eitaa logo
پایداری
306 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
6.3هزار ویدیو
317 فایل
اهداف: ⚪️ نگاهی به رویدادها و ارزشهای انقلاب - پایداری و جبهه مقاومت ▫️حوادث جریان سازِ گذشته، حال و ده های پیش رو 🔴 شناخت دشمن و جریانات مرموز فتنه - تهاجم فرهنگی، سبک زندگی و تغییر بینش جامعه. . . جز کوی تو دل را نَبوَد منزل دیگر، یاالله
مشاهده در ایتا
دانلود
پایداری
☘️🌼🌸 این خنده های مستانه .. از شوقِ وصالِ یار است؛ 💕 شهید حاج قاسم سلیمانی 🌿 🆔 @shahid_qasem_sole
⚪️ ... و من هنوز هم رفتنت را باور نکرده‌ام! هیچ‌وقت رفتنت را باور نخواهم کرد، تا این‌که برگردی! هرروز از خودم می‌پرسم؛ «یعنی واقعا حاج‌قاسم به شهادت رسید؟» و حالا فکر می‌کنم؛ شهید هم مگر می‌شود؟ کاش همین امشب، ناگهان بیایی در قاب تلویزیون و همین‌طور بی‌مقدمه بخندی! از آن خنده‌ها که چشمانت را می‌بستی و باز می‌کردی و ناز می‌کردی و دل از ما می‌ربودی! از آن خنده‌ها که عطر شرق داشت! از آن خنده‌ها که پر از رایحه‌ی بود! تو برمی‌گردی، باز خنده به لب ما برمی‌گردد! ببین چقدر تنها شده‌ایم؟ آخرین اجتماعمان زیر تو بود! # تابوتی که درونش فقط تو نبودی! همه‌ی دلخوشی‌های ما بود! و تو بردی با خودت، آن‌همه را! باید هم تنها شویم، مایی که ندانستیم قدرت را! تو در آن واحد، همه‌ی بودی! ما چشم را در نگاه تو می‌دیدیم! زبانت روایت فتح بود! خنده‌هایت پر از ! غرورت غرور حاج‌! آرامشت مثل ! اخلاصت تمثیل ! راضی باش سردار! مرتب ادایت را درمی‌آورم؛ « !» دست خودم نیست! از بس به هر که زنگ می‌زنم، قبل از آ‌ن‌که صدای طرف را بشنوم، صدای تو می‌آید؛ « !» خیلی ! خیلی بود! خیلی شهید بودی! و من بیشتر با این حال می‌کردم که عکس‌هایت از نبرد با داعش، اصلا در فضای جنگ نبود! عمد داشتی بگویی؛ آرام باشید! اصرار داشتی آرامش مخابره کنی! حریفانت از هم بدتر بودند ولی تو عادی‌ترین تصاویر ممکن را مخابره می‌کردی از خودت! ارزان‌ترین ، ساده‌ترین ، بی‌قیمت‌ترین ، راحت‌ترین ؛ انگارنه‌انگار جنگ است! یک عمر برای امنیت ما بلکه برای امن و امان همه‌ی ابنای آدم با تروریست‌ها جنگیدی، دریغ از یک عکس با اسلحه! تو که از هم غیرعادی‌تر بودی! و خدا با اسلحه‌ای به نام با تکفیری‌ها می‌جنگید! چه می‌شود اگر همین امسال برگردی، دست را هم بگیری بیاوری، با هرچه حاج‌ داشتیم زمان جنگ؟ غیرعادی رفتی، غیرعادی هم باید برگردی و الا دق می‌کند « » در فراق ، تنهاتر می‌شود! بچه‌های جنگ می‌گویند؛ «زمان جنگ، هروقت می‌شد که چند روزی فرمانده‌هان را نمی‌دیدیم، یعنی دارند نقشه می‌کشند، خبرهایی هست!» خبرهایی هست؛ خب به ما هم بگو! کدام‌تان در یمین سپاه است، کدام‌تان در ؟ من که می‌دانم؛ افتاده در آب قایق عاشورا به اذن خدا! بر قامت دل‌ربای صلوات... (حسین قدیانی) 🆔 @shahid_qasem_soleimani ✅ کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی"
هدایت شده از دفاع مقدس
