eitaa logo
احمد فربهی
1.4هزار دنبال‌کننده
95 عکس
72 ویدیو
17 فایل
نکات اجتماعی، دینی، حاصل گفتگو‌ها، مشاوره‌ها و جلسات ارتباط با ما؛ @farbehi1975
مشاهده در ایتا
دانلود
امام سجاد علیه‌السلام در روایتی فرمودند: «گوهر گرانبهایی که آن‌را در زباله‌دان یافته‌‌ای، تحقیر مکن»، زیرا پدرم برایم چنین نقل کرد که شنیدم امیرمؤمنان، علیه‌السلام می‌گفت: «گاه کلامی حکیمانه، در سینه‌‌ی منافقی به این در و آن در می‌زند تا به جایگاه واقعی خودش برسد؛ تا این‌که شخص منافق، آن کلام حکیمانه را بر زبان می‌آورد و شخص مؤمنی آن را می‌شنود؛ در این‌صورت سخن حکیمانه در جایگاه خودش قرار می‌گیرد، زیرا شخص مؤمن، به سخنان حکیمانه سزاوارتر است و اوست که حقیقتا برای چنین سخنانی اهلیت دارد، از این‌رو آن کلام حکیمانه را دریافت کرده و آن را می‌گیرد.»(1) پی‌نوشت؛ (1) « لَا تُحَقِّرِ اللُّؤْلُؤَةَ النَّفِيسَةَ أَنْ تَجْتَلِبَهَا مِنَ الْكِبَا الْخَسِيسَةِ، فَإِنَّ أَبِي حَدَّثَنِي قَالَ: سَمِعْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) يَقُولُ: إِنَّ الْكَلِمَةَ مِنَ الْحِكْمَةِ تَتَلَجْلَجُ فِي صَدْرِ الْمُنَافِقِ نُزُوعاً إِلَى مَظَانِّهَا حَتَّى يَلْفَظَ بِهَا، فَيَسْمَعَهَا الْمُؤْمِنُ، فَيَكُونَ أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها، فَيَلْقِفَهَا»(امالی شیخ طوسی ص625) شهادت آن حضرت بر همه‌ی حقیقت‌جویان تسلیت باد. https://eitaa.com/farbehi
اقتضاء‌ از باب مقدمیت .doc
93.2K
این فایلِ متنی، مربوط به قسمتی از بحث کفایه؛ بحث ضد می‌باشد چون برخی از افراد کلاس، هنوز عضو گروه نشده‌اند، آن را در این‌جا می‌گذارم خوشحال می‌شم مطالعه بفرمایید. https://eitaa.com/farbehi
عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ؛ صَلَاةُ الْإِحْدَى وَ الْخَمْسِينَ وَ زِيَارَةُ الْأَرْبَعِينَ وَ التَّخَتُّمُ فِي الْيَمِينِ وَ تَعْفِيرُ الْجَبِينِ وَ الْجَهْرُ بِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم‏ این روایت به «دلالت اشاره»، بر پنج صفت از صفات مؤمن دلالت دارد؛ (1) بخشی از زندگی او را مناسک و ارتباط با خدا تشکیل می‌دهد. (2) محتواهای محوریِ موجود در زیارت اربعین یا جریان اربعین را به صورت نمادین یا واقعی، در زندگی خود دارد. (3) بخشی از زندگی او، حفظ نمادهایی‌است که به او نوعی تعینِ دینی‌اجتماعی، می‌بخشد(جامعه‌ی دینی، دارای نمادهای ظاهری خاصی است) (4) در زندگی، خضوعِ در مقابل خدا و سر به خاک نهادن دارد. (5) تدین او «تدین اجتماعی»، و شخصیت او «رسانه‌‌ای» است. پنج رکنِ یک جامعه‌ی دینی؛ (1) مناسک دینی (2) نمادهای دینی (3) محوریت بندگی (4) محوریت امام الهی (5) تدین اجتماعی همیشه یک متدین به چند نکته توجه دارد؛ (1) بندگی، محوری‌ترین اصل در زندگی است، که در قالب مناسک(51 رکعت نماز) و سر بر خاک نهادن، نمود پیدا می‌کند. (2) توجه به امام و آمادگی همیشگی برای نصرت او، محوری‌ترین معیار برای تصمیمات، مخصوصا در دو راهی‌های ارزشی است. (3) تدینِ هر متدینی، باید تدین جهادی‌اجتماعی باشد، یعنی همیشه تدین او در قالب نمادها؛ از قبیلِ انگشتر به دست کردن و شعارها؛ از قبیل بسم‌الله را بلند گفتن، نمود اجتماعی پیدا می‌کند. تبدیلِ «نصوص دینی»، به «نظام‌ فکری»، یکی از مهم‌ترین رسالت‌های عالمان دینی است که باید با حفظ قواعد و قرائن معتبر، انجام شود. https://eitaa.com/farbehi
