رحمت خدا، حکمتش را نقض نمیکند
1) گر چه رحمت خدا، بر غضبش سبقت دارد، اما بر حکمتش سبقت ندارد لذا در دعای افتتاح چنین میخوانیم؛
«وَ أَيْقَنْتُ أَنَّكَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ فِي مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ أَشَدُّ الْمُعَاقِبِينَ فِي مَوْضِعِ النَّكَالِ وَ النَّقِمَةِ وَ أَعْظَمُ الْمُتَجَبِّرِينَ فِي مَوْضِعِ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْعَظَمَة»؛ حکمت یعنی هر کدام در جای خود؛
از اینرو خدا ارحم الراحمین است اما «فی موضعِالعفو و الرَّحمة»، حال اگر کسی خود را در موضع نَکال؛ یعنی عقوبت، و عبرت دیگران، قرار دهد، نسبت به چنین شخصی، از خدا همانفعلی سر میزند که مقتضای حکمت اوست، زیرا رحمتش، حکمتش را نقض نمیکند.
خدا همهی گناهان را میبخشد، حتی شرک را، اما هر کدام با شرایطش، تا خلاف حکمت پیش نیاید.
2) هر کس بهشت و جهنم مقابل چشمانش باشد، همیشه در حال کار و تلاشاست، خوف، یکی از بهترین بازدارندهها و شوق یکی از بهترین محرکهاست؛ هر کدام از این دو، ضعیف شود، تسلط شیطان بیشتر، و شیب رفتاریِ فرد به سوی بدیها تندتر میشود، و شیطان تلاش میکند با حذف ایندو، از صفحهی باورها، انسان را در مقابل گناهان خلع سلاح کند.
کوتاه سخن اینکه؛
خدا به حکمتش جهان را برای هدفی آفریده، از اینرو به رحمتش، آنهدف را نقض نمیکند.
https://eitaa.com/farbehi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آفت قوی، ضعیف شمردن دشمن
تخویف و تأمین، دو ابزارِ کمک به دشمن، برای تسلط بر جامعهی اسلامی است، اینکه کسی مردم را چنان از دشمن بترساند که تسلیم دشمن شوند و یا دشمن را چنان ضعیف نشان دهد که مردم نسبت به او احساس امنیت کرده، و در نتیجه از او شکست بخوردند، هر دو از رفتارهایی است که مجاهدان در جبههی حق باید از آن پرهیز کنند.
وزیر محترم خارجه، اگرچه نقاط مثبتی در طول وزارتش داشته، و این نقاط مثبت توسط جریان انقلابی بهاندازهی کافی، پررنگ نشد، اما هم اینسخنش که گفت، قدرت نظامی امریکا چنین و چنان است، بهجا نبود و هم سخنی که گفت آمریکا را قدرقدرت ندانیم، به درد ایستادگی در مقابل آمریکا نمیخورد.
از تخویف و تأمین نسبت به دشمن باید پرهیز کرد.
پینوشت؛
دربارهی تأمین؛ آفَةُ الْقَوِيِّ اسْتِضْعَافُ الْخَصْمِ.(عیونالحکم،علیع)
دربارهی تخویف؛ عدهای از فقهاء فتوا دادهاند، شخصی که مسلمین را از دشمن میترساند نباید در میان سپاه اسلام باشد زیرا چنین شخصی «علیالمسلمین» است(عاملی، جامعالمقاصد، ج3/389)
لأنّه ليس من أهل الذبّ عن الدين، بل هو متّهم بالخيانة.(علامهی حلی، تذکرةالفقهاء،ج9/53)
https://eitaa.com/farbehi
علوم لازم برای اجتهاد در اخلاق.mp3
18.19M
#مشاوره؛ جایگاه علوم حوزوی در تحصیل اجتهاد برای علم اخلاق
سیر حدیثخوانی شخصیتمحور.doc
95.7K
#مشاوره؛ خلاصهی جلسهی سیر حدیثخوانی شخصیتمحور
مجلس انقلابی
آقای ظریف، چند روز پیش به مجلس رفت و مطالبی را به نمایندگان عرضه کرد، وکلای مجلس نیز اعتراضشان را صریح و انقلابی به عرض ایشان و موکلان خود رساندند، اما در این بین برخی از نمایندگان، سخنان آقای ظریف را قطع کردند و رئیس مجلس نیز به آنها تذکر داد!
قطع کردن سخن دیگران، برخلاف سیرهی معصومان است؛ متانت و حفظ احترام، اصلیترین خاطرهی خوشی است که باید از جریان انقلابی به ذهنها سپردهشود و در آن بستر است که مواضع جریان انقلابی میتواند تأثیرگذار شود و رفتاری که دور از اخلاق باشد، مواضع حق جریان انقلابی را نیز ناحق نشان میدهد.
