eitaa logo
❤️جبهه فرهنگی سرلشکر بقایی ❤️
322 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
5.4هزار ویدیو
49 فایل
📜این کانال جهت باز نشر خاطرات و وصیت نامه شهدای شهرستان بهبهان تشکیل شده حمایت شما باعث دلگرمی ما است🌹 جهت تبادل و ارتباط با خادم کانال @Zsh313 #سردار_سرلشکر_شهید_مجید_بقایی #رفیق_شهیدم
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
15.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
موکب چینی ها در اربعین حب الحسین یجمعنا🏴 ---»»♡🌷♡««-- کانال 🕊 @farmandemajid ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ https://eitaa.com/joinchat/2782331172C961681c03d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊 هدیه به همه شهدا اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ،اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .♥️ ---»»♡🌷♡««-- کانال 🕊 @farmandemajid ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ https://eitaa.com/joinchat/2782331172C961681c03d
‏‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ آقا جان ما در‌فراق‌‌کربلا‌ دل‌تنگ‌که‌ نه‌ دل‌مرگ‌ شده‌ایم  . . . ❤️‍🩹 ! .
بُزرگۍجَھـٰان‌را‌بیخیال . . مَن‌آن‌چَند‌وَجب‌ڪنج‌ِ بین‌الحَرمینت‌را‌خواهانَم :))👨🏻‍🦯! @farmandemajid
در بهشت زهرای تهران قطعه ۵۰، مزارشهیدی است که قول داده برای زائرانش  دعا کنـد سنگ قبـر ساده او حـرف های صمیـمانه اش و قـولی که به زائرانـش می دهد دل آدم را امیدوار می کند. 🌷 📜بخشی از وصیتنامه: 🍃شما چهل روز  باشید خواهید دید که درهای رحمت خداوند چگـونه یک به یک در مقابل شمـا باز خواهـد شد. 💚نمازهـای واجـب خـود را دقـیق و  بخوانید، خواهید دید درهای اجابت به روی شما باز می شود. 🖇سوره  را هر شب یک مرتبه بخوانید، خواهید دید که چگونه فقر از شما روی برمی گرداند. 🌸 از شما بزرگواران خواهشی دارم، بعد از نمازهای یومیه   فراموش نشود و تا قرائت نکردید از جای خود بلند نشوید. زیرا امام منتظر دعای خیر شما است. 🧡اگر درد دل داشتید و یا خواستید  مشورت بگیرید بیایید سـر مزارم به لطـف خـداوند حاضرم من منتظر همه شما هستم. دعا می کنم تا هر کسی لیاقت داشته باشد شهید شود. ✨خداوند سریع الاجابه است پس اگر می خواهید این دعا را برای شما انجام دهم شما هم من را با خوشی یاد کنید. 📖♥️خواندن  و یاد شما بسیار موثر است برای من، پس فراموش نکنید. @farmandemajid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥⁉️«چطوری برای ظهور دعا کنیم» همین که کسی دعا کنه و آمین بگیم کافیه؟ 🎙استاد شجاعی 👌بسیار شنیدنی اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج @farmandemajid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋✨🦋✨🦋✨ ✨🦋✨🦋✨ 🦋✨🦋✨ ✨🦋✨ 🦋✨ ✨ ⚜بسم رب الشهدا ⚜ 💟🌱 🌹 شهید سیدعلی حسینی از خوشحالی گریه ام گرفته بود، باورم نمی شد. یه لحظه به خودم اومدم. - اما من بچه دارم. زینب رو چی کارش کنم؟ - نگران زینب نباش، بخوای کمکت می کنم. ایستاده توی در آشپزخونه، ماتم برد. چیزهایی رو که می شنیدم باور نمی کردم. گریه ام گرفته بود. برگشتم توی آشپزخونه که علی اشکم رو نبینه. علی همون طور با زینب بازی می کرد و صدای خنده های زینب، کل خونه رو برداشته بود. خودش پیگر کارهای من شد، بعد از 3 سال! پرونده ها رو هم که پدرم سوزونده بود، کلی دوندگی کرد تا سوابقم رو از ته بایگانی آموزش و پرورش منطقه در آورد و مدرسه بزرگسالان ثبت نامم کرد. اما باد، خبرها رو به گوش پدرم رسوند. هانیه داره برمی گرده مدرسه. ساعت نه و ده شب، وسط ساعت حکومت نظامی، یهو سر و کله پدرم پیدا شد. صورت سرخ با چشم های پف کرده، از نگاهش خون می بارید. اومد تو. تا چشمش بهم افتاد چنان نگاهی بهم کرد که گفتم همین امشب، سرم رو می بره و میزاره کف دست علی. بدون اینکه جواب سلام علی رو بده، رو کرد بهش؛ - تو چه حقی داشتی بهش اجازه دادی بره مدرسه؟ به چه حقی اسم هانیه رو مدرسه نوشتی؟ از نعره های پدرم، زینب به شدت ترسید، زد زیر گریه و محکم لباسم رو چنگ زد. بلندترین صدایی که تا اون موقع شنیده بود، صدای افتادن ظرف، توی آشپزخونه از دست من بود. علی همیشه بهم سفارش می کرد باهاش آروم و شمرده حرف بزنم. نازدونه علی بدجور ترسیده بود. علی عین همیشه آروم بود. با همون آرامش، به من و زینب نگاه کرد، _هانیه خانم، لطف می کنی با زینب بری توی اتاق؟ قلبم توی دهنم می زد. زینب رو برداشتم و رفتم توی اتاق ولی در رو نبستم. از لای در مراقب بودم مبادا پدرم به علی حمله کنه. آماده بودم هر لحظه با زینب از خونه بدوم بیرون و کمک بخوام. تمام بدنم یخ کرده بود و می لرزید. علی همون طور آروم و سر به زیر، رو کرد به پدرم، _دختر شما متاهله یا مجرد؟ و پدرم همون طور خیز برمی داشت و عربده می کشید. - این سوال مسخره چیه؟ به جای این مزخرفات جواب من رو بده - می دونید قانونا و شرعا، اجازه زن فقط دست شوهرشه؟ همین که این جمله از دهنش در اومد، رنگ سرخ پدرم سیاه شد. - و من با همین اجازه شرعی و قانونی، مصلحت زندگی مشترک مون رو سنجیدم و بهش اجازه دادم درس بخونه. کسب علم هم یکی از فریضه های اسلامه. از شدت عصبانیت، رگ پیشونی پدرم می پرید. چشم هاش داشت از حدقه بیرون می زد. لابد بعدش هم می خوای بفرستیش دانشگاه؟ ♦️ادامه دارد.. ✨ 🦋✨ ✨🦋✨ 🦋✨🦋✨ ✨🦋✨🦋✨ 🦋✨🦋✨🦋✨ @farmandemajid
قرارِعاشقۍ❤️ قࢪائت دعاے فرج ... به‌نیّٺ برادر شهیدمان‌مےخوانیم 🌱 اللّٰهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِّڪ‌الفَرَج 💐💚 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌---»»♡🌷♡««-- کانال 🕊 @farmandemajid ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ https://eitaa.com/joinchat/2782331172C961681c03d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫🌿 🌿♥️ ✨ میگن آرامش بخش ترین موسیقے دنیاست این ۱۵ ثانیه و تا ۹۵٪ استرستون ڪم میشہ... ❤️‍🩹 شبتون حسینی✨ 🔗♥️ @farmandemajid
سلام نیمه شبتون بخیر ✋ دوستان نائب‌الزیاره و دعاگوی شما رفقای شهدای🕊🌷 خادم کانالهای مجموعه فرهنگی شهید ابراهیم هادی بودن در پیاده روی اربعین حسینی و حرمین شریفین انشاءالله که زیارتشان قبول درگاه خداوند باشد 🤲 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
."الهی ‌بالرقیہ‌ سلام‌ الله ‌علیها" 🌱اربعین بود و برای جور شدن گذرنامه ام مشکلی پیش آمد ... زنگ زدم به حسین : _گفتم: دارم‌ از استرس‌ می‌میرم، +گفت‌: یہ ‌ذکر بهت‌ میگم‌ هر بار گیر کردی ‌بگو، من ‌خیلی ‌قبولش ‌دارم: گره‌ی ‌کار ِ‌منم‌ همین ‌باز کرد _ گفتم: باشہ ‌داداش ‌بگو، + گفت: تسبیح ‌داری؟📿 _ گفتم: آره، +گفت: بگو "الهی ‌بالرقیه ‌سلام ‌الله ‌علیها" حتمـا ‌سہ‌ سـاله ی‌ ارباب ‌نظر می‌کنہ، منتظرتم و قطع‌ کردم‌ چشممو بستم‌‌ شروع‌ کردم: الهی ‌بالرقیہ ‌سلام‌الله‌علیها الهی ‌بالرقیہ‌ سلام‌الله‌علیها ۱۰تا‌ نگفتم ‌کہ ‌‌یهو گفتن: این ‌پنج ‌نفـر آخرین ‌لیستہ، بقیہ‌اش ‌فـردا، توجہ‌ نکردم‌ همینجور ‌ذکر می‌گفتم کہ ‌یهو اسمم ‌رو خوندن، بغضم ‌ترکید😭 با گریہ ‌رفتم‌ سمت ‌خونہ حاضر‌شم، وقتی حسین رو دیدم ‌گفتم: درست‌شد، اشڪ ‌تو چشمش ‌حلقہ ‌زد‌ و گفت😔: "الهی ‌بالرقیہ‌ سلام‌ الله ‌علیها" 🥀 @farmandemajid