به او می‌گویم: چرا حجابت را درست نمی‌کنی؟ می‌گوید: دلم می‌خواد! می‌گویم: چرا پوشش مناسبی انتخاب نمی‌کنی؟ می‌گوید: دلم نمی‌خواد! می‌گویم: چرا این مسیر را در زندگی انتخاب کرده‌ای؟ می‌گوید: دوست دارم! می‌گویم: چه چیزی رفتار اجتماعیِ افراد را محدود می‌کند؟ می‌گوید: قانون! می‌گویم: قانون را چه چیزی تعیین می‌کند؟ می‌گوید: خواست اکثریت! یادم به این آیه‌ی شریفه افتاد که می‌فرماید: «أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ؛ آیا آن‌کس که خدایش را خواست و هوای خود قرار داد، دیده‌ای؟! جاثية : 23» https://eitaa.com/farbehi
6.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خیلی وقت‌ها نمی‌توانی دقیقا بگویی در جامعه‌ی اسلامی چه‌چیزی هست که در جامعه‌ی غرب نیست ولی برخی پدیده‌های دینی؛ مانند سفر اربعین، می‌توانند دقیقا آن‌را بگویند؛ جریان حسین‌بن‌علی حقایقی به تو می‌فهماند که هیچ چیز دیگری نمی‌تواند بفهماند. https://eitaa.com/farbehi
من دوست دارم بگم: الان نصف شبه! آزادی عقیده، نزد برخی‌افراد به معنای باورِ به هر گزاره‌ای است که دلت می‌خواهد! مثلا اگر دوست داری، می‌توانی مسیحیت را بپذیری و اگر کسی از تو پرسید: آیا واقعا فکر می‌کنی حضرت مسیح آخرین پیامبر خداست و پیامبر دیگری پس از او نیامده؟! می‌توانی این‌گونه پاسخ دهی: من دوست داشتم مسیحی شوم! کاری ندارم که پیامبری پس از او آمده و دینش را تکمیل کرده یا نکرده! و کاری ندارم مسیحیتی که الان وجود دارد سخنانش را از حضرت مسیح گرفته و یا از او نگرفته! و کاری ندارم که کتاب انجیل را واقعا خدا به عیسی وحی کرده یا این‌که توسط حواریان نوشته شده! من کاری به این‌ها ندارم؛ من دوست دارم مسیحی باشم! مَثَل چنین شخصی مثل کسی‌است که ساعت ده صبح؛ که خورشید کاملا به صورتش می‌‌تابد ژست روشنفکری به خود بگیرد و بگوید: به نظر من الان ساعت 3 نصف شب است! ووقتی به او بگویند: یعنی تو واقعا فکر می‌کنی الان ساعت 3 نصف شبه! بگوید: به هر حال انسان آزاد است هر عقیده‌ای که خواست انتخاب کند! درباره‌ی چنین شخصی باید گفت: «و اَضَلَّهُ اللهُ علی علمٍ، و خدا چنین شخصی را با این‌که علم به حقیقت داشت گمراه کرد!» «أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‏ عِلْمٍ؛ جاثیه/23» https://eitaa.com/farbehi
رحلت پیامبر رحمت و امام رئوف را به همه‌ی مسلمانان تسلیت عرض می‌کنم؛ بنده بارها درباره‌‌ی آموزه‌هایی که در خطبه‌ی فدک؛ توسط حضرت زهرا سلام‌‌الله علیها بیان شده‌، تلویحا و تصریحا سخن گفته‌ام، باز هم تأکید می‌کنم؛ خطبه‌ی فدک، متنی تحلیلی و قابل تبدیل به نظریات علمی، با همان مؤلفه‌‌های مقبول نزد اندیشمندان دارد، از این‌رو می‌تواند یکی از محوری‌ترین متن‌ها برای گفتگو و هم‌اندیشی‌ها باشد؛ بخشی از این خطبه، درباره‌ی نقش‌های تمدنی پیامبر اسلام است، امیدوارم تمدن‌پژوهان، درباره‌ی محتوای این خطبه تأمل، و ما را نیز از یافته‌های خود بهره‌‌مند کنند.