گاه این رفتارها، از تلاشهای رسانهای دشمن، مخربتر است.
https://eitaa.com/farbehi
هدایت شده از احمد فربهی
7.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کوتاهی مسؤولان در گسترش فرهنگ حجاب
فرهنگسازی مسؤولان دربارهی مسألهی حجاب، میتواند وضعیت نابهسامان حجاب را اصلاح کند، به این چند مثال دقت کنید؛
1) آنروزی که ماشینهای فرسوده را میخواستند از رده خارج کنند، مرتب در تلویزیون، کلیپهایی مبنی بر اینکه این ماشینها «مصیبت و مکافات»اند، پخش کردند، آنقدر پخش کردند که در ذهن هر کسی این باور نقش بست که ماشینهای فرسوده، باید کنار گذاشتهشوند؛
امروز دیگر از آن ماشینها خبری نیست.
2) آنروزی که بستن کمربند ایمنی در نیروی انتظامی تبدیل به یک تصمیم شد، هزینههای هنگفتی صرف کردند تا کلیپها و خبرهایی منتشر کنند مبنی بر اینکه این کمربند، «کمربند ایمنی» است،
امروز کمتر ماشینی را میبینید که در جادهها، کمربند ایمنی نبسته باشد چون همه باور دارند که این کمربند، «کمربند ایمنی» است.
3) از وقتی مسؤولان کشور تصمیم گرفتند مردم ماسک بزنند، مرتب در رسانهها این باور را به مردم منتقل میکنند که ماسک زدن، هم موجب امنیت خود شماست و هم حفظ حقوق دیگران؛
و بسیاری از مردم ماسک زدند.
اما بسیاری از مردم باور ندارند که بدپوششی برای جامعه، مکافاتی است که باید آنرا کنار گذاشت و پوشش مناسب، لباس امنی است که جامعه را سالم نگه میدارد، و بدپوششی، زیرپا گذاشتن حقوق دیگران است.
این فرهنگسازی، به عهدهی مسؤولان است و متأسفانه کاری جدی در این زمینه دیده نمیشود، از اینرو، نوک پیکان نهی از منکر توسط خواص جامعه، باید به سمت مسؤولان گرفته شود، و البته نهی از منکرِ میدانی، تأثیرات خود را دارد و وظیفهای همگانی است.
https://eitaa.com/farbehi
اعتماد به خدا، باوری تأثیرگذار در سببیت اسباب
کسی که اعتماد به خدا دارد، رفتارهایش را در چارچوبی که او خواسته انجام میدهد، از اینرو این باور، «تأثیری اخلاقی» دارد،
همچنین از نظر روحیروانی، احساس آرامش میکند، زیرا به قدرتی نامحدود، تکیه کرده، پس «تأثیری روانی» هم دارد،
همچنین وقتی کارش را در چارچوبهای الهی انجام داد، و دلش با اعتماد به خدا آرام گرفت، خدای حکیم وعدههایش را در حق او عملی کرده و او را به نتیجه میرساند، از اینرو، «تأثیری هستیشناختی» هم دارد.
این تأثیر اخلاقی، روانی و هستیشناختی،موجب میشود تا اعتماد به خدا، بزرگترین سرمایه برای رسیدن به هر امر گرانبها و محکمترین نردبان، برای رسیدن به اهداف عالی و کارهای بزرگ باشد.
امام جواد علیهالسلام میفرماید: الثِّقَةُ بِاللَّهِ تَعَالَى ثَمَنٌ لِكُلِّ غَالٍ وَ سُلَّمٌ إِلَى كُلِّ عَال؛ اعتماد به خدا سرمایهی هر امر گرانبها و نردبانی به سوی هر امر بزرگی است.
https://eitaa.com/farbehi
مردم، مسوولان مرفه را باید سر جایشان بنشانند
امامخمینی خطاب به مسوولان؛
«آن روزی که هر یک از شماها را ملت دید که از مرتبه متوسط می غلطید به طرف مرفه و دنبال این هستید که یا قدرت پیدا بکنید یا تمکن پیدا کنید، مردم باید توجه داشته باشند و اینطور افرادی که به تدریج ممکن است یک وقتی خدای نخواسته پیدا بشود، آنها را سر جای خودشان بنشاند .
اگر ملت میخواهد که این پیروزی تا آخر برسد و به منتهای پیروزی که آمال همه است برسد، باید مواظب آنهائی که دولت راتشکیل میدهند ، آن که رئیس جمهور است، آن که مجلس هست، مجلسی هست،همه اینها راتوجه بکنند که مبادا یک وقتی از طبقه متوسط به طبقه بالا و به اصطلاح خودشان مرفه به آن طبقه برسد.