⚪️ وسایل تیپ را جمع کنید؛ باید برویم لبنان... ▫️ عباس برقی از همرزمان صمیمی و باوفای می گوید: ...برادرهای ما گرم کار شناسایی بودند که پیامی از به دستمان رسید. در این پیام، خیلی کوتاه و صریح نوشته بود؛ تصمیم گرفته شده که ما برای ٬ عازم بشویم. سریع وسایل و تجهیزات تیپ را جمع کنید و بیایید تهران، پادگان امام حسین علیه السلام. بلافاصله ظرف دو - سه روز، کلیۀ تجهیزات و وسایل تیپ را جمع کردیم و عازم پادگان امام حسین (ع) شدیم. هنگامی که به تهران رسیدیم، در پادگان امام حسین (ع) باخبر شدیم که به اتفاق و یک تعداد دیگر از برادران تیپ، برای اقدامات اولیه به رفته اند و به زودی برای اعزام ما به آنجا، به ایران باز خواهند گشت.» سعید قاسمی؛ مسئول واحد اطلاعات نیز در این باره می گوید: «...طبق دستور داشتیم توی جبه‍ۀ شلمچه در اطراف کانال پرورش ماهی، کار شناسایی را انجام می دادیم که سردار عزیزمان آمد و دستور شفاهی را به ما ابلاغ کرد. دستور این بود: ظرف مدت ۲۴ ساعت، کلیۀ وسایل و تجهیزات خودتان را جمع آوری کنید. می خواهیم برویم . با تعجب به «حاج حسین همدانی» گفتیم: حاجی، چی داری میگی؟ نکنه داری با ما شوخی می کنی!؟ ایشان خیلی جدی گفتند: تأکید کرده ظرف ۲۴ ساعت، کلیۀ تجهیزات تیپ را همراه بچه ها جمع کنید و به سرعت به تهران انتقال دهید. واقعاً ما توی پوست خودمان نمی گنجیدیم؛ جنگ ما یک پله خودش را بالاتر کشیده و ما وارد فاز جهانی شده بود. خلاصه به سرعت نیروها و امکانات تیپ را جمع آوری کردیم و خودمان را به تهران رساندیم و رفتیم پادگان امام حسین (ع)؛ مقصدی که برای ما در نظر گرفته بود.» 📙 ، صفحات ۷۷۴ و ۷۷۵ 👈 ادامه دارد... 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 🔺 کانال دفاع مقدس https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ کانال دفاع مقدس https://eitaa.com/DefaeMoqaddas
هدایت شده از دفاع مقدس
🌴 🔹 نیروهای اعزامی، صبح روز جمعه ۲۰ خرداد ۱۳۶۱ به فرمان در پادگان امام حسین (ع) گرد آمدند. سعید قاسمی؛ مسئول وقت واحد اطلاعات عملیات می گوید: «... هیچوقت فراموش نمی کنم. قریب به هزار نفر بودیم. حدود هشتصد نفر از نیروهای کادر و مابقی بچه های تکاور تیپ ۵۸ ذوالفقار ارتش بودند که در محوطۀ زمین صبحگاه پادگان امام حسین علیه السلام صف کشیده بودند. در مقابل ما و روی جایگاه علاوه بر و ، تیمسار ظهیرژاد و تعدادی از فرماندهان محترم ارتش هم حضور داشتند؛ اصحابی که دیگر گمان نکنم احدی بتواند مثل و مانند آنها را در یک جا گردآوری کند. در جمع این رزمندگان، سخنرانی هیجان انگیزی ایراد کرد. پشت میکروفن، با چهره ای برافروخته و لحنی حماسی گفت: «برادران، این راه، راهی بی بازگشت است! کسی که با ما می آید، تا آخر خط همراه ما باشد. اگر در آنجا عملیاتی انجام بدهیم، ممکن است حتی جنازۀ هیچ یک از به ایران برنگردد. تنها دالان هوایی تهران به دمشق، از فراز ترکیه می گذرد و این کشور، به علت عضویت در پیمان نظامی ناتو و روابط گرمی که با دارد، به محض اطلاع از حضور قوای نظامی جمهوری اسلامی در دمشق، قطعاً این تنها دالان هوایی را هم، به روی هواپیماهای ترابری ما خواهد بست. شاید ما اولین و آخرین مجموعه رزمندگانی باشیم که به خواهیم رفت؛ بنابراین، برادرانی که با ما بیایند که تا آخر، پای کار خواهند بود.» 