ستایش کوروش و سخنان او کوروش، اگر یکتاپرست و عادل هم نباشد، در صورتی که سخنان حکیمانه‌ای از او نقل شده‌باشد، سخنان حکیمانه‌اش را می‌پذیریم، اگرچه سخنانش را در سطح مکتب اسلام؛ که به اعتقاد ما کامل‌ترین مکتب‌است، نمی‌دانیم. اما درباره‌ی ستایش خود کوروش و شخصیت او، باید به این نکته توجه نمود که ما کوروش یکتاپرستِ عادل را می‌ستاییم ولی کوروشی که در مقابل ادیان آسمانی بوده؛ یعنی یا چندگانه‌پرست، و یا نسبت به مردم، ظالم بوده را ناپسند می‌شماریم. https://eitaa.com/farbehi
ما آریائی هستیم عرب نمی‌پرستیم! شکی نیست که ما نباید عرب‌پرست باشیم، خود عرب‌ها نباید عرب‌پرست باشند، ایرانی‌پرست هم نباید باشیم، کوروش‌پرست هم نباید باشیم؛ آن‌چه برای ما قابل پرستش است، تنها و تنها حق است، حق‌پرستی ارزش‌مندترین گوهر انسان است و هر چه در مقابل حق‌پرستی باشد، ارزش پرستش ندارد چه، خواست‌پرستی باشد و چه، پرسش آباء و اجداد و چه پرستش بزرگانِ تاریخی یک جامعه. سرآغاز حکمت، ملازم بودن با حق است. ایمان‌کسب‌کردن، همانا ملازم با حق بودن است. اگر می‌خواهید انسان‌های متعصبی باشید، نسبت به نصرت حق و دست‌گیری از نیازمندان متعصب باشید. این سه جمله، سه حکمت از حکمت‌های امیرمؤمنان علی علیه‌السلام‌‌اند. https://eitaa.com/farbehi
زنده‌کردن نام و یاد کوروش قرآن، لقمان را با حکمتش و ذوالقرنین را با عدالت‌گستری‌اش زنده‌ کرد، درباره‌ی کوروش هم باید دید کدام جلوه‌ از جلوه‌های حق در او آشکار شده، همان را زنده، و کوروش را هم با همان جلوه‌گری زنده کنیم؛ این‌که کوروش اولین پادشاهی بود که سلطنت پارس را بنا نهاد و یا در 29 اکتبر 539 قبل از میلاد(مصادف با 7 آبان) وارد پایتخت شد و یا یهودیان را نجات داد، هیچ‌کدام‌ جلوه‌هایی از حق و حقیقت نیست. https://eitaa.com/farbehi
کوروش‌ستیزی؛ آری یا خیر! کسانی که با جریان کوروش مخالف‌اند بر چند نکته تأکید دارند؛ (1) کوروش همان ذوالقرنین نیست، زیرا ذوالقرنین یکتاپرست بوده، اما منابع تاریخی، کوروش را به عنوان یکتاپرست معرفی نمی‌کنند؛ بلکه هم‌چنان‌که در استوانه‌ی کوروش آمده، او خود را فرستاده‌ی مردوک خدای بابلیان می‌دانست. (2) منشور کوروش، نکات خاصی در بر ندارد؛ بخشی از آن به جهت شکستگی استوانه‌ی کوروش، نامفهوم، و بخشی دیگر درباره‌ی مردوک خدای بابلیان، و نیز معبدها، و بخشی درباره‌ی سرِ تسلیم فروبردن افراد در مقابل کوروش، و بخشی از آن درباره‌ی رفتارهای خوب کوروش است که بسیاری از پادشاهان، ادعا دارند این‌چنین بوده‌اند؛ عدالت‌گستر، راست‌گو، امنیت‌آور؛ اما نکات حکیمانه‌ای که نشان‌دهنده‌ی حکمت کوروش باشد، در آن دیده‌ نمی‌شود، به‌خلاف شخصیت‌‌هایی هم‌چون ارسطو که نظام‌های فکری گسترده‌ای به جامعه‌ی بشری ارائه‌ کرده‌اند‌. (3) شاعران بزرگی هم‌چون سعدی، حافظ و مولوی که برخی از آنان به داستانِ شاهان و سلاطین پرداخته‌‌اند، و یا فردوسی که شاهنامه