eitaa logo
فرهنگ خانواده
3.8هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
9.8هزار ویدیو
235 فایل
#فرهنگ_خانواده (مسیری برای زندگی سالم) #farhang_khanevadeh گروه رسانه ای فرهنگ خانواده ارتباط با ادمین https://eitaa.com/Qwertyuad
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸|خواب عجیب عروس خانوم؛ وقتی می‌خواست به حشمت‌الله جواب منفی بده... |به علت دوری راه و غربت؛ تصميم گرفتم به حشمت‌اله جواب منفی بدهم. اما همان شب خوابی ديدم که مرا منصرف کرد؛ در خواب جمعيت عظيمی را ديدم که با پرچم‌های سبز و قرمز؛ در حالی که فرياد يا محمد و يا حسين سر می‌دادند، در حرکت بودند. سوال کردم اينان کيستند ؟ جواب دادند: اين ها کاروان محمد (ص) هستند. خيلی خوشحال شدم، چرا که با شروع جنگ هميشه غبطه می‌خوردم که چرا نمی‌تونم به جبهه بروم. اما ناگهان يکی از بين جمعيت فرياد زد: تو که سرباز ما را قبول نداری از ما نيستی... روز بعد؛ قبل از جواب دادن به خانواده حشمت‌اله؛ برای يکی ازدوستانم خوابم را تعريف کردم و او پيشنهاد استخاره داد. متوسل به قرآن شدم و اين آيه آمد : ازدواج و تقوا را پيشه کنيد تا رستگارشوید. جواب مثبت دادم و با مهريه ای شامل يک جلد کلام اللّه مجيد و يک جلد نهج البلاغه به عقد ايشان در آمدم. روز عقد بعد از صرف ناهار، حشمت ميهمانان را که از آمل آمده بودند، به ملاقات امام خمينی (ره) برد. آيت اللّه جوادی آملی در سخنرانی روز نيمه شعبانِ همان سال، درباره ازدواج ما چنين گفت : بعضی می گويند نمی شود زندگی علی (ع) را پياده کرد؛ ولی من امروز به عينه ديدم که بخشی از زندگی علی (ع) پياده شده است.راوی: خانم طیبه خزایی؛ همسر شهید _______________ 🇮🇷 ‌‌ •┈┈••✾🍃💞🍃✾••┈┈• 🆔@farhang_khanevadeh
👤 هادی؛ در حالیکه عکس امام توی دستش بود، شهید شد... |هشتم فروردین سال ۶۷، وقتی مردم شهر قم در تب و تاب جشن نیمه‌ی شعبان بودند، بچه‌های محله نوبهار خیابانِ آذر هم [از جمله شهید هادی برجیان] از قافله برپایی جشن جا نمونده و دست بکار شدند. تا اینکه عصر همون روز؛ وسط کار بچه‌ها برا جشن میلاد امام‌زمان‌(عج)، آژیر حمله هوایی بلند شد و، بلافاصله صدای مهیب بمباران هوایی به گوش رسید. مسلم برجیان پدر بزرگوار هادی می گوید: پس از بمباران تا ساعتی همه جا بهم ریخت و هیچ خبری از فرزندم نبود؛ شب همه جا را گشتیم، بیمارستان‌ها و حتی پیکر شهدا در بهشت معصومه(س) رو هم دیدیم؛ اما خبری نبود... تا اینکه پیش از ظهرِ روز بعد، وقتی داشتند با لودر آوارها رو از کوچه جمع می‌کردند، متوجه پاهای هادی شدند. جنازه‌اش رو که از زیر آوار بیرون آوردند، توی دستش عکس امام خمینی(ره) و مقداری طناب برای چراغانی جشن قرار داشت... هادی اون ایام دانش‌آموز کلاس دوم ابتدایی بود _______________________ ‌‌ •┈┈••✾🍃💞🍃✾••┈┈• 🆔@farhang_khanevadeh