صحیفه نور،جلد 16،صفحه 31
بیانات امام خمینی(ره) در دیدار با رئیس جمهور، وزرا، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، پرسنل ارتش
1360/11/16
https://eitaa.com/farbehi
نمازت چقدر به دهنت مزه میدهد؟
یکی از آشنایان میگفت: بچه بودم، همراه با مادرم، گوسفندان را برای چریدن به بیابان میبردم، از جمله کارهایی که بایستی انجام میدادم، این بود که پاهای گوسفندانِ شیرده را میگرفتم، تا مادرم شیر آنها را بدوشد؛
یکی از گوسفندان، اسهال گرفته، و تازه هم کثیف کرده، و همهی پاهایش آلودهشدهبود، نشستم پاهایش را محکم گرفتم و مادرم شیرش را دوشید، وقتی پاهایش را رها کردم، دیدم دستهایم خیلی آلوده شده، دستهایم را با لباسم پاک کرده و مشغول بازی شدم؛
وقت شام رسید، مادرم دیگ آبگوشت را جلو آورد، نانم را خرد کرده و کاسهام را پر از آبگوشت کردم، آستینها را بالاکشیده و با دست، خوب غذا را قاطی کردم، اولین لقمه را که برداشتم، احساس کردم این آبگوشت با آبگوشتِ هر روزی فرق دارد!
گفتم: مامان! مزهی آبگوشت مثل هر روز نیست!
مادرم در حالی که با لذت، میخورد، گفت:
نه مادر! این آبگوشت مثل آبگوشت هر روز است، خوشمزه و لذیذ! من که خیلی از مزهاش خوشم آمده!
چیزی نگفتم و لقمهی دوم را برداشتم، خیلی بدمزه بود، لقمه چهارم و پنجم را که خوردم یقین کردم این آبگوشت با آن آبگوشتی که مادرم میخورد فرق دارد! بههر حال، با هر مکافاتی بود آبگوشت را خوردم، پس از اینکه غذایم تمام شد، انگشتانم را یکییکی لیسیدم! آخرین انگشتم را که لیسیدم، یکمرتبه یادم آمد که ای دل غافل! این دستی که با آن غذا خوردم همان دستی بود که عصر، با آن پاهای گوسفند را گرفته بودم و...!
این جریان را که گفت،متوجه شدم گاه فردی، از امورِ لذیذ، لذت نمیبرد، در صورتی که شخصِ دیگری، از آن، لذتهای سرشاری میبرد، من نماز میخوانم، علیبن ابیطالب هم نماز میخواند، او از نمازش چه لذتی میبرد اما برای من چقدر سنگین است؛ گاهی با خود میگویم: شاید علیبن ابیطالب در نمازش سورهی بقره، و دعای ابوحمزه میخواند!، بعد متوجه میشوم که معمولا امیرمؤمنان در نماز، سورهی توحید میخواند؛ تازه سورهی بقره که هست دعای ابوحمزه هم هست، بسمالله! ولی حالش نیست، علیبن ابیطالب از نمازش چه لذتی میبرد و من هیچ، بعد متوجه میشوم که یا ذائقهام خراب شده و یا دستانم آلوده است، در واقع ما؛
دو ذائقه داریم
دو مائده داریم
دو سفره داریم
و برای هر کدام، باید دستها را شست تا چشید؛ اصلا یکی از کارکردهای دین، بالابردن نظام مفهومیِ ما، از سطح ظاهری به مرتبهی بالاتر است؛ قلب، دست، پا، گوش، و نیز مفاهیمی همانند؛ سبقت، سرعت، جهاد، مسافرت، تجارت و... همگی در بستر آموزههای دینی، بار معنایی جدیدی مییابند و سطحشان بالاتر میرود؛ بعضیها چشمانشان بیناست اما کورند بعضیها گوششان تیز است اما گوش دیگرشان سنگین است؛
پیامبر میفرمود؛ اگر شما هم گناه نکنید، میبینید آنچه من میبینم و میشنوید آنچه من میشنوم.
«ابوبصیر» میگوید: با امام باقر وارد مسجد شدم، مردم در رفت و آمد بودند، امام به من فرمود: «از مردم بپرس آیا مرا می بینند؟» از هر که پرسیدم؛ «آیا ابوجعفر را دیده ای؟» گفت: «نه!»، در حالیکه امام در کنار من ایستاده بود!.
در این هنگام «ابوهارون» که نابینا بود وارد مسجد شد، امام فرمود: «از این بپرس!» از ابوهارون پرسیدم: «آیا ابوجعفر را دیدی؟»
فورا پاسخ داد: «مگر کنار تو نایستاده است؟»
گفتم: «از کجا دریافتی؟»
گفت: «چگونه ندانم، در حالیکه او نور درخشنده ای است.» (بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۲۴۳؛ به نقل از خرائج راوندی)
شیعیان آنحضرت، همان نمازی که دیگران میخوانند آنها هم میخوانند و همان قرآنی که دیگران میخوانند آنها هم میخوانند اما آنلذتی که آنها میبرند دیگران نمیبرند و به لذتهایی که دیگران میبرند رغبتی ندارند.
https://eitaa.com/farbehi