نوشته‌، درباره‌ی شاهان بزرگ ایران؛ چه پیش از کوروش و چه پس از کوروش، سخن‌ها گفته‌اند اما درباره‌ی کوروش سخنی نگفته‌اند؛ این‌‌ نشان می‌دهد کوروش، درخششی که عده‌ای در عصر حاضر ادعا کرده‌اند، ندارد. (4) یاد کردن از کوروش و ستایش او؛ به‌خودی خود عیبی ندارد، اما تبدیل آن به نماد پادشاهی، برای زنده‌نگهداشتن حکومت‌های شاهنشاهی در ایران، نوعی استفاده ابزاری از داستان کوروش و فریب‌ دادن جامعه است. (5) اگرچه در منشور کوروش می‌توان سخنانی درباره‌ی ارزش‌های انسانی از قبیل عدالت، صداقت و امنیت یافت اما بدون شک، آن سخنان، ظرفیت ندارد تا تبدیل به کوروش‌پرستی شود، زیرا محوریت دادن به آن توصیه‌ها، نوعی ارتجاع به شمار می‌آید؛ امروزه سخنانی بسیار متعالی‌تر توسط ادیان آسمانی و فلسفه‌های بشری ارائه شده که می‌تواند محور زندگی انسانی در عصر حاضر باشد؛ سخنان کوروش صرفا می‌تواند بخشی از تاریخ ایران‌زمین به شمار می‌آید. (6) اسلام، غیر از پیامبران الهی، انسان‌هایی که در یکی از جلوه‌های حق و حقیقت درخشش داشته‌اند را ستوده و آن‌‌ها را تا ابد زنده نگه‌داشته، کوروش نیز از این قاعده مستثنی نیست او نیز به هر اندازه‌ که دارای جلوه‌های حق و حقیقت باشد، قابل ستایش است اما ترجیح او بر اسلام و یا مبارزه‌کردن با فرهنگ اسلام به اسم اصالت‌دادن به ایرانیت و به اسم مبارزه‌ با عربیت، تبدیل‌کردن کوروش به ابزاری برای دین‌ستیزی‌است؛ کوروش؛ بنابه نقل برخی منابع تاریخی، انسان دین‌ستیزی نبوده، بلکه فرستاده‌ی خدای بابلیان و یا یهوه بوده، اما در عصر حاضر عده‌ای او را وسیله‌ای برای دین‌ستیزی قرار داده‌اند. (7) برخی از کوروش‌ستایان، زنده‌کردن کوروش را نمادی برای زنده‌کردن آباء، اجداد و یا بزرگان این سرزمین؛ به صرف این‌که پدران و یا بزرگان این سرزمین بوده‌اند، قرار داده‌اند، در صورتی که زنده‌کردن پدران و بزرگان، و غفلت‌ از تأکید بر ارزش‌های آن‌‌ها، گونه‌ای از بت‌پرستی است؛ ما باید بر این باور تأکید کنیم که کوروش، به همان اندازه که یکتاپرست و عدالت‌پیشه بوده قابل ستایش است. (8) گاه ستایش کوروش، با نجات و بازگشت یهودیان به اورشلیم همراه می‌شود و زمینه‌‌ای برای مشروعیت بخشیدن به تشکیل اسرائیل بزرگ می‌گردد؛ و عده‌‌ای از افراد، کوروش را با همین عناوین زنده می‌کنند در حالی‌که زنده‌کردن کوروش با این عناوین، ترویج تفکر صهیونیستی و کمک به ظالمانی است که عده‌ای از مسلمانان را از سرزمین‌های خود بیرون رانده‌اند. (9) با این‌‌که کوروشِ کبیر، فرستاده‌ی یهوه خدای آسمان‌ بوده و اجرای اراده‌ی یهوه‌، فرمانی بوده که خدا به کوروش داده، اماعده‌ای از افراد آن‌را وسیله‌ای برای سکولاریزه‌کردن حاکمیت قرار می‌دهند. (10) برخی از سخنانی که به کوروش نسبت می‌دهند فاقد سند است لذا در نشریات و فضاهای مجازی نیز بدون سند ذکر می‌شود، برخی از ترجمه‌ها نیز سخنان سکولاریزه شده‌ای به نام ترجمه‌ی استوانه‌ی کوروش هستند