیم چند جمله بیشتر نگفت یعنی همیشه حرف‌هایش توی یک ردیف بود، می‌گفت: «همه‌‌ی علوم نزد اهل بیت است! همیشه حرمِ اهل بیت بیا! و...» من هم همیشه حرم اهل بیت می‌رفتم و این جمله را می‌خواندم؛ «خدایا مرا از دنبال‌کنندگان آثارشان قرار ده». چند سالی همدیگر را می‌دیدیم تا این‌که مدتی ایشان را ندیدم پرس و جو کردم گفتند: «فوت کرده!؛ وسط روضه‌ی امام حسین!»؛ هیچ‌وقت مُردنِ وسط روضه، به ذهنم خطور نکرده‌بود، مرگ او آرزوهای مرا جهت‌دارتر کرد، من همیشه آرزو داشتم روضه‌خوان ابی‌عبدالله شوم ولی مرگ او به من فهماند که آرزوهای بزرگ‌تری در کنار این آرزو هم می‌توان داشت! می‌توان در رکاب حسین جنگید و در محضر او به شهادت رسید و قبل از شهادت، به دیگران وصیت کرد که در رکاب حسین بجنگید تا در محضر او کشته‌شوید!؛ ما در محضر اهل بیت هستیم؛ تا هستیم! به مناسبت تولد دختری که حرمش حرم اهل بیت است.🌹 https://eitaa.com/farbehi