🔸 با حرف هایش آب پاکی را روی دست همه ریخت. جواب سخنان او را بچه ها با وصیت نامه هایی که از جیب بلوز فرمشان بیرون کشیدند و به سویش گرفتند، دادند. همه اشک شوق می ریختند. پادگان از فریادهای بچه های و به با لرزه درآمده بود. حتی به چشم های ، و تیمسار ظهیرنژاد هم اشک نشسته بود. بعد از وداع با نیروها، قرار شد که فردای آن روز، خود به همراه اولین هواپیمای حامل تعدادی از نیروهای اعزامی، راهی شود. 👈 ادامه دارد... 📚 ، صفحات ۷۷۵ و ۷۷۶ با اندکی تصرف 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 🔺 کانال دفاع مقدس https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ کانال دفاع مقدس https://eitaa.com/DefaeMoqaddas
هدایت شده از دفاع مقدس
🌴 شوق زیارت ✍️ گزارش تنها خبرنگاری که همراه سپاه محمد رسول‌الله (ص) به فرماندهی به لبنان بود: ➖ ... در تاریخ ۲۱ خرداد ۱۳۶۱ ، ساعت هشت و نیم شب به وقت تهران وارد دمشق شدیم. پلکان به در هواپیما متصل شد. در این لحظات، مقام‌های بلند پایۀ سوری از جمله - رفعت اسد؛ برادر رئیس جمهور و معاون فرمانده کل ارتش سوریه - برای خوشامدگویی وارد هواپیما شدند. ابتدا سفیر ایران در دمشق صحبت کرد و خوش آمد گفت و پس از آن، برادر - فرمانده قوای محمّد رسول الله (ص) - سخنرانی ایراد کردند. وقتی از هواپیما پیاده و سوار اتوبوس شدیم٬ چیزی که از همان اول حیرت ما را برانگیخت٬ تقاضایی بود که رانندۀ اتوبوس از ما داشت. او از ما عکس امام خمینی را میخواست. نیروهای ایرانی به وسیله ی اتوبوس و کامیون هایی که صف به صف پشت سر هم ایستاده بودند، از فرودگاه انتقال داده شدند. در بین نیروهای رزمنده ایرانی. چند داوطلب از دو کشور لیبی و الجزایر نیز حضور داشتند. 🔹از فرودگاه، عازم محله ی شیعه نشینی در حاشیۀ دمشق به نام شدیم. در مدخل حرم مطهر حضرت زینب (س) از خودروها پیاده شدیم. از این لحظه بود که نیروهای ایرانی٬ دوان دوان و شتابان خود را به سمت ضریح پرداخت کردند و گریه و ناله و ضجه ها بود که فضا را تکان می‌داد. 🔸پس از زیارت حرم مطهر حضرت زینب (س) و اقامه ی نماز جماعت، قصد رفتن کردیم که در بین راه مورد استقبال شدید مردم قرار گرفتیم. زنان در یک سو و مردان در سوی دیگر، کودکان و نوجوانان هم در میانشان، شعار های بسیار تند و کوبنده و انقلابی می‌داند و چنان ابراز احساسات می کردند که همه را به گریه انداخته بودند. برای ما سوال بود که چگونه در نقطه دور از میهن اسلامی مان این چنین توسط مسلمانان سوریه مورد استقبال واقع می‌شدیم. ▪️به خاطر اشک شوق و سرعت ماشین و هیجان جمعیت، نتوانستیم آن طور که باید ذره ای از شادی مردم را با دوربین‌های خود ثبت و ضبط کنیم. هر چند شب بود و دیروقت، ولی از هر جا که رد می شدیم، مورد استقبال شدید مردم سوریه قرار می‌گرفتیم. در مسیر عزیمت به پادگانی که در کنار شهر برای نیروهای ایرانی آماده کرده بودند، هنگامی که از روبروی «شهرک دانشگاهی دمشق» رد می شدیم، چراغ‌های تمامی آپارتمانهای شهرک روشن بود و از پنجره های آن، ساکنانش که تمامی دانشجو و استاد بودند، سر بیرون آورده، برای نیروهای ایرانی با دست زدن و سوت کشیدن، ابراز احساسات می کردند. 🔺سرانجام در کنار شهر، به پادگان رسیدیم و در آن مستقر شدیم. 📚 منبع : کتاب 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 🔺 کانال دفاع مقدس https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ کانال دفاع مقدس https://eitaa.com/DefaeMoqaddas