که برای تقویت جریان سکولار بیان می‌شوند در صورتی که نه انتساب آن سخنان و رفتارها به کوروش سند دارد و نه برخی از ترجمه‌ها معتبر است(ویکی‌پدیا ذیل واژه‌ی منشور کوروش). این‌ها سخنانی است که در کلام مخالفان کوروش دیده می‌شود؛ برخی از مخالفان، کاملا تاریخی سخن گفته‌اند( ویکی‌پدیا، ذیل واژه‌ی کوروش و منشور کوروش) و برخی دیگر سیاسی و گاه انگیزه‌ای؛ آن‌چه بنده به عنوان کوروش‌ستیزی؛ در مقام گفتگوها، دیده‌ام بیان همین سؤالات و اشکالات بوده‌است. https://eitaa.com/farbehi
چند نکته درباره‌ی لعن؛ (۱) اصل لعن کردن؛ همانند رحمت‌فرستادن، یکی از فرهنگ‌های قرآنی است ما باید مراقب باشیم این آموزه‌ی دینی، در فراز و نشیب رفتارهای صواب‌‌‌ و خطا، از دست نرود؛ این فرهنگ را همانند سایر آموزه‌های قرآنی، باید تبیین و ترویج کرد. (۲) هر کس نسبت به لعن کردنِ کسانی که خدا آن‌‌ها را لعن کرده، احساس گناه و بدبودن کند، در واقع خودش را مستحق لعن الهی کرده، مانند ابلیس که خودش را؛ به جهت مخالفت با آن‌چه خدا آن‌را امر فرموده بود، مستحق لعن کرد؛ این‌که کسی بگوید؛ لعن یعنی چه؟! چرا لعن؟! و امثال این تعابیر، برخوردی مخالف با قرآن کرده، برخی از افراد؛ با به‌کاربردن این‌تعابیر، خود را مستحق لعن الهی می‌کنند؛ این یک واقعیت است. (۳) برخی از کسانی که مورد لعن اهل بیت علیهم‌السلام قرار گرفتند، کسانی بودند که در لعن کردنِ دشمنان اهل بیت، ضوابط و آداب را مراعات نمی‌کردند؛ مراقب باشیم با رفتارهای غلطمان مستحق لعن اهل بیت علیهم‌السلام نشویم. (۴) نشر حقیقت باید در یک «مکانیسم مصونیت‌بخش» باشد؛ مصونیت خودِ حقیقت و اهل آن، و حتی مصونیت مخاطب، از انحراف و عناد؛ ما در فرهنگ شیعه، به این مکانیسم، تقیه گوییم؛ تقیه، عقلائی‌ترین شیوه‌ی نشر حقایق، در فضای اختلاف ظرفیت‌ها و روحیات است. (۵) مراعات‌نکردن چارچوب‌های تقیه، گاه منجر به قتل اهل‌بیت و شکسته‌شدن آنها در جامعه می‌شود، برخی از رفتارها، گاه چنان زشت و آسیب‌زاست، که در حکم قتل عمدیِ امامان معصوم ع، به‌شمار می‌آید. (۶) لعن دشمنان اهل‌بیت علیهم‌السلام، از جمله آداب دینی ماست، این سنتِ ضروری را باید با حفظ شرایط آن زنده نگه‌ داریم؛ انتقال این خرده‌فرهنگ به فرزندان و نیز تقویت آن در بین افرادِ با ایمان، وظیفه‌ای همگانی است. (۷) لعن‌کردن، ایجاد مقاومت منفی در مقابل نمادهای کفر و بدی‌است، از این‌رو عاملی مهم برای مصونیت فرهنگ دینی از تحریفات و انحرافات است؛ ما وقتی نمادی از نمادهای باطل را لعن می‌کنیم، در درون خود مقاومتی در مقابل پذیرش شخصیتِ‌ او، و مؤلفه‌های فرهنگی او درست می‌کنیم، هم‌چنان‌که وقتی به شخصیتی متعالی، سلام می‌دهیم، خود را از نظر فضای روانی، آماده‌ی پذیرش آن شخصیت و مؤلفه‌‌های فرهنگیِ او می‌کنیم. فرهنگ لعن و سلام، یکی از متعالی‌ترین فرهنگ‌های تشیع است؛ این دو هنجار دینی را از آسیب‌ها حفظ کنیم. https://eitaa.com/farbehi